چالشی که صنعت فولاد با آن روبهرو است، از تصمیمات غیرکارشناسی که منجر به عدم تعادل در زنجیره تولید فولاد شده و طرحهای هفتگانه فولادی که بسیاری از آنها توجیه اقتصادی ندارند و فاینانسهای ناموفق چینی از جمله مواردی بودند که در گفتوگو با مسعود ابکاء کارشناس ارشد صنعت فولاد و مدیر عامل سابق ذوبآهن اصفهان مطرح شد.
نویسنده:
آزاده حسینی
در گفتوگو با مهندس مسعود ابکاء مطرح شد؛
مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است:
چالش اصلی صنعت فولاد ایران چیست؟
دو موضوع: یکی عدم توازن در زنجیره تولید که حاصل عملکرد بدون هدف در چند سال گذشته بوده است و دیگری مشکل بازار که روز به روز شدیدتر میشود. بدون توجه به بازار صادرات و توسعه بازار داخل، پروژههای در دست اجرا هم با شکست مواجه میشوند، چه رسد به پروژههای آتی.
به نظر جنابعالی وظیفه دولت در این خصوص چیست؟
وظیفه دولت ساماندهی مجوزها، توسعهها و ایجاد تعادل و توازن در کل زنجیره از معدن تا محصول نهایی است.
تحریمها در این عقبماندگی و عدم توازن نقشی نداشتند؟
به نظرم، مشکلات دیدگاههای ما در چند سال گذشته بیش از تحریمها به ما ضربه زد.تحریم بهطور کلی چیز خوبی نیست. منتها ما حتی از مزایای تحریم هم استفاده نکردیم. ما فرصت داشتیم که تولید، تکنولوژی و توسعه داخلی را تقویت کنیم ولی این کار را انجام ندادیم. نه تنها تقویت نکردیم، بلکه از بازار اروپا به بازار چین روی آوردیم. امروزه جهان سوم نیز یک کارخانه را چندبار نمیخرد؛ بلکه یکبار خریداری میکند و کارخانه دوم را حتیالامکان خودش میسازد: ولی ما بهرغم وجود پتانسیل ساخت و این همه جوان مستعد، دو دستی بازارمان را تقدیم چین کردیم.
نظر شما در مورد پروژههای فولاد 800 هزار تنی استانها چیست؟
من نظرم را همان سالهای 84 و 85 گفتم و روزنامهها هم نوشتند.این پروژهها یکی از غیرکارشناسیترین تصمیمات دولت نهم بود.
چه انگیزهای موجب اجرایی شدن طرحها شد؟
اگر خوشبینانه بگویم، انگیزه اجتماعی و فراگیر نمودن اشتغال را داشتند، ولی از راه غلط میخواستند به یک هدف درست برسند، بدبینانه هم که شما میتوانید هر دلیلی برای آن پیدا کنید.
اکنون چه باید کرد؟
خیلی تصمیم سختی است ولی به نظر من باید طرحها را به دو دسته تقسیم کرد: یک گروه مواردی باشند که بهلحاظ اقتصادی بتوانند تداوم حیات دهند؛ این گروه از این طرحها را باید تکمیل کرد و حتی توسعه داد تا اقتصادیتر شوند. تعدادی از آنها هم باید تعطیل شوند تا به سرنوشت فولاد میبد و فولاد زاگرس دچار نشوند.
برخی معتقدند این طرحها را نمیشود تعطیل کرد، چراکه هزینه اولیهای برای آن پرداخت شده است؟
بحث تحلیل اقتصادی طرحها چیز پیچیدهای نیست، خلاصه بخواهیم بگوییم، باید نرخ بازگشت سرمایه آنها مناسب باشد. در این جمله معانی مختلف و ابعاد متفاوتی نهفته است؛ مواردی چون وجود زیربناها، وجود مواد اولیه، وجود بازار مصرف و... نبود هر یک از اینها یعنی قیمت تمامشده بالاتر و این یعنی زیان ده شدن طرح یا حاشیه سود کم و نامناسب. دلیل دیگری نیاز نیست.
شما به آبادی و توسعه مناطق محروم اعتقادی ندارید؟
خداوند هیچ جایی را بدون مزیت نیافریده است؛ باید مزیت نسبی هر منطقه شناسایی شود. این کار در دولت هشتم شروع شده بود در صنایع مختلف و از جمله فولاد. مشکل دولت نهم و مشخصا وزارت صنایع این بود که مباحث کارشناسی را باور نداشت و تجربه گذشتگان را هم فاقد ارزش میپنداشت.
چرا از ذوبآهن اصفهان یا به بیانی از مجموعه دولت نهم خارج شدید ؟
نخست اینکه من خودم خارج شدم ولی باورم این بود که آنها را راحتتر و خوشحالتر کردم. یعنی اگر نمیرفتم هم احتمال استفاده از امثال ما بسیار کم بود. همین اتفاق هم افتاد، همه را عوض کردند.
اگر هنوز در ذوب آهن بودید،چه اقداماتی تاکنون انجام میدادید؟
من اعتقادی به مدیریت طولانی مدت ندارم. تغییر و تحول چیز بدی نیست ولی مدیریت بدون استراتژی فاقد ارزش است.
من تولید 5 میلیون تن را برای ذوبآهن در نظر گرفته بودم؛ 3.6 میلیون تن کوره بلند و 1.4 میلیون تن کوره قوس (مجتمع فولاد سبا) کار سختی هم نبود تا زمانی هم که بودم به شدت هر دو را دنبال کردم. در حقیقت 4.3 میلیون تن آن در حال وقوع بود و فقط طرح توسعه سبا که اجرا میشد به 5 میلیون تن تولید فولاد میرسیدیم و این یعنی پرش در ذوبآهن، یعنی استفاده بهینه از منابع موجود.
برگردیم به طرحهای استانی،اخیرا شنیده میشود که اجرای طرحها به شرکتهای خارجی واگذار شده است، نظر شما چیست؟
من با طرح مباحث کلی دراین خصوص مخالفم، مقدم آنها هستند.
چه مسائلی؟
به نظر من ریشه آن توافق ضعیف دولت گذشته در قرارداد فاینانس چین است. ریشه در عدم باور توان داخلی است. ریشه اشکال در از بین بردن پتانسیلهای پیمانکاری و مهندسی در کشور است. اگر ایریتک تقویت شده بود، اگر از پیمانکاران بخشخصوصی حمایت میشد، اگر منابع کشور درست تخصیص مییافت امروز به راحتی میتوانستیم 90 درصد تجهیزات طرحهای فولاد را حداقل با نصف قیمت خارجی خودمان بسازیم.من شخصا اعتقاد دارم همین الان هم میسر است، البته کمی سختتر از قبل ولی غیرممکن نیست. ما اول پتانسیل مهندسی و پیمانکاری داخلی را از بین بردیم در نتیجه طرحها را ارزی کردیم، بعد به خارجیها میگوییم که بیایید اینها را اجرا کنید، این یعنی خودزنی!
منظور شما این است که تحریم در این زمینه نقشی نداشته است؟
حتما داشته است، اما به نظر من خود تحریمی و کمتدبیری موثرتر بوده است.
عدهای معتقدند که طرحها وقتی داخلی میشود زمان اجرای آن طولانی میشود، نظر شما چیست؟
حتما نمونههایی وجود دارد که این اشکال را داشته ولی من نمونههای عینی دارم که نبوده است. بهطور مثال، سبا و خراسان بخش داخلی داشت و سه طرح دیگر کاملا خارجی بود.اول خراسان راهاندازی شد، بعد سبا و بعد به ترتیب با دو و 3 سال تاخیر طرحهای تمام خارجی، ضمن اینکه سبا و خراسان به لحاظ حجم کار بزرگتر از 3 طرح دیگر بودند. این نمونه از نظر شما کافی نیست؟ من خودم مسوول مستقیم این دو طرح به لحاظ پیمانکاری بودم.
اگر قرار بود شما نسخهای برای بهبود صنعت فولاد در کشور بنویسید به چه نکاتی توجه میکردید؟
بازار، تامین منطقی منابع مالی، پایین آوردن مصرف آب و انرژی، افزایش صادرات، ارتقای سطح علمی و آموزشی کارکنان، تکمیل زنجیره تولید، فرصت دادن به نسل جوان، حمایت از بخشخصوصی، شناسایی مناطق مزیتدار کشور، توسعه زیرسقفهای موجود توسعه بخش مهندسی و ساخت در داخل کشور.
در یک کلام تکمیل و تصویب طرح جامع فولاد به نحوی که نکات فوق را در بر بگیرد.
با این اوصاف چرا مشورت نمیدهید که تصمیمات بهینه باشد.
مشورت گرفته نمیشود، درحالی که من و امثال من آماده هستیم.
یعنی شما قصد استفاده از تجربهتان را ندارید؟
دارم، بهطوری که یک روز هم بیکار نیستم. تاسیس پرشیافلز و همکاری در تاسیس میدکو، حاصل تلاشهای همین دوره است.
چقدر هدف رسیدن به 55 میلیون تن فولاد را عملیاتی میدانید؟
صد در صد امکانپذیر است، ولی بدون طرح جامع، بدون استراتژی و بدون برنامه امکانپذیر نیست. همانی میشود که دولتهای نهم و دهم بدون برنامه. گفتند 29، 40 و 55 میلیون تن تولید خودروی فولاد نهایتا هم از مرز 17 میلیون تن فراتر نرفتند.
یعنی باز هم راه اشتباه را در صنعت فولاد میرویم؟
البته مدیران دولت فعلی قابل مقایسه با قبل نیستند، اینها به تجربه احترام میگذارند، مدیران خوبی مستقر شدهاند، ولی بدنه دولت هنوز به برنامه باور ندارد.
ظاهرا هم اکنون در آلمان اقامت دارید، روش کار در آنجا با ایران چه تفاوتهایی دارد؟
تفاوت که بسیار است، اما ما هوش، منابع، مواد اولیه، انرژی و نیروی انسانی ارزان داریم و... آنها برنامه، هدف، استراتژی و مدیریت و آموزش دارند. ما از تجهیزات آنها استفاده میکنیم، آنها از خود ما استفاده میکنند. ما ریختوپاش میکنیم، آنها با دقت هزینه میکنند. آنها تیمی و با سلسله مراتب کار میکنند، ما فردی و رفاقتی؛ این دو رویه نمیتواند نتیجه مشابه داشته باشد.
در مورد صادرات سنگآهن چه نظری دارید؟
ببینید، موضوع تیغ دولبه است. اولا باید تاکید کنم که بنده اعتقاد به اقتصاد آزاد دارم و حمایتها را هم در حد کوتاهمدت قابل قبول میدانم چون در بلندمدت حمایتها، همه را کاهل و تنبل بارمیآورد. پس با دید اقتصاد آزاد، باید صادرات هر نوع کالایی آزاد باشد.اما طبیعی است که خامفروشی را مصلحت نمیدانم. در اقتصاد آزاد شما حلقههای بعدی زنجیره را هم تکمیل خواهید کرد. در این صورت خود به خود خامفروشی از بین خواهد رفت.
تولیدکنندههای ما هم باید قبول کنند که خود را با بازار جهانی وفق دهند. مثلا الان که قیمت سنگآهن به شدت پایین آمده اصلا صادرات مقرون به صرفه نیست.
در این شرایط تولیدکننده فولاد داخلی است که منجی معدن خواهد شد وگرنه شاهد تعطیلی معادن خواهیم بود و البته در همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد. هر صنفی و هر تولیدی فصل گرم و سرد دارد.
روزنامه دنیای اقتصاد