کنترل این شرایط کاری است که از مدیران باهوش و قدرتمند بر میآید. البته هرگز نمیتوانند ریسک و خطر یک تجربه جدید را به کلی حذف کنند. در بعضی اوقات اصلا نمیتوان ریسک این کار را حتی کم کرد. به همین دلیل، یک مدیر قوی باید توانایی روبهرو شدن با ترس را داشته باشد. بعضی از مواقع میارزد که با ترس دست و پنجه نرم کنید! در پشت دیوار ترس، موفقیت به انتظار مدیران شجاع نشسته است.
برای این کار اول باید تجربههای کم خطر را مشخص کنید. اشتباه کردن در برخی از کارها آنقدر هزینهبردار نیست. در این موارد میتوانید اختیار بیشتری به کارمندانتان بدهید. در کارهای ریسکپذیر دو مورد آسیبپذیر وجود دارد: زیان مالی شرکت و اعتبار آن.
قبل از هرچیز بخشهای کلیدی را مشخص کنید و ببینید در چه قسمتهایی منافع مشتری در میان است. ریسک کردن در چه کارهایی منجر میشود تا اعتماد مشتری در معرض خطر بیفتد. در این موارد باید با احتیاط بیشتری عمل کنید. ریسک این کار فقط به سود مالی شرکت لطمه نمیزند، بلکه اعتماد آن را هم خدشه دار میکند. غیر از این موارد میتوانید با خیال راحتتر ریسک کنید. وقتی خطری متوجه مشتری نباشد، تجربه کردن چیزهای جدید ترس کمتری دارد.
گام دوم ایجاد قوانینی برای ریسک کردن است. مثلا اینکه «ازیک سوراخ دو بار نیش خوردن» قابل بخشش نیست. البته یک بار اشتباه هم نباید به این معنی باشد که در هر کاری میتوان ریسک کرد. ریسک کردن باید توجیه منطقی داشته باشد و کارمند صادقانه احساس کند که این ریسک میتواند مفید باشد. اگر یک اشتباه برای بار دوم تکرار شد، کارمند باید بداند که تمام عواقب کار به پای خودش بوده و مسوولیت این کار را به عهده دارد، ولی اگر یک ریسک به ظاهر منطقی برای بار اول به بن بست رسید، بهتر است تمام افراد دست به دست هم دهند تا زیان وارده را هرچه سریعتر برطرف کنند. اگر فرد اشتباه خود را پذیرفته، بهتر است تا مورد حمایت مدیر و همکارانش قرار گیرد.
همه ما اشتباه میکنیم. اشتباه کردن جزئی از پیشرفت است. اگر ریسک کردن نباشد هیچ چیز تازهای خلق نمیشود. به گفته جان وودن: «اگر شما اشتباه نمیکنید، در حقیقت شما هیچ کاری نمیکنید.» اشتباه، آغاز ایدههای بسیار بزرگ است. اشتباه کردن و ریسک کردن، یعنی از لاک خود بیرون آمدن و پا به عرصه رشد و فکر کردن گذاشتن. اشتباه کردن، یعنی یاد گرفتن و رشد کردن. اشتباه کردن با شکست خوردن فرق دارد. اشتباه باعث میشود که یک راه غلط را از میان برداریم و به راه درست نزدیکتر شویم.
مدیران عالی به کارمندانشان اجازه اشتباه میدهند ولی در مقابل، کارمند خوب کسی است که وقتی اشتباه میکند، اولا؛ از اشتباه خود درس میگیرد. دوما؛ مسوولیتش را به عهده میگیرد. سوما؛ آن را اصلاح میکند و در آخر اینکه دیگر آن را تکرار نمیکند.
1. یادگرفتن: یک کارمند خوب وقتی به مشکل میخورد، دوباره آن را مطالعه میکند. دلیل اینکه چرا موفق نشده است را پیدا میکند، اینکه چه عاملی یا چه عملکردی باعث شد تا این روش به موفقیت نرسد. مطالعه یک اشتباه باعث میشود تا شما راههای غلط دیگر را امتحان نکنید.
2.پذیرفتن مسوولیت آن اشتباه: کارمند خوب به سادگی قبول میکند که مرتکب اشتباه شده است. آنها برای اشتباه خود توجیه نمیآورند و با شجاعت آن را ابراز میکنند. پذیرفتن اشتباه برای درس گرفتن از آن امری واجب است. پذیرفتن اشتباه منجر به شناخت درست آن میشود.
3.جبران اشتباه: اگر گامهای اول و دوم طی شده باشد، یک کارمند خوب سراغ جبران اشتباه خود میرود. بعضی از اشتباهها به راحتی اصلاح نمیشود، ولی یک کارمند وظیفهشناس، تمام تلاش خود را برای به حداقل رساندن خسارت انجام میدهد. اگر برای مرتفع ساختن مشکل یک برنامه زمانی مدون آماده شود، هم اهمیت موضوع مشخص میشود و هم در موقع نیاز میتوان از بقیه افراد هم کمک گرفت.
4.ضمانت تکرار نشدن اشتباه: مهمترین نتیجه یک اشتباه، تکرار نشدن آن است. وقتی اتفاق افتادن یک اشتباه محرز شد، باید اطلاعات مربوط به آن برای تمام افراد شرح داده شود. اگر اشتباه بزرگ و باعث خسارت شود، باید خط قرمزهایی برای همه افراد مشخص شود تا همه از تجربه به دست آمده استفاده کنند و راه برای خسارت دوباره از اشتباههای همانند آن بسته شود. اطلاعات مربوط به یک اشتباه، در واقع درسی است که از یک تجربه عملی به دست آمده است. این مراحل که در بالا گفته شد، در تمام زندگی میتواند موثر باشد. چه در دنیای کسب و کار و چه در زندگی شخصی. در خانه یا محل کار باید بابت اشتباه عذرخواهی کرد. اگر یک کارمند زیاد اشتباه میکند شاید کارمند بسیار خلاقی است! یک مدیر خوب یک کارمند خوب را شناسایی میکند و خلاقیتهایش را رشد میدهد. فردی که بتواند این ویژگیها را در خود پرورش دهد، احترام و اعتماد دیگران را جلب کرده و راه ترقی را برای خود باز میکند. پذیرفتن اشتباه نهتنها شما را عقب نمیاندازد، بلکه راه را برای پیشرفت باز میکند. شاید صداقت شما باعث شود که به شما فرصتهای دیگری هم داده شود.
خود اشتباه مشکل اصلی نیست، عکسالعمل شما نسبت به آن اهمیت دارد.
دنیای اقتصاد