در حال حاضر بانک مرکزی با دو روش استفاده از صرافیها و شبکه بانکی، امور ارزی را انجام دهند.تغییر مرجع توزیع ارز از صرافیها به شبکه بانکی که در چند ماه گذشته در کنار وظایف خود به کنترل بازار میپرداختند از جمله پیشنهادهای کارشناسان به بازار است.
ناکارآمدی شبکه توزیع
ارز در بازار همچنان با یک شکاف قابل توجه بین نرخ مرجع و بازار مبادله میشود. صرف نظر از اینکه بانک مرکزی باید نرخ ارز را در چه سطحی تعیین کند، به نظر میرسد سوال مهمتر این باشد که چه کانالی برای رسیدن به نرخ هدف گذاری شده قابل اعتنا است. بانک مرکزی در اجرای سیاستهای مختلفی که از ایده تزریق ارز به بازار نشات میگیرد، میتواند از شبکه بانکی استفاده کند یا به طور مستقیم از کانال صرافیها اقدام به کنترل بازار کند.
مشاهدات از بازار ارز پس از انتصاب معاونت ارزی جدید نشاندهنده آن است که سیاست تزریق مستقیم به بازار از طریق صرافیها مدنظر معاونت ارزی بوده است. سیاستی که به نظر نتوانسته ثبات را به بازار ارز برگرداند.
تزریق مستقیم به بازار و تکیه بر صرافها
سیاست تزریق ارز به طور مستقیم از جانب بانک مرکزی به بازار برای کنترل رشد نرخ ارز در کشوری نظیر ایران اصلا بیسابقه نیست. این سیاست در دوره معاونت جدید ارزی بانک مرکزی دوباره و با شدت زیادی دنبال شده است. هرچند به نظر میرسد چنین سیاستی در برگرداندن ثبات به بازار ارز چندان موثر نبوده است، بسیاری از کارشناسان معتقدند اصولا چنین سیاستی به معنای حراج کردن ذخایر ارزی بانک مرکزی است و بنابراین چندان قابل دفاع نیست.
به عقیده این دسته از کارشناسان کاری که صراف میکند، خرید و فروش ارز از دست مردم است. در واقع فعالیت صراف در بازار ارز نیز مثل فعالیت در هر بازار دیگر است؛ با این تفاوت که یک صراف اطلاعات تولید میکند. وی اطلاعاتی در مورد آیندهای که از بازار ارز تصور میکند تولید میکند و آنها را بهفروش میرساند. در نتیجه بانک مرکزی تنها در صورتی میتواند تزریق از طریق صرافها را مدنظر قرار دهد که بتواند خود را قانع کند که هدفگذاری مشترکی با صرافها دارد؛ یعنی اگر، بانک مرکزی هدف گذاری خود را در کاهش نرخ ارز بازار قرار داده است، باید قانع شود که صرافی نیز چنین قصدی را دارد. اما در اینجا اشاره به نکتهای بسیار مهم است: در چارچوب مکانیزم عرضه – تقاضا، درست است که افزایش عرضه باید به کاهش قیمت بینجامد؛ اما این گزاره مهم اقتصادی یک پیش فرض دارد: ثابت بودن سایر شرایط. از مهمترین این شرایط میتوان به طرف تقاضا در بازار ارز اشاره کرد.
میتوان این گونه بحث کرد که نه تنها با عرضه ارز توسط بانک مرکزی از طریق صرافها به بازار تقاضا ثابت نمیماند، بلکه به نظر میرسد تقاضای ارز در دوره اخیر بسیار بالا باشد. به عبارت دیگر: بازار تشنه ارز است. در چنین شرایطی اصلا عجیب نیست که تزریق بیشتر توسط بانک مرکزی برخلاف تصور به افزایش نرخ ارز بینجامد.
تکیه بر بازار به عنوان تعیینکننده نرخ ارز
اما در این بین بسیاری معتقدند که بانک مرکزی باید از دخالتهای یکجانبه خود در بازار ارز تا حد قابل توجهی بکاهد. منظور از مداخله یکطرفه این است که بانک مرکزی در بازار ارز تنها فروشنده است؛ زیرا تنها به دنبال کاهش نرخ ارز است. بحثهای فراوانی در این مورد قابل طرح است. مهم ترین مساله از این منظر در این گزاره نهفته است که مگر نرخ ارز چیزی غیر از نرخی است که در بازار بهوجود میآید؟ چه تفسیری میتوان داشت وقتی کسی میگوید دلار ارزشش برای مثال 1500 تومان نیست؟ ارزش اقتصادی مفهومیذهنی است. مفهومیکه از کانال توافق، پدیدهای به نام قیمت را بهوجود میآورد. وقتی دلار در بازار با نرخی مثل 1700 تومان به فروش میرسد به این معنااست که ارزشگذاری بازار از نرخ دلار برابر چنین رقمیاست. حال این که بانک مرکزی بگوید این نرخ بالا یا پایین است چه مفهومیدارد؟ محمود بهمنی بارها بر درستی این مفهوم تاکید کرده است.
بنابراین بانک مرکزی چگونه میتواند اطلاعات خود را با اطلاعات عناصر بازار، چه صراف و چه دلال، مقایسه کند و چگونه میتواند به این نتیجه برسد که اطلاعاتش غنیتر است؟ بسیاری معتقدند که در این مورد، سیاست کاهش نرخ ارز به سطوح نزدیک به دوره یکسان سازی خود عاملی تشنجزا در بازار
ارز است. سیاستی که یک علامت نادرست به بازار میدهد: افزایش نرخ ارز محتمل است.
چرا تزریق مستقیم جواب نمیدهد؟
کنترل بازار ارز مسلما یکی از پر چالشترین افقهای دید سیاست گذاری مسوولان پولی و بانکی کشور در چند ماه اخیر بوده است. به نظر میرسد صرف نظر از اینکه نرخ ارز نهایتا در چه سطحی قرار گیرد، مساله مهمتری که ذهن کارشناسان را به خود مشغول کرده است، بحث بازگرداندن ثبات به بازار است.
به گفته کارشناسان اقتصادی، خود بیثباتی دربازار ارز کافی است تا فعالیتهای اقتصادی از پتانسیلهای تولیدی به سمت پتانسیلهای سوداگرایانه حرکت کنند. بسیاری نیز بحث کردهاند که در اقتصاد ایران به دلیل قوی نبودن بازار سهام که عمدتا ضربه گیر شوکهای اقتصادی در یک اقتصاد منسجم را تشکیل میدهد، بازارهایی چون ارز، طلا و مسکن نقش ضربه گیر را ایفا میکنند. این امر مسلما از یک لحاظ بسیار مهم است. سرمایهگذاری در هیچ کدام از این بازارها کمکی به تولید نمیکند. امری که کارشناسان از آن به نتایج قابل تاسف اقتصادی در بلند مدت تعبیر میکنند. بسیاری از کارشناسان اقتصادی مدتها است که تغییر بسته پولی را مناسبترین راه برای برگرداندن ثبات به بازار ارز دانستهاند.
بر این اساس برای اینکه اطلاعات به درستی در اختیار کسی که تصمیم به سرمایهگذاری دارد، برسد نیاز است تا بین بازارها تعادل ایجاد شود. در حالی که بازاری مثل ارز در 9 ماهه سال 90 در حدود 55 درصد بازدهی از خود نشان داده است و نرخ سود سپردههای بانکی به شکل دستوری در سطحی پایین قرار دارد (برای مدت مشابه در سطح 10 درصد)، چگونه میتوان انتظار داشت که تقاضا در بازار ارز کاهش یابد؟ این مساله از این لحاظ بسیار مهم است که بازار تامین مالی بانکها در واقع بستری برای تولید اقتصادی است؛ اما ورود سرمایه به بازار ارز تولیدی برای اقتصاد نخواهد داشت. به نظر میرسد نیاز به تجدید نظر در سیاستهای پولی در حال حاضر بسیار جدیتر باشد.
روزنامه دنیای اقتصاد