بعد از یک دوره مذاکرات فشرده که به گفته برخی کارشناسان، بعد از پایان جنگ سرد، در چنین سطح و اهمیتی کم نظیر بوده است ، کشورهای ایران و اعضای 1+5 در بیانیه ای خبر از توافق بزرگ دادند.
بر اساس این بیانیه، ایران به فعالیت های هسته ای صلح آمیز خود از جمله غنی سازی ادامه خواهد داد و با پذیرش نظارت های بیشتر، این اطمینان را خواهد داد که به سمت تولید سلاح اتمی نخواهد رفت. در مقابل، همه تحریم های سازمان ملل، آمریکا و اتحادیه اروپا که در چند سال اخیر در ارتباط با برنامه هسته ای ایران وضع شده بود، لغو خواهد شد.
این توافق در شرایطی حاصل شد که مذاکرات از ضرب الاجل زمانی تعیین شده قبلی، فراتر رفت. در روز آخر نیز باراک اوباما به وزیر خارجه اش جان کری گفت که ضرب الاجل را نادیده بگیرد و به مذاکرات ادامه دهد. طرف ایرانی هم که می خواست با دست پر لوزان را ترک کند، با تمام توان به مذاکرات ادامه داد تا در نهایت توافق کلی حاصل شد.
در میان 7 کشور حاضر در لوزان، ایران و آمریکا بیشترین تمایل را برای رسیدن به توافق داشتند و اگر عزم دو کشور برای حل مسأله نبود، در چند مقطع که گفت و گوها به بن بست خورد، مذاکرات متوقف می شد و به شکست می انجامید. با این حال تلاش های مشترک ایران و آمریکا برای عبور از بن بست، مذاکرات را چندین بار نجات داد.
واقعیت این است که دولت های ایران و آمریکا، بیش از بقیه نیازمند توافق بودند. در ایالات متحده، باراک اوباما ، رئیس جمهور دموکرات آمریکا، در برابر جمهوری خواهانی که نهاد قانونگذاری را در اختیار دارند ایستاد و بر لزوم توافق دیپلماتیک با ایران در پرونده هسته ای تأکید کرد، به حدی که جمهوری خواهان به خشم آمدند و با نگارش نامه ای به ایران اعلام کردند هر گونه توافقی فقط تا پایان دولت اوباما پابرجا خواهد ماند. اوباما این نامه را مایه شرمشاری خواند و کری نیز گفت که در این باره به ظریف توضیح خواهد داد.
دولت اوباما، همچنین در خصوص پرونده هسته ای ایران، از در تقابل نرم با دولت تندروی بنیامین نتانیاهو در اسرائیل درآمد و در حالی که تل آویو هر گونه توافقی با ایران را "بد" می دانست، بر لزوم رسیدن به یک "توافق خوب" تأکید کرد و هم پیمان همیشگی آمریکا را رنجاند.
بدیهی است که اگر مذاکرات لوزان به شکست می انجامید، دمکرات ها برگ برنده شان در پرونده هسته ای ایران را از دست می دادند و موضع جمهوری خواهان به شدت تقویت می شد به طوری که می شد آثار آن را بر انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا نیز دید که قطعاً به نفع دموکرات ها نبود.
در ایران نیز ، دولت روحانی که با شعار عبور از مسأله هسته ای بر سر کار آمده است و کلید گشایش در اقتصاد ملی را بهبود روابط خارجی می داند، نیاز جدی به این توافق داشت.
در تهران نیز همانند واشنگتن، گروه های سیاسی رقیب دولت، آرزومند عدم توافق بودند تا بتوانند در با بهره گیری از فضای بعد از آن، ابتدا انتخابات مجلس که در پایان همین سال برگزار می شود را ببرند و سپس به شکست روحانی در انتخابات دو سال بعد ریاست جمهوری بیندیشند.
در کنار دولت روحانی، مردم ایران نیز به شدت پیگیر نتیجه مذاکرات بودند و به طور جدی آرزومند توافق بودند. تحریم های چند سال گذشته، که رئیس جمهور قبلی، قطعنامه های آن را "کاغذپاره" خوانده بود، فشارهای زیادی را بر مردم ایران تحمیل کرده است.
هر چند با توافق ژنو، اندکی از فشارها کاسته شد و با توافق لوزان، انتظار می رود اوضاع باز هم بهتر شود، ولی واقعیت این است که لغو همه تحریم ها، به پروسه ای بسیار پیچیده و زمان بر نیاز دارد و آثار "کاغذپاره" ها، هنوز بر اقتصاد و سیاست ایران سنگینی می کند.
به جز آمریکا، سایر کشورهای 1+5 ، رویکردهای متعددی در لوزان داشتند که قطعاً باید در آینده روابط ایران و این کشورها، لحاظ شود.
آلمان و انگلیس، به طور جدی پیگیر نیل به توافق بودند. لغو تحریم ها می تواند بازار بزرگ ایران را به روی این دو اقتصاد بزرگ اروپایی باز کند و سودسرشاری را حاصل آنها کند.
چین و روسیه، که قطعاً برندگان تحریم ایران هستند، هر چند کارشکنی نکردند ولی کمکی هم به ایران نداشتند یا لااقل خبری در این باره منتشر نشد. در مجموع همین اندازه که این دو فرصت طلب شرقی، سعی بر تخریب روند گفت و گوها نداشتند، نکته مثبتی بود.
اما فرانسه همانند گذشته، نقش مخربی در روند مذاکرات داشت و وزیر خارجه اش به گونه ای موضع گیری می کرد که گویی نه وزیر خارجه فرانسه که وزیر خارجه اسرائیل است. او بیش از آن که پاریس را نمایندگی کند، سخنگوی دلواپسان تل آویو شده بود.
بخش مهمی از علت کند شدن روند مذاکرات نیز شرط و شروط جدیدی بود که فرانسه مطرح می کرد. از جمله در خصوص توسعه آب سنگین اراک و موجودی اورانیوم 20درصدی ایران ، این فرانسه بود که خواستار محدودیت های جدید بر ایران می شد و اصطکاک ها را می افزود.
این نقش مخرب در حالی است که فرانسه در سال های گذشته، بیشترین سود آوری را از بازار ایران داشته است که از آن جمله می توان به کسب سهم مهمی از بازار خودروی ایران اشاره کرد.
بی گمان رفتار فرانسوی ها در مذاکرات که تماماً علیه ایران هدفگذاری شده بود را نباید از یاد برد. این رفتار باید در ترسیم تعاملات سیاسی و اقتصادی با این کشور مورد ملاحظه قرار گیرد. پاریس نباید بابت این کارشکنی ها، جایزه اقتصادی از بازار ایران ببرد.
اما آینده چه خواهد شد؟
واقعیت این است که هیچ کس پاسخ این سوال را به درستی نمی داند. همان گونه که در لوزان نیز واقعاً تا آخرین دقایق همه چیز در آمیزه ای از "بیم و امید" بود.
با این حال، ملاحظات و نیازهای پیش گفته دو دولت ایران و آمریکا، همچنان باقی است و این، نقطه امید مذاکرات است.
از سوی دیگر بعد از توافق کلی در لوزان، لابی های صهونیستی و سعودی در آمریکا فعال تر خواهند شد تا توافق نهایی که ضرب الاجل آن، 10 تیر 94 تعیین شده است، به بن بست برسد. جمهوری خواهان آمریکا نیز از هیچ تلاشی برای شکست دموکرات ها در این روند فروگذار نخواهند کرد کما این که نارضایتی خود را از تمدید چند روزه مذاکرات لوزان نیز ابراز کرده بودند. در داخل ایران نیز برخی گروه های تندرو، از همین حالا ساز مخالف را کوک کرده اند تا نگذارند توافق نهایی حاصل شود.
بنابراین 3 ماه آینده ، ماه های تقابل "نیروهای عاقل و معتدل در ایران و غرب" با "افراطیون" خواهد بود و نتیجه این تقابل، در روزهای گرم تابستان 94 ، سرنوشت ساز خواهد بود.
لوزان، نه پایان مسیر که آغاز راهی برای آینده ایران است... .
عصرایران