وی یکی از دلایل موفقیتش را 300 اصل خود میداند که طی چندین سال آنها را جمعآوری کرده و از طریق وبسایت شرکت خود در دسترس عموم قرار داده است: از زمانی که من شرکت Bridgewater را تاسیس کردم تجربیات بسیار زیادی بهدست آوردم که چیزهای زیادی به من یاد داد و این یادگیری بیشتر به خاطر اشتباهاتی بود که مرتکب میشدم. مهمتر از همه در این سالها یاد گرفتم که:
• شکست بیشتر به خاطر قبول نکردن و موفق عمل نکردن در مواجهه با واقعیتهای زندگی است و کسب موفقیت بهطور ساده به قبول شرایط و واقعیتهای زندگی ام مربوط است.
• کشف چیزی که درست است، حتی اگر از اشتباهاتم باشد، درحالیکه بیشتر مردم این فکر را بد میشمارند، خوب است، زیرا میتوانم بر این مشکلات غلبه کنم بهطوریکه این مشکلات نتوانند جلوی راهم را در رسیدن به اهدافم بگیرند.
• هیچ ترسی از حقیقت نداشته باشم. درحالیکه بعضی از حقایق ترس دارند، برای مثال ترس از اینکه شما دچار بیماری بدی شده اید، اما دانستن مشکلات به شما این اجازه را میدهد که بهتر با آنها مقابله کنید.
• عقیده دارم افرادی که در مسیری در حال حرکت هستند و نیاز دارند مسیر خود را در زندگی تغییر دهند تا تحسین دیگران را برانگیزند معمولا با شکست و تضاد رو به رو میشوند. برای آنها مشکل است تا شاد باشند و تقریبا غیرممکن است تا بهترین عملکرد را از خود نشان دهند.
• مهمترین منبع مشکلات در جامعه از افرادی که دارای نظریات و تئوریهای اشتباه زیادی هستند ایجاد شده است که اغلب این نظریات از دید دیگران خطرناک شمرده میشود، و این افراد معمولا دوست ندارند تا با مشورت دیگران نظریات خود را ارزیابی کنند.
• هر کسی اشتباه میکند و نقاط ضعفی دارد و اینکه یکی از مهمترین چیزهایی که مردم را از یکدیگر متفاوت میکند رویکردشان برای مدیریت خودشان است.
• زیبایی باورنکردنی برای انجام اشتباه وجود دارد، زیرا در هر اشتباه یک معما گنجانده شده است و گوهری وجود دارد که در صورت حل این معما میتوانم آن را بهدست آورم بهعنوان مثال در اشتباه کردن اصلی وجود دارد و آن این است که میتوانم اشتباهاتم را در آینده کم کنم.همچنین باید در نظر داشت هر اشتباه بازخورد کاری بوده است که قبلا اشتباه انجام داده ام، بهطوریکه اگر میتوانستم چیزی که درست بود را تصور کنم میتوانستم یاد بگیرم که چگونه موثرتر عمل کنم. یاد گرفتم که مبارزه با مشکلاتم، اشتباهاتم و نقاط ضعفم تمرینی است برای قویتر کردن خودم و درد این مبارزه است که من را ساخته و باعث کسب موفقیت در زندگیام شده است.
• در طول زندگیام با افراد موفق زیادی برخورد داشتهام و یاد گرفتم که هیچیک از آنها بزرگ و عالی متولد نشدهاند، آنها همگی اشتباهات زیادی در زندگی داشتهاند و نقاطضعف زیادی دارند و اینکه افراد با نگاه به اشتباهاتشان و نقاط ضعفشان و تعیین اینکه چطور میتوانند از این اشتباهات درس بگیرند، بزرگ میشوند. افرادی که بیشتر با واقعیتها مواجه میشوند؛ بهویژه در موقع سختیها بیشتر یاد میگیرند و چیزی را که میخواهند سریعتر نسبت به آنهایی که این کار را انجام نمیدهند بهدست میآورند. این افراد، افراد خارق العاده و عالی هستند که من دوست دارم اطرافم باشند. درحالیکه این روشها برای من خوب کار کرد؛ اما آن را درست مقابل روشهایی یافتم که باعث چالشهای ارتباطی میشوند؛ بهخصوص اینکه:
درحالیکه بیشتر مردم فکر میکنند یادگیری چیزهایی که به آنها یاد میدهیم، مسیر رسیدن به موفقیت است، باور دارم که تصور اینکه چه چیزی میخواهید و چطور به آن میرسید، مسیر بهتری است. درحالیکه بیشتر مردم فکر میکنند داشتن جواب، بهتر از داشتن سوال است باور دارم که داشتن سوال بهتر است؛ زیرا منجر به یادگیری بیشتری میشود.
درحالیکه بیشتر افراد باور دارند که اشتباه کردن چیز بسیار بدی است باور دارم که اشتباه چیز خوبی است؛ زیرا باور دارم که با اشتباه کردن و واکنش نشان دادن نسبت به آنها چیزهای زیادی میآموزیم.
درحالیکه دیگران باور دارند که پیدا کردن نقاط ضعف شخصی چیز بدی است، من باور دارم که این کار خوبی است؛ زیرا اولین گام به سمت کشف چیزی است که شما میخواهید انجام دهید و نمیخواهید این نقاط ضعف جلوی مسیر شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرند.
درحالیکه بیشتر مردم فکر میکنند درد چیز بدی است باور دارم که داشتن درد آدم را قویتر میکند.
یکی از مزیتهای 60 سال و اندی عمرم این است که میتوانم به گذشتهام نگاه کنم تا ببینم که چطور این باورها برایم کار کردهاند و چطور مرا به این مرحله از زندگیام رسانده است. الان بیش از 35 سال است که من شرکت Bridgewater را تاسیس کرده ام و تقریبا همین مدت هم است که تشکیل خانواده دادهام. من موفقیتهای بیشماری را بهدست آوردهام؛ اگرچه ممکن است موفقیتهایی باشند که شما آن را موفقیت ننامید.
من شرکت Bridgewater را از ابتدا تاسیس کردم و الان یکی از شرکتهای موفق است و من جزو یکی از 400 نفر ثروتمند مجله فوربس هستم. اما این نتایج هیچ وقت هدفم نبوده است آنها تنها ته مانده نتایجم بوده است؛ به طوریکه بهدست آوردن آنها نمیتواند نشانی از موفقیت من باشد و صراحتا بگویم که من هیچ وقت آنها را خیلی فوقالعاده نیافتم.
چیزی که میخواستم این بود که زندگی جالب و متنوعی که پر از یادگیری باشد داشته باشم و کار معنیدار و روابط معنیدار. احساس میکنم که اینها را به وفور بهدست آوردم و از این بابت خوشحال هستم. احساس میکنم که با همان رویکردی که در سن 12 سالگی در دانشکده افسری برای چیرهشدن بر بازار استفاده کردم، چیزهایی را که میخواستم بهدست آوردم. باور دارم که پیروی از این روشها میتواند سریعتر مرا به اهدافم برساند.
دنیای اقتصاد