چگونه برخی از سازمانها با تنظیم واضح ارزشها، انتظارات و فرآیندها قادر به هماهنگی و یکپارچهسازی تلاش در سراسر جهان بودند؛ درجایی که به نظر میرسید دیگر سازمانها در هر قدم از مسیری غیر از مسیر فوق عمل میکنند.
یک دهه بعد، بیشتر فعالیت حرفهای من در فضای فرهنگسازمانی صرف شد. من فعالیت را ادامه دادم تا متوجه شوم که چطور مدیران و سازمانها قادر به دستیابی به عملکرد قابلتوجه و پایداری هستند که آنها را به آستانه رقابت میرساند (یا خیر). چرا این مدیران و سازمانها موفق شدند درحالیکه به نظر میرسد دیگران وقفه دارند یا بهطور کامل متوقف شدند؟
با اینکه متغیرهای زیادی وجود دارند که در هر موقعیت به بازی درمیآیند، اما به نظر میآید که همیشه یک اصل متداول نقش کلیدی را بازی میکند وآن فرهنگ است.
اگر فرهنگ بهعنوان روش انجام کارها تعریف شود، بنابراین روش انجام کارهایی که سازمانها آن را در طول زمان از طریق آزمونو خطا توسعه میدهند، چیزی است که محرک رفتارها و عملکرد است.سازمانهایی که قادر به تنظیم بسیار روشن و همسوی ارزشها و فرآیندها هستند بهطور مداوم از سازمانهایی که نمیتوانند این کار را بکنند عملکرد بهتری خواهند داشت. علاوه بر این، مدیرانی که میدانند چه موقع زمان انجام کارها بهصورت متفاوت برای ماندن مناسب در رقابت است، کسانی هستند که به بهترین شکل قادر به تطبیق سازمانشان با تغییرات در محیط کسبوکار هستند.
درحالیکه این مساله در تئوری بسیار ساده به نظر میرسد، اما پیادهسازی آن در واقعیت بهمراتب بسیار مشکل است. این مساله را از رهبران کسبوکار که آن را از نزدیک لمس کردهاند، باید پرسید.پس چطور مدیران میتوانند این رخداد را ایجاد کنند؟ چگونه شما عمدا یک فرهنگ پایدار با عملکرد بالا در سازمانتان ایجاد میکنید؟
3 ویژگیهای عملکرد بالا
به نظر میرسد نقش فرهنگ در یک سازمان با عملکرد بالا قدمتی بهاندازه کسبوکار دارد. این آگاهی جدید به من فرصت ملاقات با افراد متفاوتی را داده است که دیدگاههایشان در مورد اینکه چطور فرهنگ محرک عملکرد است را به اشتراک گذاشتهاند. اولی لورن که بخش جهانی ماشینآلات و مهندسی عملیات صنعتی اگون زندر را رهبری میکند، یکی از این افراد است.من اخیرا شانس این را داشتم زمانی را برای همکاری در مقاله پژوهشی «شرکتهای استثنایی چگونه فرهنگهایی را با عملکرد بالا ایجاد میکنند» داشته باشم. ما در این مقاله سه توانایی اصلی را که سازمانها برای رسیدن به عملکرد بالا باید داشته باشند مورد بحث قراردادیم:
1- توانایی توقف و نگاه دقیق: امروزه در محیط پرشتاب کسبوکار اختصاص دادن یک مکث و تفکر کوتاه میتواند مانند یک جمله مرگبار به نظر بیاید. متاسفانه سازمانهایی که به این صورت عمل میکنند ممکن است به چرخاندن چرخهای خود با همان روشهای قدیمی، برای پاسخگویی به مشکلاتی که تغییر کردهاند یا در طول زمان تکاملیافتهاند، ادامه دهند.
اولی این ویژگی را «اشتیاق برای تجدید (احیا)» مینامد. سازمانهایی که میتوانند گاهگاهی توقف کنند تا واقعا متوجه شوند که چرا آنها این کارها را انجام میدهند، موقعیت بهتری برای شناسایی تغییرات موردنیاز برای همگام شدن با بازار و کنترل نتایج دارند.
2- توانایی در نظر گرفتن همه ذینفعان در گفتوگو: فرهنگ یک مفهوم جمعی است؛ پدیدهای است که از طریق هنجارها در یک گروه شکل میگیرد و تکامل مییابد. باوجود اینکه بسیاری از افراد، فرهنگ را فقط مسوولیت رهبری میدانند، اما موفقترین سازمانهایی که من طی سالها دیدهام یا با آنها کارکردهام، آنهایی هستند که ورودیهای ذینفعانشان را درک کرده و ارزش مینهند.
اولی نیاز به روابط شفاف و اعتماد در سراسر سازمان را به رسمیت میشناسد. با پرورش اعتماد و شفافیت در تمام سطوح، به سهامداران محیط امنی برای ارائه ورودی و نقشی فعال در شکل دادن به فرهنگ سازمان داده میشود.
3- توانایی رها شدن از رفتارهایی که مدت طولانی در خدمت موفقیت سازمان نبودند: دانستن اینکه شما باید سرمایه زیادی خرج کنید و واقعا رفتارتان را تغییر دهید تا انجام دادن آن بسیار متفاوت است. افراد را آگاه کنید که برخی از راهها برای انجام کارهای دیگر موثر نیست و در واقع تغییر نیز مشابه همین مساله است. در هر دو مورد شما باید زمانی را برای تغییر رفتارتان در نظر بگیرید که دیگر اهداف مورد علاقهتان را پشتیبانی نمیکند.
در اینجا تواضع یک مفهوم کلیدی است که برای مدیران و کارکنان بهطور یکسان مطرح میشود. برای افراد مدت زیادی طول میکشد تا با از دست دادن راهی که آنها همیشه کارها را انجام میدادند، احساس راحتی کنند. برخی آن را بهعنوان بیانیهای مبنی بر اینکه آنچه را تاکنون انجام میدادند اشتباه بوده، در نظر میگیرند. برخی میترسند که اگر از آنها خواسته شود که کارها را بهصورت متفاوتی انجام دهند ممکن است نتوانند موفق شوند. هنوز افراد میشنوند که نیاز به تغییرات وجود دارد اما رهبرانشان نقش انتظارات جدید را که پذیرفتن این مساله را همانند عادتهای قبلی آسان میکند، طراحی نمیکنند.
آیا شما میتوانید یک فرهنگ با عملکرد بالا ایجاد کنید؟
چالشی که رهبران در ایجاد یک فرهنگ با عملکرد بالا با آن روبهرو هستند از میان برداشتن مفروضات ریشهای عمیق و رفتارهایی است که توسط سازمانشان خوب انجام نمیشوند.
آیا این به معنای غیرممکن بودن است؟
البته که نه. اگر تجربیات من به من چیزی آموخته باشد، این است که هر سازمانی بدون توجه به اندازه و صنعتی بودن، توانایی ایجاد یک فرهنگ با کارآیی بالا را دارد. برای تحقق آن، شما بهعنوان یک رهبر باید مایل به بررسی دقیق به همراه کارکنان خود باشید، عمیقا کاوش کنید که چه چیزهایی برای تغییر نیاز است و به همه سازمان کمک کنید که از رفتارهایی که مدت طولانی در خدمت اهدافشان نبوده، رها شوند. تغییر نباید یک جمله به گذشته باشد. تغییر بهصورت ساده یک پله سنگی در مسیر موفقیت بلندمدت سازمان شما است.
دنیای اقتصاد