اگر نگاهی گذرا به دنیای امروز بیندازیم به آسانی متوجه دلایل اهمیت امروزه برندها نسبت به صد سال اخیر میشویم، برندهایی که روانشناسانه و علمی در کنار هم همانند یک علامت تجاری مخالف حضور دارند، محصولاتی که منحنی عمر دارند، برندهایی که عمرشان از محصولاتشان بالاتر است، برندهایی که یک کیفیت یکنواخت، اعتبار و تجربه را میرسانند، برندهایی که دارای ارزش هستند، اما چرا؟ لازم نیست راه دوری برویم زمانی که شرکت تاتا موتور هند، شرکت جگوار و رنج روور را از فورد خرید، دقیقا چه چیز را خرید؟؟ کارخانهها را؟ مواد خام را؟ کارگران را؟ نه، بانک و موسسه بیمه «مورگان استنلی» به فورد کمک کردند تا برندهایش را به ارزش 2/56 میلیارد دلار بفروشد، زیرا این برندها بودند که از همه اجزای دیگر ارزش بیشتری داشتند.
مثالهای متعددی وجود دارند از جمله شرکت «جیلی موتورز» چین که قسمتی از برند خودروساز سوئدی «ولوو» را خرید یا شرکت «ماهیندرا» هند که قسمتی از شرکت «سیانگ یانگ»، که سومین تولیدکننده خودرو در کره است را خرید و آن برندها را از آن خود کردند.
برندینگ یک امر اساسی، پایهای و ضروری است. این برندسازی است که ارزش باور نکردنی را برای شرکتها و سازمانها میآفریند. اگر تا کنون نسبت به اهمیت برندینگ متقاعد نشدهاید اجازه بدهید چند مثال دیگر برای شما بزنم:
دلار یک برند جهانی است، در واقع دلار فقط یک تکه کاغذ است که برند آن به آن ارزش بخشیده است. در واقع تمام ابزارهای بازاریابی و برندینگ هستند که دست به دست هم میدهند تا به دلار ارزش ببخشند.
برندها امروزه ارزش بیشتری نسبت به گذشته دارند، برای این ادعا میتوان دلایل مختلفی برشمرد:
اولا: امروزه دنیا به صورت آنلاین در آمده و بازارهای جدید و رو به رشد زیادی در مناطقی مثل چین، هند، برزیل، روسیه، آمریکای جنوبی، نیجریه، اندونزی و خیلی از مناطق دیگر به وجود آمده است، این مصرفکنندگان در سراسر دنیا فقط برندهای برتر را میخرند. امروزه برندسازی بر پایه بهترین ایدهها قرار دارد و از خلاقیت قابلتوجهی در تبلیغات برای شکسستن دیوار بیعلاقگی افراد نسبت به برندشان استفاده میکنند تا برندشان را محبوبتر و طرفداران دوآتیشه محصولات خود را بیشتر کنند. برای نمونه میتوان به شرکت «کرایسلر» اشاره کرد که اعتماد را در تبلیغات و بازاریابی خود رواج داده است.
دوما: وقتی که ما تصمیم به ساختن برند جدیدی میگیریم نامهای محدودی برای انتخاب داریم. یک صنعت دارویی که نام «همه چیز تحت خورشید» را برای محصولات خود انتخاب کرده است یک هویت و موجودیت برند جدید و قوی را برای خود به وجود آورده که به راحتی به خاطر سپرده میشود و خلاقیت با ارزشی را میآفریند.
این کار به معنای ساختن برندی با طراوت و چالاک برای پاسخگویی به نیازهای سطح بالاست و فقط در محدوده محصول و نام نیست و چیزی از آن فراتر است. این یک استراتژی پیچیده و یک حرکت سریع فرهنگی است. من به این اعتقاد دارم که اکنون برندسازی به یک استراتژی جنبش فرهنگی نیاز دارد و یک جنبش فرهنگی میتواند به نفوذ برندسازی شما کمک کند و آن را ارتقا بخشد. وقتی که شما بتوانید این جنبش را به وجود آورید بهراحتی میتوانید به یک محیط رسانهای بخشبندی شده دسترسی پیدا کنید و هر کاری که مایل هستید در آن محیط انجام دهید مثل افزایش نفوذ در رسانههای اجتماعی و استفاده از فناوریها.
امروزه برندسازی هزینه چندانی ندارد و برندهای هوشمند با بهرهگیری از سطح میانگینی از ابزارهای جدید رشد جهانی برند خود را سرعت بخشیده و خیلی سریع آن را تقویت میکنند و اگر به تغییرات اقتصادی اخیر نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که برندها در مقایسه با محصولات بدون برند عملکرد بهتری داشتهاند و چرخه عمر محصولاتی که برندسازی شدهاند از سایرین طولانیتر بوده و در این زمان چالشبرانگیز کماکان برندهای قوی در حال تقویت خود هستند و صاحبان آنها فرصتها را تشخیص داده و تمام تلاش خود را در سالهای روبهرو برای رشد خود برنامهریزی میکنند.
اگر برندسازی نکنیم، اگر تفاوت ایجاد نکنیم و باز اگر تفاوت ایجاد نکنیم هیچگاه به سود بلندمدت نخواهیم رسید و مردم نمیتوانند با محصولات ما رابطه عاطفی برقرار کنند و به برند ما وفادار نخواهند بود.
برندها میتوانند میلیونها نفر از انسانها را برای پیوستن به انجمنها تحت تاثیر قرار دهند (مایکروسافت)، برندها میتوانند برای برخی از محصولات حس جمعی ایجاد کنند (اپل)، محصولاتی که ما میدانیم در این دنیای دیجیتالی به راحتی بعد از مدتی جایگزین میشوند. همچنین برندها میتوانند احساسات گروهی مردم را برای انجام کاری برانگیخته کنند که محصولات هیچگاه چنین توانایی را نخواهند داشت. در دنیای امروز ساختن برند همانند گذشته دیگر کار سادهای نیست و شما به یک استراتژی رو به رشد فرهنگی برای رسیدن به رشدی پایدار نیاز دارید. با این حال فرصتها و ایدههای زیادی در این راه موجود است.
دنیای اقتصاد