افزایش قیمت دلار می تواند به اشتغال در ایران کمک کند؟، این تئوری در میان کارشناسان اقتصادی طرفداران زیادی دارد.
چهره آفتاب سوخته محمد با دستان ورزیده ، قامتی متوسط و لهجه شیرین اش در همان برخورد اول خیلی چیزها را لو می دهد، مهاجری افغانی است که سالهاست در ایران به دور از خانواده به کار بنایی مشغول است، از کودکی و شاگردی به استاد کاری رسیده، در تهرانی که کوچه پس کوچه هایش را بهتر از هرات می شناسد ، خیلی از ساختمانهایی که در پایتخت ایران قد کشیده اند، خودش ساخته و درآمدش برای امرار معاش خانواده اش راهی شهر زادگاهش شده.
محمد و محمدهای زیادی در سی سال گذشته از افغانستان آشوب زده به ایران پناه آورده اند و همین قصه را زندگی کرده اند، این نیروی کار ارزان در سالهای اخیر در ایران خواسته یا ناخواسته به بازوی اجرای طرح های عمرانی تبدیل شده به طوری که به رغم تمام تلاش های دولتها بسیاری از کارفرمایان حاضر به کار با نیروهای غیر افغان نیستند، دلایل این ترجیح هرچه باشد، اعم از دستمزد پایین ترو کار بیشتر، نداشتن دردسر بیمه و مالیات، نداشتن تواقعات معمول کارگر بومی و... همه و همه خوب یا بد باعث شده مهاجران افغان در ایران جایگاه خود را پیدا کنند و اگرچه این معامله را نمی توان کاملا یک بازی برد برد برای طرف ایرانی و افغانی دانست، ولی نیاز دو سویه باعث شده این پیوند همچنان پایدار بماند.
پایداری این پیوند تا حدی بوده است که با تمام فشارهای وارده از سوی دولت و حتی نوع تعاملات فرهنگی با این مهاجران که بعضا با چاشنی تحقیر همراه بوده می بینیم که هنوز از رقم میلیونی این مهاجران کاسته نشده است.
اما به نظر می رسد بعد از اینهمه سال نکته ای ظریف در حال بر هم زدن این معامله پایدار است، صرفه اقتصادی ناشی از نرخ برابری پول ملی دو کشور.
تا چند سال پیش شاید نزدیک به ده سال، واحد خرید افغانی در ایران نه ریال یا هر نوع ارز دیگر که «کیلو» بود، صرافانی که افغانی به مشتریان خود می فروختند، برای فروش افغانی را با ترازو می کشیدند ، هر هزار تومان بنابر شرایط بازار به چند صد گرم اسکناس افغانی تبدیل می شد.
هر افغانی چند تومان؟
اما اگر امروز به صرافی ها مراجعه کنید برای خرید هر افغانی 400 ریال یا همان 40 تومان از شما مطالبه می کنند و هر افغانی را 300 ریال یا همان 30 تومان از شما می خرند، مشتریانش هم از قبل بیشتر شده و با توجه به افزایش معاملاتش صرافی های بیشتری را می توانید پیدا کنید که افغانی عرضه می کنند.
این چه مفهومی دارد؟ ساده است، دیگر کارگر افغانی ارزان نیست. اگر تا دیروز کارگر افغان حاضر می شد با 400 هزار تومان در ماه کار دو کارگر ایرانی را هم تقبل کند، امروز دیگر برایش به صرفه نیست، چون حقوقی که به تومان می گیرد دیگر در افغانستان ارزش کمتری عایدش می کند.
تا دیروز اگر امکان برای تبدیل افغانی به دلار نیاز به چند صد گرم اسکناس داشت، امروز می تواند با تنها کمتر از 50 افغانی یک دلار بخرد در حالی که در ایران امروز برای هر دلار باید 19000 ریال یا 1900 تومان بپردازد.
امروز در فروردین سال 91 ، محمد برای آنکه بتواند معادل سال 89 درآمد داشته باشد حقوقی معادل 700 تا 800 هزار تومان را از کارفرمایش مطالبه می کند.
البته این افزایش دستمزد به دلیل آنکه با افزایش دستمزد کارگران ایرانی اتفاق می افتد هنوز برای کارفرمای ایرانی استفاده از این کارگران را به صرفه است، ولی با توجه به کاهش ارزش ریال در مقابل افغانی به نظر می رسد، کم کم شاهد کاهش توجیه اقتصادی کار در ایران برای کارگران افغان هستیم.
اما چرا هنوز کارگران افغانی در ایران فعال هستند؟ در پاسخ به این پرسش باید به شرایط همچنان آشفته ای اشاره کرد که در کشور افغانستان هنوز وجود دارد، افزایش ارزش افغانی به دلیل کاهش نسبی تنش ها و نه ایجاد ثبات کامل و صد البته تشکیل یک دولت مرکزی به نسبت منسجم ایجاد شده، همچنین نمی توان سرمایه گذاریها و کمک های خارجی را در این وضعیت نادیده گرفت ولی هنوز میزان کار ایجاد شده در کشور افغانستان کمتر از نیروی انسانی است که در داخل و خارج این کشور هستند و به محض آنکه وضعیت سیاسی این کشور به وضعیت یک ثبات پایه دار نزدیک شود به طور حتم میزان مهاجران افغانی که در ایران زندگی می کنند به سرعت کاهش پیدا می کند.
کارگر افغان، کارفرمای ایرانی یا...
در واقع اگر سیر نزولی ارزش ریال در کنار افزایش ارزش افغانی بیش از این ادامه پیدا کند، دیگر برای کارگران افغان صرف نمی کند به ایران بیایند و احتمال دارد این معامله برعکس شود و چند سال دیگر ملیت کارگر و کارفرما در قراردادها معکوس شود.
در چنین شرایطی می توان گفت طرفداران تئوری افزایش اشتغال از طریق کاهش ارزش پول ملی، شاهدی بر مدعای خود پیدا می کنند، البته نقد و تائید این دیدگاه بر عهده ما نیست ولی با جا افتادن دلار 1900 تومانی و بالاتر بلاخره شاهد معکوس شدن روند مهاجرت افغان ها خواهیم بود و دیگر نیازی نیست نگران اشغال پایگاههای شغلی توسط این مهاجران باشیم با ادامه روند فعلی، حتی در آینده ای نه چندان دور شاید وزارت تعاون، کار وتامین اجتماعی باید نهادهایی برای دفاع از حقوق کارگران ایرانی ساکن افغانستان راه اندازی کند! ، تصویری که شاید امروز بیش از حد بد بینانه و یا تخیلی به نظر برسد ولی باید در معادلات برنامه ریزان، احتمالش را محفوظ نگهداریم.
محمد دیگر امروز با دلار 1900 تومانی همان کارگر کم توقع و ارزان دیروز نیست و دیگر نمی توان او را یارانه ای بدانیم که خواسته یا ناخواسته به بخش تولید و عمران کشور تزریق شده، یارانه ای که شاید به ازای آن کارگر ایرانی از کار بیکار شده ولی به هر شکل هزینه تولید ملی به مدد او کاهش پیدا کرده و دولتها نیز با علم به همین فایده تا امروز بر زیانهایی چشم فرو بسته اند که برای حضور این مهاجرین در بازار کشور برشمرده می شود.
خبرآنلاین