این در حالی است که بانکداری در ایران در بیشترین حالت ۱۳۰ سال سابقه داشته و بازار سهام ایران هم کمتر از ۵۰ سال عمر دارد. سابقه کم بازارهای مالی در ایران و شرایط خاصی که بر آنها حاکم بوده است باعث شده تجاربی که سرمایهگذاران سایر کشورها در حوزه سرمایه گذاری دارند در بازارهای مالی ما وجود نداشته باشد. ساختار بخش بانکی در ایران در دورهای که فعالیت گسترده خود را آغاز کرده، عمدتا ساختار دولتی یا وابسته به حکومت بوده که نرخهای آن توسط نهادهای نظارتی تعیین شده است.
از این رو با توجه به شرایط، هیچگاه بخش بانکی شاهد وضعیتی نزدیک به شرایط رقابتی هم نبوده است و همواره در یک شرایط گلخانهای و مصنوعی فعالیت کرده است. ماحصل این شرایط این است که ایران از معدود کشورهای دنیا است که تاکنون بحران بانکی را تجربه نکرده است. شرایط بحران بانکی عمدتا بهدلیل وضعیت وخیم یک بانک شروع میشود و به کل سیستم بانکی سرایت میکند. در این وضعیت همه سپردهگذاران بهصورت یکجا به بانک مراجعه میکنند تا سپرده خود را بازپس بگیرند و باتوجه به اینکه بانکها به اندازه کل سپردهگذاران نقدینگی ندارند، نمیتوانند پاسخگوی سپردهگذاران باشند و همین امر باعث ایجاد مشکلات بعدی میشود. بهعلاوه هنوز در ایران بانکی ورشکسته نشده است و این مفاهیم برای فعالان بانکی امری عجیب و دور از ذهن به نظر میرسد.
عدم تجربه بحران بانکی در ایران میتواند در نگاه اول مطلوب باشد؛ اما تجربه نکردن این شرایط نامطلوب، این تصور را ایجاد کرده است که این شرایط هیچگاه اتفاق نمیافتد و سپردهگذاری در هر نوع بانک و موسسه اعتباری کاملا مطمئن است و احتمال اینکه بانک یا موسسه اعتباری در بازپس دادن سپردهها دچار مشکل شود، برای همه بانکها و موسسات صفر است. طبیعی خواهد بود که در این شرایط سرمایهگذاران، بدون اینکه ریسک بانکها و موسسات را بررسی کنند، بهدنبال موسساتی میروند که سود بالاتری میدهند. این ارزیابی و تصمیمگیری بر اساس آن غافل از این اصل اقتصادی است که «ناهار مجانی وجود ندارد». اگر بهعنوان مثال یک موسسه اعتباری غیرمجاز بیشتر از بانک دولتی به سپرده شما سود میدهد، به قیمت ریسکی است که شما پذیرفتهاید. فارغ از اینکه پذیرش این ریسک به سود منتهی میشود یا خیر، نکتهای است که بخش عمدهای از سپردهگذاران نمیدانند که چنین ریسکی را پذیرفتهاند و در ارزیابیهای خود چنین چیزی را لحاظ نمیکنند.
وضعیت بازار سهام نیز تا حدودی مشابه است، مشارکتکنندگان در بازار سهام بعد از سال ۱۳۸۵ رو به افزایش گذاشت. تقویت نهادی و قانونی بازار بورس اوراق بهادار و همچنین واگذاریهای سودآور شرکتهای دولتی در راستای خصوصیسازی از مهمترین دلایل گسترش نسبی بازار سهام بود. از این رو افرادی که در سال ۱۳۹۰ در بازار سهام فعال بودند، تجربه شرایط رکودی بازار سهام را نداشتند و بازار سهام را مکانی میدیدند که سودهای کلانی در آن وجود دارد و قیمتهای سهام همواره افزایشی خواهد بود. کاهش مستمر قیمتهای سهام در چند سال اخیر، تجربهای مفید بود که نشان داد، سکه دو رو دارد و قیمتهای سهام همیشه صعودی نیستند. درک این مفهوم که «سود بیشتر در بازارهای مالی (اگر از منشا رانت نباشد) تنها با پذیرش ریسک بالاتر امکانپذیر است» میتواند در تخصیص بهینه و مناسب پسانداز افراد کمک شایانی کند. این به آن معنی نیست که افراد بهدنبال موسساتی با سود بالاتر نروند یا دیگر در بورس سرمایهگذاری نکنند، بلکه ارزیابی صحیحی از شرایط ریسک سبد سرمایهگذاری خود داشته باشند و بدانند که سود بالاتری که کسب میکنند پاداش کدام ریسکپذیری است.
دنیای اقتصاد