این در حالی است که وجود این مزیت نسبی به خودی خود تضمینکننده توسعه پایدار صنعت فولاد در ایران نبوده و میتوان ازآن بهعنوان یکی از شروط لازم و نه کافی برای شکوفایی این صنعت یاد کرد.
کما اینکه کشورهایی نظیر ژاپن، کره جنوبی و حتی ترکیه بدون در اختیار داشتن برخی از منابع ذکر شده در بالا، به بازیگران موثر این صنعت تبدیل شدهاند.
اینگونه به نظر میرسد که بازیگران حال حاضر صنعت فولاد در ایران و حتی مجموعههایی که در آینده به این صنعت اضافه خواهند شد باید با نیم نگاهی به گذشته و آسیبشناسی آن، به ترسیم دقیق نقشه راه آینده این صنعت همت گمارند.
تشکیل سبد محصولات و برقراری توازن در آن را شاید بتوان بهعنوان یکی از ضروریات صنعت فولاد ایران در آینده نزدیک دانست.
آمارها نشان دهنده این مطلب است که در سال 2015 میلادی از کل فولاد مصرف شده در دنیا، فولادهای ساختمانی 42 درصد، خودرو و صنایع وابسته به آن 24 درصد، تجهیزات و ماشین آلات 12 درصد و خطوط لوله و مصارف انرژی نیز 7 درصد را به خود اختصاص دادهاند.
این به این معنی است که مصرفکنندگان فولاد در دنیا نیازمند یک سبد محصولات متنوع فولادی هستند.
این در حالی است که صنعت فولاد در ایران تمرکز اصلی خود را به تولید فولادهایی با ارزش افزوده نسبتا پایین معطوف کرده و در صورت ایجاد رکود در یکی از بازارهای هدف، نظیر آنچه که در بازار مسکن در حال حاضر رخ داده است، این صنعت با مشکلات جدی روبهرو خواهد شد.
علاوهبر این تولید فولادهای با ارزش افزوده بالا طبیعتا سود آوری بیشتری را برای این صنعت به ارمغان خواهد آورد و به توسعه پایدار این صنعت کمک بیشتری خواهد کرد؛ بنابراین میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که افزایش تنوع در محصولات فولادی تولید شده در داخل یکی از نیازمندیهای اصلی صنعت فولاد ایران در سالها آتی است.
نکته دیگری که باید برای استفاده از استعدادهای سرزمینی ایران در راستای رشد و شکوفایی صنعت فولاد مد نظر داشت، اداره شرکتها و مجموعههای این صنعت با یک رویکرد صحیح اقتصادی و بنگاهداری است.
بهعبارتی دیگر، در صورت عدم مدیریت صحیح و حاکمیت قوانین بنگاهداری اقتصادی بر تعاملات داخلی و خارجی این مجموعهها، تمامی مزیتهای نسبی این صنعت در ایران که نهایتا میتواند به کاهش قیمت تمام شده منجر شود، به هدر رفته و در سوددهی بنگاهها نقشی نخواهند داشت.
نمود این وضعیت را میتوان در نسبت بالای نیروی انسانی به تناژ تولید و پایین بودن بهرهوری در اکثر بنگاههای صنعت فولاد در ایران مشاهده کرد.
بهبود این وضعیت شاید در بنگاههای موجود کنونی که عموما از ساختار مدیریت شبه دولتی برخوردار هستند، مسالهای دشوار باشد، ولی قطعا در بنگاههای در شرف تاسیس یا توسعه واحدهای کنونی قابل اجرا است.
اینگونه بهنظر میرسد که بعضا مزیتهای نسبی تولید فولاد در ایران قربانی عدم رعایت مبانی و اصول بنگاهداری اقتصادی میشود.
علائم این مشکل زمانی بیشتر نمایان میشود که بازار از حالت رونق خارج شده و قیمتها با کاهش مواجه میشوند.
طبیعتا در این شرایط بنگاههایی با هزینه سربار و ثابت کمتر امکان بقا و ادامه راه را خواهند داشت و مابقی با مشکلات متعددی روبهرو خواهند بود.
مطلب دیگری که باید مد نظر تصمیمگیران صنعت فولاد کشور قرار گیرد سرمایهگذاری در بخشهای تحقیق و توسعه است.
سالیان سال است که در دنیا تحقیق و توسعه از یک انتخاب به یک ضرورت تغییر ماهیت داده و حیات بنگاههای اقتصادی به آن گره خورده است.
آمارهای منتشره از سوی بازیگران اصلی صنعت فولاد در دنیا حکایت از اختصاص درصدهای بسیار چشمگیری از درآمد بنگاهها به امر تحقیق و توسعه دارد.
علاوهبر اختصاص بودجه مناسب به امر تحقیق و توسعه، بهکارگیری نیروی متخصص نیز در این امر نکته دیگری است که نباید از آن غافل بود. براساس آمار مجمع جهانی اقتصاد، ایران دارای رتبه سوم در فارغ التحصیلان رشتههای مهندسی است.
بهعبارت دیگر بخشی از توان و سرمایه کشور صرف آموزش جوانان با استعداد ایرانی در علوم مهندسی شده و عدم استفاده از توان فنی این سرمایه عظیم بهویژه در مورد فارغالتحصیلان کارشناسی ارشد و دکتری در عرصه تحقیق و توسعه، نه تنها هدر دادن هزینههای آموزش عالی بوده بلکه از دست دادن فرصتهای اقتصادی را نیز در صنعت فولاد به همراه دارد.
البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که حرکت رو به جلو در این عرصه، صرفا تلاش مدیران صنعت فولاد را نطلبیده و نیازمند تغییراتی در سرفصل دروس و بعضا نحوه تعریف پروژههای تحقیقاتی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی است.
دنیای اقتصاد