یک رئیس خوب: بازخورد سازنده ارائه میکند (معمولا به صورت خصوصی) تا کارمندان، از انتظارات او و نحوه عملکرد خود باخبر شوند. یک مدیر ریاستمآب: برای انجام جزئیترین کارها به شما دستور میدهد. او برای شما آزادی عمل قائل نیست تا کارها را به روش خود به انجام برسانید (حتما با واژه «مدیریت ذرهبینی» آشنا هستید). او روش شما در انجام پروژهها را با لحنی نهچندان مناسب به باد انتقاد میگیرد. یک رئیس خوب: چشماندازهای سازمان را به روشنی و شمرده برای شما ترسیم و توصیف میکند.
نظرات شما را جویا میشود و میپرسد: «به نظر شما بهترین راه رسیدن به این اهداف چیست؟» یک مدیر ریاستمآب تصور میکند که از کارمندان بیشتر میداند و دلیلی ندارد که بازخورد دریافت یا ارائه کند. یک رئیس خوب: مسیر موفقیت را با کمک کارمندان مشخص میکند، اهداف بزرگ سازمانی را به خردهوظایف کوچکتر تقسیم میکند و از حمایت کارمندان برای رسیدن به اهداف مشترک استقبال میکند. یک مدیر ریاستمآب: اهداف و وظایف را مشخص میکند بدون آنکه از کسی نظری بخواهد یا مسیری مشخص کند.
یک رئیس خوب: همواره مراقب است که کارمندان از آموزش کافی و ابزارهای لازم برای دستیابی به اهداف برخوردار باشند. او همیشه کارکنان را تشویق میکند و راه را برای کسب مهارتها و تجربیات جدید هموار میکند. یک مدیر ریاستمآب: برای کارکنان ابزاری فراهم نمیکند و اگر پروژهای شکست خورد، همه تقصیرها را به گردن کارکنان میاندازد.
یک رئیس خوب: همه موفقیتها را به نام خود تمام نمیکند و اگر موفقیتی حاصل شد، آن را با اعضای گروه جشن میگیرد. یک مدیر ریاستمآب: هنگام بروز مشکلات به دنبال مقصر میگردد، اما زمانی که موفقیتی حاصل شود، همه را به نام خود ثبت میکند. وقتی کتاب شریل سندبرگ را خواندم، بلافاصله با مادرم تماس گرفتم و به او گفتم که نباید در کودکی مرا «زورگو» صدا میکرد. بهتر بود به جایش میگفت: «تو در آینده یک مدیر موفق خواهی شد». شما هم اگر فرزندی دارید که از همین کودکی عاشق مدیریت است، این توصیه را به خاطر داشته باشید.
دنیای اقتصاد