اخبار و مقالات

آگهی‌ها

کالاها

شرکت‌ها

زایلین - مخلوط ایزومرها (Xylene - Isomers)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

مونو اتیلن گلیکول (MEG)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

متانول (Methanol)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

اسید نیتریک (Nitric Acid)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

متانول (Methanol)

فروشنده: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

فنول (Phenol)

فروشنده: :  مهرادکو

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

سدیم تری پلی فسفات (Sodium Tripolyphosphate)

فروشنده: :  شیمی کارون

1   پاکت 25 کیلویی تماس بگیرید   
سفارش خرید

قیر (Bitumen)

فروشنده: :  VECTAL OIL

1   تن تماس بگیرید   
سفارش خرید

متانول (Methanol)

فروشنده: :  مهرادکو

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

متانول (Methanol)

فروشنده: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

فنول (Phenol)

فروشنده: :  مهرادکو

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

سدیم تری پلی فسفات (Sodium Tripolyphosphate)

فروشنده: :  شیمی کارون

1   پاکت 25 کیلویی تماس بگیرید   
سفارش خرید

ناگفته‌های خواهر «بابک زنجانی»

ناگفته‌های خواهر «بابک زنجانی»

نوبهار زنجانی، یکی از خواهران بابک زنجانی در گفت‌وگویی به تشریح روند بازداشت برادرش تا صدور حکم پرونده پرداخت.

متن این گفت‌وگو، اظهار نظر یکی از بستگان متهم ردیف اول پرونده موسوم به فساد نفتی است که انتشار آن به معنی نفی یا تایید مطلب نیست.

متن این گفت‌وگو به شرح زیر است:

سئوال: فکر می‌کردید بابک زنجانی بازداشت شود؟

دی ماه 92 بود و تب و تاب رسانه‌ها روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد. تمام دوستان و آشنایان به محض اینکه ما را می‌دیدند خطر را گوشزد می‌کردند. با برادرم صحبت می‌کردیم و می‌گفتیم همه می‌گویند تو باید مراقب باشی. حواست به اوضاع کارهایت هست؟ همه می‌گویند نباید خودت را رسانه‌ای کنی و از رسانه‌ها باید دور شوی. ما را دعوت به آرامش می‌کرد و می‌گفت مشکلی نیست و خیالتان راحت باشد.

سئوال: آیا از کارهای برادرتان سر در می‌آوردید؟ می‌دانستید با چه مجموعه‌هایی کار می‌کند؟

بابک خیلی اهل توضیح دادن نبود و مسائل کاری خود را اصلا بازگو نمی‌کرد. کلاً آدم توداری بود و اصلا اهل اینکه دوستان و همکارهایش را ببینیم نبود. به خاطر همین سر از کارهایش در نمی‌آوردیم و ما هم دخالت نمی‌کردیم. تا زمانی که نامش در لیست تحریم‌ها قرار گرفت و از تلویزیون اسمش را شنیدیم، نمی‌دانستیم مشغول دور زدن تحریم‌هاست. چون به کارهایش مسلط بود و به او اعتماد داشتیم ولی خودمان از طریق صحبت‌های دوستان و آشنایان خیلی نگران بودیم.

سئوال: چطور متوجه شدید بابک زنجانی بازداشت شده است؟ آیا قبل از بازداشت از احضار به دادسرا اطلاع داشتید؟

دهم دی‌ ماه شد. مادرم زنگ زد و از شدت گریه نمی‌توانست صحبت کند. من سر کار بودم. آن موقع در مجموعه VIP مشغول به کار بودم. خودم را به خانه رساندم. اورژانس مقابل درب خانه بود. بین مادرم و برادرم وابستگی شدیدی وجود داشت زیرا بابک کلاً آدم بی‌آزاری بود و فرزند صالح پدر و مادرم بود. گویا برادرم تماس گرفته بود و به مادرم گفته بود چند روزی نمی‌تواند خانه بیاید و مادرم غش کرده بود. بنده خدا برادرم دوباره چند دفعه زنگ زده بود و دیگر مادرم نتوانسته بود صحبت کند. به راننده برادرم زنگ زدم و ایشان هم تایید کرد که چندین ساعت همانجا که بابک را پیاده کرده، ایستاده ولی هنوز نیامده است. از دو ساعت بعد سایت‌ها قیامت کردند که میلیاردر نفتی بازداشت شد. میلیارد نفتی بازداشت شد.

سئوال: بعد چه شد؟

بابک دوباره تماس گرفت و گفت مشکلی نیست و زندگی عادی و شخصی خود را داشته باشید و به کارهای من هم دخالت نکنید و فقط مراقب سلامتی خودتان باشید. چند روز گذشت تا اینکه یکی از مدیرهای بابک تماس گرفت و گفت به دادسرا بیایید. از دادسرا به خانه برگشتیم و نمی‌دانستیم چکار باید بکنیم. بابک به مادرم زنگ زده بود، مادرم گفته بود که دادسرا بودیم. بابک گفته بود مگر نگفتم هیچ کجا نروید. مدتی گذشت تا اینکه متوجه شدیم پرونده به محل دیگری در بازپرسی کارکنان دولت منتقل شده است. پس از یک ماه بی‌اطلاعی از بابک، هم دلتنگ شده بودیم هم نگران؛ زیرا نه تلفنی زده بود و نه خبری از او داشتیم زیرا گهگاهی تماس می‌گرفت.

سئوال: اولین ملاقات‌ با برادرتان چند وقت بعد از بازداشت بود؟

پس از مدت‌ها که فکر می‌کنم حدود سه ماه بعد از بازداشت بود، توانستیم بابک را ملاقات کنیم. متوجه شدیم در اتاقی در اوین به سر می‌برد. به ملاقات رفتیم اما اجازه ورود به کل خانواده ندادند و فقط من و مادرم رفتیم. بازپرس کنار ما نشسته بود و هنوز بابک را نیاورده بودند. بازپرس به ظاهر آدم مرتبی بود و به ما گفت راجع به چیز دیگری جز احوالپرسی با او صحبت نمی‌کنید.

بعد از مدتی بابک را آوردند. با لباس خودش بود. بابک کلاً آدم خوش خنده و مهربانی است. همیشه در بحران‌ها با روحیه‌ترین فرد است خیلی طبیعی با بحران‌ها برخورد می‌کند. همیشه لبخند به لب دارد و کلاً آدم خوشرویی است. فکر کنم 20 دقیقه کنار هم بودیم. مادر از بابک پرسید پسرم حالا چه می‌شود؟ بابک گفت مرا چهار ماه زودتر از زمان مقرر و تعهدم بازداشت کردند. ان‌شاءالله درست می‌شود. بازپرس گفت دیگر برویم زیرا من جلسه دارم و وقت تمام است. همدیگر را محکم بغل کردیم و بوسیدیم. بابک هم شانه و دست مادرم را بوسید و او را به آرامش دعوت کرد.

بعضی‌ها می‌گویند بابک در زندان از امکانات خاص برخورداره، در حالی که اینطور نیست.

سئوال: وکیل‌تان چه می‌گفت؟

آن موقع هنوز وکیل نداشتیم. بازپرس گفته بود وکیلی را در این مرحله نمی‌پذیرد. از یکی از مدیران بابک پرسیدم اینکه بابک زودتر از زمان موعد بازداشت شده چه معنایی دارد؟ به من گفت بابک طی قراردادی با وزارت نفت، یک چک تاریخ اردیبهشت 93 به آنها داده است و در صورتی که آن چک به هر دلیلی دچار مشکل می‌شد باید طبق قوانین چک برخورد شود اما قبل از اینکه زمان سر رسید چک برسد یا شکایتی از سوی نفت یا اشخاص حقیقی یا حقوقی علیه بابک صورت گیرد، بازداشتش کرده‌اند.

خلاصه اینکه عید از راه رسید دلتنگی‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد و طاقت خانواده کمتر و کمتر. حالمان خیلی بد بود. بابک عاشق عید بود و همیشه حال و هوای عید را خیلی دوست داشت و هر سال در خانه مادرم در لواسان جمع می‌شدیم و آنجا دید و بازدید می‌کردیم . بابک تقریبا آدم سنتی بود و بیشتر با اقوام معاشرت می‌کرد تا دوستان. افراد خیلی زیادی را می‌شناخت و در ارتباط بود ولی دوستانش معمولا دوستان کاری بودند و کمتر پیش می‌آمد با دوستانش در منزل و محیط خانواده رفت و آمد کند.

سئوال: برخورد افراد اعم از دوستان و آشنایان و رسانه‌ها بعد از زندان با شما چگونه بود؟

از یک طرف بی‌خبری و از طرف دیگر اخبار رسانه‌های ایرانی و خارجی اذیت‌مان می‌کرد؛ همه با هم و یک صدا به بابک حمله می کردند. طوری شده بود که هر کسی که می‌خواست نامش شنیده شود، حرفی راست یا دروغ از بابک می‌زد. یکی می‌گفت خواهر ندارد؛ یکی می گفت یک خواهر دارد؛ یکی می‌گفت 3 خواهر دارد؛ یکی می‌گفت در زندان است؛ یکی می‌گفت در هتل به سر می‌برد؛ یکی می‌گفت او را در شمال دیدیم؛ یکی می‌گفت همسر دارد، یکی می‌گفت با پسرش دوست است.

خلاصه اینکه که همه هر چه دل تنگشان می‌خواست درباره بابک می‌گفتند تا شاید سر در بین سرها در بیاورند؛ از کارگردان گرفته تا نمایندگان از بابک می‌گفتند. شکایت هم نمی‌توانستیم بکنیم و خودش هم که وکیل نداشت. آن‌قدر از بابک بی‌خبر بودیم که تا یکی از پرسنل شرکت از او خبر می‌گرفت، بدو بدو به ما اطلاع می‌داد. در نهایت پس از گذشت مدت کوتاهی از بازداشت، دادستانی در مجموعه‌های بابک مستقر شد. این موضوع باعث خشنودی ما بود که حداقل از مجموعه‌ها محافظت و کمتر دچار آسیب و فروپاشی می‌شوند. بعد از مدتی شنیدیم بابک به خواسته خودش اموالش را واگذار کرده و سردفتری که همیشه با قوه قضائیه کار می‌کرده داخل زندان رفته و بابک فقط اموال و دارایی‌های خودش را به قائم مقامش واگذار کرده و نامه‌ای هم فرستاده مبنی بر اینکه اموال خانواده متعلق به خودشان است و جزو دارایی‌های من محسوب نشود. زمان خیلی بدی بود.

سئوال: شرکت نفت از چه زمانی در مجموعه‌های زنجانی مستقر شد؟

پس از مدتی قائم‌مقام بابک، اموال او را طی وکالت‌نامه‌ای تام‌الاختیار به نماینده نفت واگذار کرد و دادستانی برای هر مجموعه‌ فردی را معرفی کرد تا طی قرارداد تغییر و تحول، شرکت‌ها به مدیران منتخب شرکت نفت واگذار شود. من و خواهرم مالک ملک VIP واقع در شهرک غرب بودیم. خواهرم فقط شریک ملکی من بود و من به تنهایی در آن ملک مدیرعامل بودم. بعد از واگذاری شرکت VIP در همان دفترخانه‌ای که از برادرم وکالت گرفته بودند، شرکت را تماما و کمال به همان فردی که قائم مقام واگذار کرده سپردم اما همچنان مالک ملکم بودم. هر چه تلاش کردم برای خارج شدن شرکت از ملکم به جایی نرسیدم. نامه زدم. اقدام قانونی کردم اما هر کاری می‌کردم تا نامه‌های دادستانی می‌آمد متوقف می‌شد. آخر مجبور به شکایت شدم که در حال رسیدگی است. خلاصه اینکه از حضور متصرفین در مجموعه‌ام شرعاً، اخلاقاً و قانوناً راضی نیستم وامیدوارم خداوند حق را به حق‌دار برساند.

سئوال: وقتی برادرتان را در دادگاه در جایگاه متهم و اتهاماتی که وارد می‌شد می‌دیدید چه حسی داشتید؟

بابک دچار تیک‌های عصبی شده بود و در صورتش این تیک‌ها پدیدار بود. این را در روزهای دادگاهش متوجه شدیم. خبرنگاران داخل دادگاه بودند افراد مهربانی بودند؛ گهگاهی لبخندی از سر دلسوزی و همراهی به همدیگر هدیه می‌کردیم. بعضی روزها می‌گفتند بابک خیلی خوب دفاع کرد. بعضی روزها می‌گفتند عصبی بود. از روی خبرهای رسمی بعضی دیگر خبرهای حاشیه‌ای جور می‌کردند مثلا می‌گفتند خودکارش چه شکلی بود؟ کفشی که به پا دارد چه رنگی بود؟ چه طوری زومکن‌هایش آنقدر مرتب بود؟ یا می‌گفتند زنجانی اتاق فکر دارد و راهنمایی می‌گیرد و به او مشاوره می‌دهند. چرا خندید؟ چرا دفاع کرد؟ چرا از کنترل خارج شد و... . بعد از مدتها داشتیم بابک را چند ساعت متوالی می‌دیدیم و به نظر چقدر عوض شده بود. دیگر آن بابک صبور نبود. خیلی عصبی شده بود.

سئوال: برخورد دادگاه چطور بود؟

زمانی که پرونده‌ به دادگاه رسید، شرایط خیلی بهتر بود. هفته‌ای یک یا دو بار زنگ می‌زد. روزنامه داشت و هفته‌ای یکبار او را ملاقات می‌کردیم. روند دادگاه به نظر روند خوبی بود. بر عکس زمان بازرسی درب اتاق قاضی به روی ما و به خصوص وکیل باز بود. اغلب اوقات که به دادگاه می‌رفتیم می‌توانستیم قاضی را ببینیم. در جلسات داخل اتاق قاضی من و خواهرم هم بودیم؛ قاضی با بابک رفتار خوبی داشت مثلاً یک بار بابک داشت به یکی از نمایندگان بانک مرکزی نحوه انتقال پول را توضیح می‌داد و صندلی کم بود اما قاضی از اتاق دیگری برای بابک صندلی آورد و همیشه بابک را به آرامش دعوت می‌کرد. همیشه قاضی به ما می‌گفت که چقدر بابک عصبی است. ایشان راست می‌گفت؛ بابک خیلی عصبی شده بود و دائما می‌گفت حرفایم را نمی‌فهمند و نمی‌دانم چگونه توضیح دهم. من از شرق می‌گویم اینها از غرب متوجه می‌شوند. خلاصه اینکه این جلسات تا می‌آمد به نتیجه برسد موضوع از یک طرف لو می‌رفت و مجموعه‌ها و بانک‌های ذی‌نفع خارجی، شانه خالی می‌کردند و دوباره راه جدید و جلسه جدید. هر کسی توی جلسه چیزی می‌گفت. یکی روش‌ها را قبول می‌کرد یکی قبول نمی‌کرد.

سئوال: می‌گویند بابک فقط وعده و وعید می‌دهد و نمی‌خواهد پول‌ها را برگرداند؟

همیشه در ملاقات‌ها می‌گفت نمی‌خواهند حرف‌های مرا بپذیرند و برایم این رفتارشان عجیب است که یا خودشان را به آن راه می‌زنند یا نمی‌خواهند بشنوند یا شاید هم نمی‌خواهند این مشکل حل شود. تعداد افرادی که حرف‌های بابک را رد می‌کردند زیادتر بود و من و خواهرم هم اطلاعی از امور بانکی بین‌المللی نداشتیم. فقط بابک بود و وکیلش. خلاصه که مثل همین روزها بابک می‌گفت سوئیفت انجام نمی‌شود، اما آقایان می‌گفتند می‌شود و ما مرتب انجام می‌دهیم؛ دقیقا عین همین روزها از یک طرف اصرار و از طرف دیگر انکار.

سئوال: چطور از حکم دادگاه مطلع شدید و وقتی شنیدید چه حسی داشتید؟

روزی که حکم را اعلام کردند آقای کوهپایه‌زاده (وکیل بابک زنجانی) تماس گرفت و گفت مادر و پدر را از تلویزیون دور کنید زیرا متاسفانه حکم بدی دادند و سعی در ایجاد آرامش داشت. آقای کوهپایه‌زاده فرد متین و باهوشی است و با برادرم علاوه بر ارتباط وکیل و موکل، دوستی دارند. کلاً بابک در این پرونده وکلای زحمتکشی دارد؛ خانم رضایی وکیل خارجی بابک هم دو ماه برای حل این موضوع دائما از این کشور به آن کشور می‌رفت و شاید بالغ بر 10 سفر را طی کرد و جلسات سنگین و متعددی را پشت سر گذاشته و مثل خواهر از هیچ کمکی دریغ نکرده است. آقای کوهپایه‌زاده هم همیشه سعی در همراهی و محبت به ما داشتند. کلاً بعضی مدیران خارجی و دوستان خارجی بابک بیشتر همراهی و کمک می‌کنند شاید چون ترسی ندارند. بلافاصله بعد از تماس آقای کوهپایه‌زاده، بابک تماس گرفت. حالم خیلی بد بود. نمی‌دانستم چگونه حکم رو بگم. بعد از شنیدن حکم بابک گفتم «وای به مامان و بابا چی بگیم؟». بابک گفت ناراحت نباشین من این پول را برمی‌گردانم و وضعیت اینگونه نمی‌ماند و باید این پول برگردد. به بابک گفتم نکنه این پول برگردد و حکم را اجرا کنند گفت این پول دینی هست که بر گردن دارم و باید پرداخت کنم. واقعا دلش می‌خواهد این کار را انجام بدهد. به قول آقای کوهپایه‌زاده اولین کسی که سعی در پرداخت پول دارد و از ته دل می‌خواهد این کار انجام شود، بابک است. حتی بابک وقتی که با وکیل خارجی خود صحبت کرد گفت که پیگیری را ادامه بدهند و نباید خللی در کارها صورت بگیرد. همیشه تصمیمش به پرداخت پول است و راهکارهای مختلفی را طی کرده. هنوز هم با این حکم تصمیم به پرداخت دارد و می‌گوید این پرداخت بیشتر جنبه آبرو و اعتبارم را دارد. نمی‌دانم صلاح است پرداخت شود یا خیر؟ حق بابک اعدام نیست، برادرم مهره‌ کلیدی دور زدن تحریم‌ها بود.

سئوال: درخواست‌تان از مردم و مسئولان چیست؟

از همه مردم می‌خواهیم کمک‌مان کنند زیرا حق بابک اعدام نیست. بابک در زمان تحریم ها خیلی زحمت کشید و میلیاردها پول وارد ایران کرد حالا چگونه می‌گویند قصد ضربه زدن به نظام را داشته است. تمام دشمنان ایران در خارج برای او پرونده‌سازی کردند زیرا مهره کلیدی در دور زدن تحریم‌ها بود. علاوه بر این، انعکاس این حکم قطعاً روی اموال خارجی بابک تاثیرگذاره و نمی‌دانم تکلیف آنها چه می‌شود. نمی‌دانم باید چه کرد. این اموال نه از بدهی کم می‌شود و نه دست ما به آنها می‌رسد.

ایسنا

نظرات (7) کاربر عضو:  کاربر مهمان: 
امیر نجارزاده شناسه نظر: 300244 27 فروردین 1395 - 3:28

عجز و ناله جالبی بود !!!
مواردی را جهت تنویر اذهان خوانندگان محترم عرض میکنم که امیدوارم مدیران محترم این سایت اجازه درج آن را بفرمایند :
1 - گفتند : (( نمیدانستیم بابک مشغول دور زدن تحریم هاست )) !!!، بله حقیقت است وقتی خودشان در یکی از مجموعه هایی کار میکردند که وظیفه ای جز کسب درآمد شخصی از سرمایه ملی ما مردم نداشته است ، دیگر چه جای فکر به (( توهم دور زدن زدن تحریم )) که به گفته به حق رئیس جمهور محترم (( به اسم دور زدن تحریم ها ، ملت ایران را دور زدند و... )).
2 - گفتند (( بابک آدم بی آزاری بود و فرزند صالح پدر و مادر بود ..)) !!! بله حقیقت است ، اما فقط فرزند صالح پدر و مادر خود بودند و فراموش کردند آنهمه سند مجعول ، رانت های نجومی ، در صدهای کلان از تبدیل اموال میلیونها فرزند صالح ما مردم این کشور به ناحق به جیب ایشان و هم پیالگانشان رفته.
3 - گفتند (( بابک همیشه آدم خنده رو و مهربانی بوده )) !!! حقیقت است. در اینجا و در هرجای دیگر عالم ، کمتر کسی پیدا میشود که با چند میلیارد دلار پول بی زبان ، تبدیل به انسان خوشرو و مهربانی شود.قطعا ایشان در بحبوحه تحریم و قحطی برخی از داروهای بیماری های خاص ، مجبور نبودند پرپر شدن عزیز ی را به چشم ببینند .
4 - گفتند (( من مالک شرکت نبودم و فقط ملک شرکت بنام من بوده )) !!! بله حقیقت است ، اما فراموش کردند بگویند که مبلغ ارزش ملک واقعا چقدر است و این مبلغ ناچیز ! ارزش آن ملک را چگونه با عرق جبین بدست آورده اند و البته ما هم امید داریم حق به حق دار برسد.
5 - گفتند (( وای به مامان و بابا چی بگیم )) راست گفتند ، اما نگفتند (( به چند میلیون مامان و بابای دیگه این کشور )) چی بگیم ؟ چه جوری بگیم که (( این تاج مرصع و این املاک عظیم ، از خون دل شماست )).
6 - گفتند (( نمی‌دانم صلاح است پرداخت شود یا خیر؟ حق بابک اعدام نیست، برادرم مهره‌ کلیدی دور زدن تحریم‌ها بود.))!!!! درست گفتند اما نگفتند چه کسی باید صلاح بداند ؟؟؟ وکیل مدافع ملت و قاضی ؟ یا شاید هم وکیل از خواهر دلسوز تر متهم ؟؟؟ قطعا حق این متهم تشویق و ترغیب نیست.
7 - گفتند (( این اموال نه از بدهی کم می‌شود و نه دست ما به آنها می‌رسد. )) !!! راست گفتند اما نگفتند که این متهم محترم ، این اموال را چگون بدست آورده؟؟ نگفتند که در عین حال که واقعا و عملا از اموال قابل نقد شدن ایشان است ولی با چندبار سند زدن صوری ، غیر قابل فروش - حداقل تا امروز - و غیر قابل مصادره شده است ؟؟؟
7 - گفتند (( بابک در زمان تحریم ها خیلی زحمت کشید و میلیاردها پول وارد ایران کرد ))!!!. حقیقت است اما فراموش کردند بگویند (( بابک بدون زحمت میلیاردها پول از ایران به جیب زد )).
از مدیران محترم سایت بابت (( نقل کامل خبر )) سپاسگذارم و امیدوارم (( نقد )) وارده را در معرض ارزیابی مخاطب قرار دهند.

ادامه
نادر شناسه نظر: 300251 27 فروردین 1395 - 17:21

آقای نجارزاده :
من هم مثل شما هستم . نه میلیاردرم و نه قایم مقام ونه وزیر وکیل.
ولی تفاوت بنده با شما و امثال شما که 90% ملت ایران هست اینه که به پول و سرمایه کسی حسادت نمیکنم .
بنظر شما فقط یکنفر باید حمال باشد و یا بیل کلنگ بزند که بهش بگویند پولدار واقعی ؟
کسی که عقلش کار میکند نمیتواند پولدار محسوب شود؟
من نمیگویم بابک زنجانی صددرصد انسان بی عیبیست ولی حقیقت را میدانم که کسی که تحریم است نمیتواند اموالش را به یک کشور تحریمی انتقال دهد . اگر هم ایشان پول درآورده آنهم از راه دور زدن حریم به این دلیل بوده که دولت ازش التماس میکرده که اینکار را انجام بده . مملکتی که تا خرخره در تحریم گیر افتاده بود و شما فراموش کرده اید!
!با حساب شما دکتر و مهندسها هم انسانهای پستفترتی هستند

ادامه
H,a شناسه نظر: 300275 29 فروردین 1395 - 13:30

سلام.به نظر من بابک بی گناه هست و دستهای زیادی پشت صحنه ان را یاری میکردند و دلیل حکم اعدام بابک این هست که همه چیز به گردن او بیفتد و دستهای پشت صحنه هم هیچ وقت رو نشوند

ادامه
دنیا شناسه نظر: 300304 30 فروردین 1395 - 21:2

همه ی ایران میدانند که اعدام آقای بابک فقط بازیست واو همچون آقای جزایری بیگناه است،لااقل گناهش کمتراز آقازادهاست!!!!!!!!

ادامه
داریوش شناسه نظر: 300308 31 فروردین 1395 - 11:47

ببخشید اقای نادرموضوع حسادت وپستفترت نیست موضوع اینست که هرکسی باندازه کاری که ارایه میکند درامد داشته باشدالبته من روی سخنم باهمه این قشر نیست شما وقتی ن سخه پزشک گرانقدررادرتبریز میبینید وبا پزشکی درتهران که فقط به طرق مختلف ازبیمارپول دریافت میکند وطبابت اویاتکراری ویا اشتباه است ودارایی اوسرسام اورچه میگویید بهتر است دورازاحساسات ومنطقی فکر کردپول خوب است امانه پولی که از هرراهبدست اید

ادامه
ابراهیم شناسه نظر: 300413 9 اردیبهشت 1395 - 7:40

باعرض سلام بابا مگرمیشودبدون هماهنگی بقیه دستگاه ها وارگان هاعملیاتی مثل دورزدن تحریم های بین المللی راانجام داد؟چقدرآدم باید ساده باشدکه اینطورفکرکند.این آقای زنجانی فقط یک مهره وقربانی است وبس واصلاهم مستحق زندان هم نیست چه برسدبه اعدام چون باهماهنگی کارهایی که گفتندراانجام داده بایددیدچه کسی ازاعدام ایشان منتفع میشودجواب فقط میتواندهمکاران ایشان دردولت قبل باشدکه دراین اقدامات به ایشان کمک کرده اندوخدامیداندچقدرگیرشان آمده که این آقارامیخواهندقربانی کنند.اعدام ایشان همان تاثیراعدام مه آفریدامیرخسروی راداردنه تنها اعتمادمردم به قوه قضاییه برنمیگرددبلکه بیشترمردم راظنین میکنندکه میخواهندسراین بابا زیرآب برودوبقیه ماجرامعلوم نشود

ادامه
امیر شناسه نظر: 300618 25 اردیبهشت 1395 - 14:19

این جناب زنجانی نفت این ملت را براشته برده فروخته و اش رو با جاش خورده.بله حکومت بهش اعتماد کرد و بهش گفت نفت رو بفروش و سهمت را بردار ولی ایشون با عذر بدتر از گناه اینکه نمیشود پول نفت مملکت را به ایران بیاورم شروع کرد با پول مردم کاسبی کردن . درست مثل دوران سربازی که دلارها رو از بانک مرکزی در اثر رابطه با مدیر عامل بانک مرکزی که راننده ایشان بود میگرفت و در بازار ازاد میفروخت و کمیسیونش را برمی اشت .اینقدر این پولهای یامفت زیر دندون ایشون مزه داد که
با کلاه گذاشتن سر کسانی که به او اعتماد کردند بخارج رفت و با پولهای باداورده شاهانه زندگی کرد.بعله ایشان یکی از مهره ها بودند ولی فکر کرد خیلی زرنگه بیشتر از حقی که بناحق بهش داده بودن ورداشت .والا اوناسیس هم نمیتونست با اون ثروتش فقط 18 تا هواپیما داشته باشه و توی پارکینگ شرکتش تو قشم ایر 20 اتومبیل گران قیمت داشته که بنز کمترین اونا بود .هیچکس مخالف پول داشتن و پولدار شدن نیست .اگر به من بیسواد هم چند تا کشتی نفت بدهند و بگویند برو بفروش بنده هم میلیاردر میشدم و ان وقت هم باید ادم خوبی باشم و خنده رو . ولی وای به وقتی که به کسی بگویند از کجا اوردی.مثل خواهر گرامی ایشون . میدونید قیمت اون ملک رو چه مقدار پرداخت شده؟ایشون که اینقدر عزوجز میزنه بگویند از کجا اورده که شرعی راضی نیستند . ارثیه پدری که نداره لابد بابک خان به اسمش زده . خانوم محترم هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه . ولی به وجدانتون مراجعه کنید ایا با کار سالم میشود به این ثروت رسید . تازه ثروتی که مال خودش نبوده و این پولهای این ملت بوده که دست وی امانت بوده. حال کاشف بعمل میاد که تمام پولهاییرو که به ظاهر فعلا داره یک چهارم بدهی هایش هم نمیشه لابد بقیه را برای روز مبادا به افراد مورد اطمینانش پرداخته است . والله و اعلم

ادامه
ارسال نظر
حداقل 3 کاراکتر وارد نمایید.
ایمیل صحیح نیست.
لطفاً پیوند مرتبط را کامل و با http:// وارد کنید
متن نظر خالی است.

wait...