حسن روحانی چند ماه بعد از ریاست جمهوری از سه چالش بزرگ دولت یعنی یارانهها، مسکن مهر و بدهیهای دولت به صندوقهای تامین اجتماعی نام برد. سه چالشی که هنوز هم با گذشت 3 سال از عمر دولت یازدهم، همچنان بخش بزرگی از دغدغههای دولت در حوزه اقتصاد را به خود اختصاص داده است. دغدغههایی که باعث شده، انرژی دولت از هدف گذاری برای توسعه و گسترش چتر تامین اجتماعی برای همگان به حاشیه برود.
اگرچه برنامه حذف یارانهها ازدهکهای پردرآمد از سال گذشته رسما آغاز شده و براساس آنچه مجلس نهم تصویب کرد،امسال نیز قرار است بخش بزرگی از یارانه افرادی که نیاز ندارند،حذف شود اما این موضوع همچنان دغدغه دولت در سالهای آینده هم خواهد بود.
مسکن مهر،چالش بزرگ دیگری است.هرچند که این طرح باقی مانده از دولت قبل بنا به گفته مسئولان وزارت راه و شهرسازی تا پایان امسال به پایان میرسد،اما این طرح چالش برانگیز هم همچنان دغدغه دولت است. اگرهر دوی این طرح ها راه حل های کوتاه مدت و بلند مدت داشته و براساس این راه حلها دولت در راستای حل آنها گام برداشته است،با این حال در میان این سه دغدغه،این بدهی صندوقهای بازنشستگی و بدهی به سازمان تامین اجتماعی است که می تواند دغدغه بزرگ برای دولت محسوب شود.اگر این بدهیها نبود، بی تردید دولت میتوانست توان خود را صرف رشدو توسعه و گسترش تامین اجتماعی کند.اما دولت به تامین اجتماعی بدهکار است.
بدهی 100 هزار میلیارد تومانی
آنطور که رییس سازمان تامین اجتماعی گفته دولت به تامین اجتماعی 100 هزار میلیارد تومان بدهکار است. این عدد یک دهم از نقدینگی کشور را تشکیل داده و معادل 20 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور است.مسلما پرداخت این حجم از بدهی از سوی دولت به تامین اجتماعی یک شبه نه ممکن است و نه در توان دولت.شاید از همین رو است که علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی پیشنهاد داده که :« اگر دولت نمیتواند این بدهیها را پرداخت کند باید از سرمایههای خود مانند مناطق آزاد و بنادر را به سازمان تامین اجتماعی تحویل بدهد.»
از 8/5 میلیوننفر حقوقبگیر دولت، سهمیلیون و985 نفر کارمند دولت هستند و چهارمیلیونو490 نفر هم بازنشسته تامین اجتماعی هستند که حقوق خود را از دولت میگیرند. گزارشها حاکی است که این میزان بدهی، نسبت بودجه جاری کشور به بودجه عمومی 80 درصد و بودجه کل کشور به تولید ناخالص 92 درصد است.
واقعیت این است که صندوقهای بازنشستگی طی سالهای گذشته به دلیل سوءمدیریت قانونگذار و دولت ورشکسته شده است. اتکای این صندوقها به بودجه دولت بوده و در همین بودجه سال 95 شاید دولت حدود 110 هزار میلیارد تومان بابت صندوقها پول پرداخت کرده است. هر کارمند که بازنشسته میشود عملا از جیب دولت پول دریافت میکند. همین عامل سبب شده تا انرژی دولت گرفته شود.رشد و توسعه فدای بدهیهای دولت شود.
درس از تجربه دیگران
پس از بحران 1930 توجه دولتهای غربی به سمت بیمههای اجتماعی و دولت رفاه معطوف شد.در تمام این سالها دولتها تلاش کرده اند تا از طریق مالیاتهای تصاعدی، گسترش بیمههای سلامت، بیمههای اجتماعی و مسکن اجتماعی، وضع فقرا را بهبود بخشند. مثلا دولت کارگری تونی بلر برنامه مبارزه با فقر تنظیم کرد. حتی دولت کنونی انگلیس که دولتی محافظهکار است این طرح را ادامه داده است. ایجاد فرصتهای اشتغال برای فقرا، بهبود مسکن اجتماعی، حل مسئله بافتهای فرسوده، بازآفرینی شهری، همه در دستور کار دولتها بوده است.
کشورهای در حال توسعه هم تلاش میکنند، این تجربه را تکرار کنند.بیشتر اقتصادهای نوظهور که اقتصادهای موفقی هستند، از مدتها به این نتیجه رسیدند که لازمه فقرزدایی، رشد اقتصادی است. در نتیجه سیاستهای اقتصادی را به سمتی هدایت کرده اند که در خدمت رشد اشتغال و توسعه باشد زیرا رشدی که اشتغال را فراهم نکند و ثمراتش نصیب فقرا نشود، دیگر قابل قبول نیست.
تحلیل گران اقتصادی میگویند،قطعا پیروی از این هدف تنها از طریق نوعی بازار اجتماعی مطرح میشود. دولت باید مراقب فقرا باشد و چتر سیاستهای حمایتی و بیمهای را بگستراند.
اقتصادآنلاین