صنعت خودرو مانند دیگر صنایع با این بحرانها روبهرو شده و هر بار خود را از این ورطه بیرون کشیده است. به غیر از یک بحران که هنوز نتوانسته خود را با آن وفق دهد. هر گاه بحران قیمت نفت به وجود آمده اثرات منفی گستردهای بر صنعت خودرو جهان گذاشته است. به حدی میتوان گفت که بحرانهای نفتی توانستهاند مسیر صنعت خودرو را تغییر دهند. نکته جالب توجه این است که تنها گران شدن نفت نیست که به صنعت خودرو آسیب میزند، بلکه ارزان شدن و از آن مهمتر پایین ماندن طولانی مدت قیمت نفت نیز خودروسازی را با دردسر مواجه میکند. در این شرایط خودروسازان بهخصوص گروهی که روی فناوریهای دوران گذار از سوختهای فسیلی کار میکنند با کمبود سرمایهگذار و منابع مالی روبهرو میشوند.
صنعت خودرو در آستانه یک انقلاب خیرهکننده قرار دارد. مدرنیتهای که از یک دهه پیش با پا گرفتن خودروهای برقی و هیبریدی آغاز شد، حالا با ورود خودروهای بدون راننده به کمال خود رسیده است. در این بین مدیران آیندهنگر بر این باورند که دوره سوختهای سنتی چون بنزین و گازوئیل به سر آمده و اکنون عصر استفاده از الکتریسیته و هیدروژن است؛ اما واقعیت آن است که با وجود محبوبیت گسترده برقیها و نفوذ روزافزون آنها در بازارهای جهانی، هنوز هم بیش از 90 درصد عرضه و تقاضا در صنعت اتومبیل مربوط به خودروهای بنزینسوز یا گازوئیلی است. این تمایل زمانی به اوج خود رسیده که طرفداران محیطزیست نسبت به آلایندگی آنها بیش از هر زمان دیگری موضع گرفتهاند. از سویی دیگر نمیتوان روی سوختهایی چون گاز و اتانول نیز حساب باز کرد. غولهایی مانند فولکسواگن و آئودی نیز ترجیح میدهند به جای سرمایهگذاری روی سوختهای نوین، ریسک تقلب و جریمههای بعد از آن را به جان بخرند؛ اما دولتها شدیدا در پی آن هستند که این وابستگی شکننده را کمتر و کمتر کنند. این روزها دیگر هر پدیدهای میتواند روی قیمت نفت تاثیرگذار باشد. از جنگ داخلی سودان گرفته تا بروز یک مشکل فنی در سکوهای نفتی میادین خلیج فارس. تردیدی نیست که اولین قربانی این نوسانها، ارابههای فولادی چهار چرخ هستند. درست به همین خاطر است که تلاطم یکی، به دیگری نیز سرایت میکند.
طبق آمارهای موجود، چین در حال حاضر بزرگترین بازار خودرو در جهان است. بزرگترین مصرفکننده خودرو در عین حال بزرگترین تولیدکننده آن؛ اما عجیب آنکه بازار آمریکا از نظر میزان مصرف سوختهای فسیلی با اختلافی فاحش، رتبه اول را در اختیار دارد. علاقه سنتی آمریکاییها به شاسیبلندها، تراکها و پیکاپهای فولسایز و میل شدیدشان نسبت به استفاده از موتورهای حجیم هشت سیلندر، ضریب سوزاندن بنزین و گازوئیل را دوچندان کرده است. اگرچه در دولت اوباما طرحهای فورسماژور برای کاهش این مصرف اجرا شد ولی کارشناسان بر این باورند که آمریکا برای بار دوم تحمل یک ورشکستگی خودرویی دیگر (اشاره به بحران سال 2008 برای جنرالموتورز، کرایسلر و فورد) را ندارد. در آن دوره کاهش پیشبینینشده قیمت نفت به گونهای معجزهآسا، بازار را با افزایش تقاضا روبهرو کرد و بخشی از هزینههای بازسازی توسط مردم و از طریق پیشفروش و فروش اقساطی جبران شد.
بررسی نمودار قیمت نفت کاهش شدید آن را در 3 سال اخیر به خوبی نشان میدهد. روندی که احتمال دارد با یک شوک سیاسی دیگر به زیر 40 دلار در هر بشکه نیز برسد. صنایع خودرو آمریکا بهعنوان یکی از تاثیرگذارترینها در این حوزه، به موازات افول قیمت نفت، تولید خودروهای سایز بزرگ و پرمصرف را نیز افزایش دادند. یک سودجویی ناآگاهانه. به این دلیل که این حجم تولید شاید در ظاهر مشتری را با توجه به ارزانی بنزین ترغیب میکرد و بالطبع فروش را بالا میبرد، ولی اثری مخرب بر کشش بازار در آینده داشت. تولیدکنندگان آمریکایی این را در نظر نگرفتند که دامپینگ در اقتصاد مدرن این روزها یک تخلف محسوب میشود. به غیر از آن در صورت بروز یک جهش نفتی دیگر و رشد قیمت بنزین و گازوئیل هیچ بهانهای برای افزایش دوباره قیمت خودرو پذیرفتنی نیست.
با این حال باید اعتراف کرد که هنوز هم استفاده از سوختهای فسیلی نه تنها در آمریکا، بلکه در بازار سختگیری چون اروپا نیز مورداعتمادتر و به صرفهتر است. هیبریدیها و برقیها اگرچه از نظر آلایندگی و مصرف رکوردی چشمگیر را ثبت کردهاند، ولی هزینههای گزاف نگهداری و تعمیر آنها در درازمدت میتواند مشکلآفرین باشد. این ایده حتی با وضع مالیاتهای سنگین بر خودروهای بنزینسوز و ارائه تسهیلات به خودروهای مدرن نیز چندان دستخوش تغییر نشد. نروژ مثال قابل توجهی است؛ کشوری که خریداران خودروهای با سوخت فسیلی را تحت فشار قرار میدهد، ولی همچنان بازار محصولات سریع و قوی آمریکایی در آنجا داغ است. از زمان تصویب قانون اخذ مالیات سنگین بر این نوع خودروها، فروش آن تنها یک درصد کاهش یافته است. این کشور کوچک اسکاندیناوی نمونه بارزی از عدم محبوبیت و اعتماد مشتری نسبت به برقیها است.
با تمام این تفاسیر نوسان گاه و بیگاه قیمت نفت، حداقل برای برخی هشدار خوبی بوده است. تویوتا به لطف همین بیثباتی فروش «پریوس» خود را افزایش داده است. شورولت نیز از استقبال بیشتر مردم نسبت به مدل «ولت» بسیار خوشحال است. تسلا این تازهوارد برقی با «مدل 5» خود نیز دوران طلایی را تجربه میکند. در حالیکه اقبال پرفروشهایی چون دوج چلنجر و فورد ماستنگ با اما و اگرهایی روبهرو شده است. سهولت در استفاده از بنزین و گازوئیل هنوز هم بر گران بودن آن میچربد. اینکه هر 10 کیلومتر سه جایگاه سوخت باشد، نسبت به وجود یک جایگاه برق در هر 50 کیلومتر، یک برتری تمام قد است. اتحادیه اروپا مدتها است در حال بهینهسازی زیرساخت برای اتصال مستقیم خودروهای برقی به پریزهای تعبیهشده در جایگاههای نزدیک به هم است؛ اما هر بار که قیمت نفت افول میکند، شرکتهای آیندهنگر ضرری هنگفت را به خود میبینند.
بهعنوان مثال فیات-کرایسلر که یک جوینتونچر ایتالیایی-آمریکایی است سرمایهگذاری عظیمی روی فیات 500e آن هم با قیمت هر دستگاه 14 هزار دلار انجام داده بود. ولی ناگهان با انتشار خبر کشف میادین جدید نفتی و استحصال نفت شیل (نفتماسه) در آمریکا، فروش نسخه بنزینی آن دوباره رشد کرد و عملا پروژه برقی به زمین خورد. یکی از مزایای پنهان قیمت بالای نفت و مشتقات آن، اجبار دولتها بر تحقیق روی فناوریهای جدید برای کاهش مصرف سوخت است. در دولت آمریکا سال جاری میلادی با هدفگذاری مصرف 54/5 مایل در هر گالن (5/1 لیتر در هر 100 کیلومتر) تا ابتدای سال 2025 آغاز شده است. طبق قوانین دولت مرکزی فدرال، هر شرکتی که نتواند این استاندارد را تا زمان تعیینشده رعایت کند با جرایم سنگین روبهرو خواهد شد. حربه آمریکاییها شاید کمی سختگیرانه و تند و تیز باشد؛ ولی برای کشوری که نفت برنت دریای شمال کمکم محبوبیت خود را از دست میدهد، غیرطبیعی نیست.
حضور برقآسای فناوریهای نوین در حوزه خودروهای سبک شهری و حتی اسپرتهای جوانپسند، ترس برای تصرف آخرین پایگاه بنزینسوزها را ایجاد کرده است؛ پیکاپها و خودروهای کار و تجاری. کلاسی که هنوز ایده قابل قبولی برای برقی شدن یا هیبریدی کردن آنها منتشر نشده است؛ اما اینطور که نفت تلاطم میکند، بعید نیست بهزودی شاهد یک کامیون برقی یا یک وانتبار هیدروژنی هم باشیم. با وجودی که حاشیه سود خودروهای کوچک شهری در قیاس با نمونههای بزرگ، ناچیز است؛ ولی شرکتها همچنان تمایلی برای یک تغییر انقلابی ندارند. در این میان نقش کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور نیز پررنگ است. افزایش مداوم تقاضا و یک بیمیلی ذاتی نسبت به خودروهای مدرن. این کشورها اغلب توجه چندانی نسبت به تغییر قیمت نفت ندارند. آنها که عمدتا واردکنندگان بزرگ محسوب میشوند، نوسان قیمت تمامشده را به پای مشتری میگذارند.
همین عامل سبب شده تا بزرگان خودروسازی به نوعی اعتیاد و تنبلی مزمن دچار شوند. در ادامه شاید اوضاع آنطور هم که پیشبینی میشود، آرام و محتاط پیش نرود. جدا از تاثیر مستقیم تغییر قیمت نفت بر قیمت تمامشده بنزین و گازوئیل، اثرگذاری این روند صعودی یا حتی نزولی بر محصولات جانبی نفتی مانند محصولات پتروشیمی و صنایع پاییندستی اجتنابناپذیر است. رنگها، سپرها، طلقها، لاستیکها، پوششهای محافظتی، صندلیها و بسیاری دیگر از تجهیزات در ظاهر ساده یک خودرو در صورتی نرخ مواد خام سازنده آن دستخوش نوسان شود، با تزلزل در قیمتگذاری مواجه میشوند. شاید برای پیشرانه درونسوز یک خودرو جانشینی به اسم موتور برقی موجود باشد ولی هنوز فناوری کشف نشده است که بتواند مواد دیگری غیر از لاستیک را برای تایر خودرو معرفی کند.
در انتها تغییرات عظیم اقلیمی و آب و هوایی که رابطه مستقیمی با آلایندگی خودروها دارد، برای شرکتها حق انتخاب نگذاشته است. هزینههای جبران خسارات زیستمحیطی و همچنین هزینههای مربوط به بهداشت و درمان ناشی از هوای آلودهای که خودروها تولید کردهاند، فارغ از ارزان یا گران بودن نفت، برای دولت و دولتمردان سنگین و غیر قابل چشمپوشی است. این همان فضای شیطنتآمیزی است که برقیها خود را برای جولان در آن آماده میکنند. هنوز تقاضا برای خودروهای مدرن با آلایندگی صفر با توجه به کارآیی پایینشان به قدری نیست که بتواند بخش اعظم سرمایهها را به سمت خود سوق دهد؛ ولی سیگنالهای اقتصادی حکایت از محبوبیت این محصولات نهچندان محبوب در دهه آینده دارند.
دنیای اقتصاد