سوال مهم اینجاست که در بین بازارهای موجود در کشور برای جذب پولهای خارج شده از بانکها چه بخشی از آن و چند درصد به سمت بازار سرمایه نقل مکان خواهد کرد؟ شاید بتوان گفت که علاقه مسوولان مالی کشور و حتی انگیزه اصلی از کاهش نرخ سود، سوق دادن پول به سمت بازار سرمایهگذاری باشد تا تغییر در جهت کمک به تولید از طریق بازار سرمایه صورت گیرد و نه از طریق بانکها و وامهایی با نرخ سود بالا و این یک هدف صحیح در جهت ارتقای رشد اقتصادی کشور است. لکن باید از طرف مقابل نیز به این مساله نگاه کرد. آیا بازارهای سرمایه آنقدر جذاب هستند که این پولها را به خود جذب کنند، این سوالی است که در ذهن صاحبان سرمایه مطرح میشود.
باید توجه داشت که متوسط بازدهی سرمایهگذاری در بورس در حال حاضر به 10 درصد میرسد و این در حالی است که نرخ سپردههای طولانی مدت پس از کاهش نرخ، حدود 15 درصد است؛ چنانچه مسوولان امر بخواهند پولها به سمت بازار سرمایه نقل مکان کند، باید باز هم نرخ سود سپرده بانکها کاهش پیدا کند که البته کاهش نرخ سود بانکها خود پیامدهای منفی قابل توجهی نیز خواهد داشت؛ لکن در شرایط فعلی که سرمایهگذاری در بازارهای سوداگرانه مثل ارز – طلا- مسکن تقریبا با رکود روبهرو است و جذابیتی دربرندارد، با مدیریت صحیح و ایجاد ابزارهای مناسب امکان رفتن پول به بازار سرمایه وجود دارد. برای تحقق این مساله لازم است:
1-بانک مرکزی با همکاری بازار سرمایه در جهت رفع موانع و اتخاذ سیاستهای صحیح در جهت انتقال پول به بازار سرمایه اقدامات حمایتی انجام دهد.
2- نرخ سود وامهای اعطایی به وامگیرندگان بخش تولید حدودا 22 درصد است، با کاهش واقعی نرخ سود شرکتهای صنعتی و بازار سرمایه کم کم به سمت سود دهی پیش خواهند رفت و بازار سرمایه جذاب خواهد شد.
3- انجام اقداماتی که باعث شود جذابیت سرمایهگذاری در بازارهای سوداگرانه کاهش یابد. بهعنوان مثال اقدام به فروش ارز از طریق بانکها جهت تکنرخی کردن ارز اقدام موثری میتواند باشد.
4-تسریع در واگذاری شرکتهای دولتی از طریق بورس و ایجاد جذابیت برای سرمایهگذاری از طریق فروش سهام شرکتهای سودده به مردم و تحقق اصل 44 قانون اساسی بهصورت واقعی.
5-راهاندازی اوراق مشتقه کنترلکننده ریسک سرمایهگذاری در بازار سهام از جمله اوراق اختیار خرید و اختیار فروش.
6-تسهیل در ورود سرمایهگذاران خارجی به بورس و بینالمللی کردن بورس کشور.
دنیای اقتصاد