تحلیل بنیادی وتکنیکال که هر کدام ابزارهای متفاوتی برای بررسی بازار دارند، میتوانند بهعنوان بزرگترین سیگنال درخصوص رفتار سهامداران در بورس مطرح باشند. از این رو بررسی این تحلیلها و انتخاب گزینه اصلحتر میتواند تا حد زیادی بر روند منطقی بازار اثرگذار باشد. در همین زمینه در این گزارش به بررسی و تشریح این دو نوع تحلیل پرداختهایم. شواهد حاکی از آن است که عمده کارشناسان بر استفاده ترکیبی ازاین دو نوع تحلیل اجماع نظر دارند، این موضوع در حالی عنوان میشود که تحلیل تکنیکال عمدتا با انتقادهای زیادی همراه بوده است. بهزعم کارشناسان تحلیل تکنیکال بهعنوان یک ابزار سنجش بازار، میتوانست بر روند بورس تاثیر قابلتوجهی داشته باشد. اما بررسیها نشان داد که در چند سال اخیر تحلیل تکنیکال وارد مسیر انحرافی شده است تا جایی که بهعنوان یک تله تحلیلی در بازار چالش ساز شده است. طبق بررسیها معایب تحلیلهای تکنیکال را میتوان در چند بخش اینطور بیان کرد: کاهش دید بلندمدت میان سهامداران، استفاده از قضاوتهای شخصی در تحلیلها، عدماستفاده از استانداردهای تحلیل تکنیکال، تاخیر زمانی و به تبع آن منطقی نبودن نسبت بازده به ریسک، شناسایی سطحهای پی در پی و سردرگمی معاملهگر در استنباط صحیح.
مهر تایید تحلیلگران بر اجماع هردو تحلیل
هدف اصلی هر سهامدار در بورس کسب سود مطلوب است. برای کسب سود و موفقیت در سرمایهگذاری نیز تحلیلهای دقیق با درصد خطای کمتری نیاز است. در این بین، عدهای با تکیه بر تحلیلهای بنیادی خط مشی معاملاتی خود را مشخص میکنند و عدهای با بررسی تحلیلهای تکنیکال به معامله میپردازند. با این حال در بازار سرمایه کشور، تحلیل بنیادی و فاندامنتال متعصبان خاص خود را دارد.عدهای تحلیل بنیادی را علمی و مورد تایید برای بررسی آینده بازار دانسته و عدهای دیگر تحلیل تکنیکال را به واسطه بررسی بر مبنای نمودارها و رفتارشاخصها مناسب برای معاملهگری میدانند. با این وجود در نظرسنجیها در پاسخ به سوالی درخصوص استفاده از کدام نوع تحلیل، بیش از نیمی از کارشناسان تحلیلی را مناسب دانستهاند که ترکیبی از بنیادی و تکنیکال باشد. نکته قابلتوجه در پاسخ به سوال مطرح شده این است که هیچ یک از کارشناسان شرکتکننده، تحلیل تکنیکال را بهتنهایی مرجعی کاملی برای استفاده در معاملات نمیدانند. با این وجود بهنظر میرسد همچنان نیاز است که این تحلیلها بررسی شود تا تواناییهای هر یک بهتنهایی مشخص شود.
تکنیکال و فاندامنتال چیست؟
بهطور خلاصه میتوان گفت در تحلیل بنیادی، فرد با استفاده از دادههای صورتهای مالی و تجزیه و تحلیل آنها و بررسی پارامترهای اقتصادی موثر وضعیت سهام یک شرکت را مورد بررسی قرار میدهد.طرفداران نظریه بنیادی معتقدند که قیمت در بلندمدت به سوی ارزش ذاتی میل میکند؛ بنابراین هرگاه تحلیلگران بنیادی در فرآیند ارزشگذاری بنیادی سهام، فاصله یا شکاف بین ارزش با قیمت روز را ملاحظه کنند از این مساله برای نتیجهگیری در مورد ارزندگی یا عدمارزندگی و متعاقب آن خرید یا فروش سهام استفاده میکنند. به این ترتیب در تحلیل بنیادی آنچه اهمیت دارد، تشخیص صنایع برتر از لحاظ رشد سودآوری وپس از آن تعیین شرکتهایی است که در صنایع مذکور دارای وضعیت مناسبی هستند. تحلیل بنیادی معمولا بر اطلاعات و دادههای گنجانده شده در صورتهای مالی تمرکز دارد و از این طریق میتواند درخصوص ارزشگذاری سهام به سرمایهگذاران کمک کند.
اما تحلیل تکنیکال با مطالعه قیمتهای گذشته و حجم مبادلات، حرکتهای آینده قیمت سهم را پیشبینی میکند. اساس این تحلیلها بر استفاده از نمودار و رابطههای ریاضی استوار است تا به این نحو با کشف روندهای تغییر قیمت، فرصتهای خرید و فروش مشخص شود؛ بنابراین میتوان گفت: تحلیل تکنیکی، فرآیند مطالعه و تحلیل قیمتهای تاریخی سهام در جهت تعیین قیمتهای احتمالی آینده است. این کار به وسیله مقایسه روند تغییرات جاری با حرکتهای مشابه قیمت در گذشته انجام میگیرد تا به این وسیله روند آتی پیشبینی شود.
نقدهایی بر تحلیل تکنیکال
بسیاری از کارشناسان سهام بر این باورند که در یک دهه گذشته، تحلیل تکنیکال ضربههای بسیاری بر بدنه بازار وارد کرده است.این کارشناسان بیان میکنند عدماستفاده از اطلاعات بنیادی شرکتها در این نوع تحلیل باعث شده سهامداران با دریافت سیگنالهای اشتباه مسیر بازار را از روند طبیعی خارج کنند. در همین زمینه، هفته گذشته کارگزاری بانک کشاورزی، با برگزاری مناظرهای با عنوان رفتارشناسی بازار سرمایه با تمرکز بر تحلیل تکنیکال به بررسی تحلیل تکنیکال در بازار سهام پرداخت. در ابتدای این نشست، بهروز خدارحمی، دبیر کل نهادهای مالی و سرمایهگذاری در تشریح تحلیل تکنیکال گفت: این ابزار تحلیلی از سه پیش فرض تشکیل شده است.اول اینکه، قیمت همه چیز را در خود دارد، دومین مورد بازار از یک روند ثابت پیروی میکند و آخرین مورد اینکه در این تحلیل به ثبات رفتار فعالان بازار سرمایه و قابلپیشبینی بودن آن تاکید شده است.
خدارحمی در ادامه با بیان اینکه تحلیل تکنیکال و بنیادی در مقابل یکدیگر قرار دارند گفت: توجه به تفاوتهای این دو ابزار بسیار مهم است. تحلیل تکنیکال یک ابزار تحلیلی مستقل است و نباید آن را بهعنوان زیر شاخههای تحلیل کمی به حساب آورد. وی در ادامه گفت: از آفتهای تحلیل تکنیکال دور شدن بورس از فرآیند سرمایهگذاریها با دید طولانی مدت است. با وجود اینکه در اصول اولیه تحلیل تکنیکال، به کارآیی آن در شرایط خاصی از بازار سرمایه اشاره شده است، اما دیده میشود که از این ابزار تحلیلی در همه شرایط استفاده میشود. خدارحمی همچنین در ادامه از دیگر ایرادات وارده بر این تحلیل را عدمتطبیق پیشفرضهای جهانی با شرایط بازار ایران دانست و گفت: در ایران 22 روز کاری وجود دارد و همچنین زمان فعالیت روزانه بازار سرمایه 4 ساعت است، در حالی که این ابزار متناسب با 25 روز کاری و بر اساس تقویم میلادی و همچنین فعالیت روزانه بازارهای سرمایه بیش از 4 ساعت طراحی شده است.این یکی از موضوعات بسیار مهمی است که کمتر تکنیکالیستی در ایران به او توجه میکند.
دبیرکل نهادهای مالی و سرمایهگذاری با اشاره به فن پیشبینی بیان کرد: در پیشبینی، دهها حالت بیان میشود و این امکان وجود دارد که یکی از این حالتها درست باشد. تحلیل تکنیکال نیز از همین قاعده پیروی میکند، دهها حالت متصور میشود که ممکن است یکی از آنها درست باشد.همچنین بعضا نمودارهای تحلیلی این ابزار، برای مطالعه بازار ارز و طلا طراحی شده و به هیچ عنوان برای تحلیل بازار سرمایه قابلاستفاده نیست و منابع آموزشی آن به روز نشده است. وی با بیان اینکه افراد، تحلیل تکنیکال را معادل مدیریت بازار سرمایه میدانند، گفت: این یک تفکر رایج و اشتباه است. این فرآیند عامل بر هم زدن نظم بازار سرمایه است و همچنین به سرمایهگذاریهای کوتاهمدت منجر خواهد شد. بهروز خدارحمی یکی دیگر از ایرادات وارد شده به تحلیل تکنیکال را ذهنی بودن آن دانست و گفت: نمودارها بر اساس تصورات ذهنی افراد و منطق فردی تحلیل میشوند و از یک روند طراحی شده پیروی نمیکنند.
خدارحمی در پایان ضعفهای تحلیل تکنیکال را بهطور خلاصه طبقهبندی کرد:
1-شخصیت تحلیلگر و جهتگیری: تحلیل تکنیکال همچون تحلیل بنیادین ذهنی بوده و قضاوت شخصی افراد در تحلیل آنها تاثیرگذار است.
2- تفسیر آزاد: در یک تحلیل از جنس تکنیکال، تفسیرها متفاوت است. با وجود اینکه استانداردها در تحلیل تکنیکال مشخص است، عدمتوافق میان تحلیلگران تکنیکی در مورد یک نمودار واحد زیاد به چشم میخورد. این در حالی است که هر دو شخص ممکن است برای توجیه نظریه خود، به سطوح حمایت و مقاومت یا سطوح شکست قابلقبولی نیز تکیه کرده و دلایل موجهی ارائه کنند.
3- تاخیر زمانی: مهمترین انتقادی که به تحلیل تکنیکال وارد است، تاخیر زمانی آن است. تا قبل از اینکه یک روند بتواند بهطور کامل شناسایی شود، قسمت قابلتوجهی از حرکت قیمت انجام شده است و ممکن است نسبت بازده به ریسک منطقی نباشد.
4- سطحهای پی در پی: درست بعد از شناسایی یک روند جدید، همیشه یک سطح مهم دیگر در همین نزدیکی وجود دارد.
اختلال بازار با تحلیل تکنیکال؟
در ادامه مناظره درخصوص تحلیل تکنیکال کامیار فراهانی از تحلیلگران تکنیکال، به بیان دیدگاههای خود پرداخت. وی ضمن قبول نقدهای بیان شده عنوان کرد: برخی از نقدهای عنوان شده درست است، اما تحلیل تکنیکال عامل برهم زدن نظم بازار سرمایه نیست. این فعال بازار سرمایه ضمن بیان این نکته که منابع تحلیل بنیادی نیز مانند تحلیل تکنیکال بهروز نشده و دادههای مورد نیاز برای تحلیل بنیادی نیز در دسترس نیست، خاطر نشان کرد: در صورتی که تحلیل تکنیکال فاقد کارآیی بود توسعه پیدا نمیکرد. وی در پایان بیان کرد: تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال یا هر تحلیل دیگری صرفا یک ابزار است. این ابزارها برای شناسایی سود طراحی شدهاند و هر یک از این ابزارها که بتواند به افزایش بازدهی منجر شود باید مورد استفاده قرار بگیرد. تفاوتی در ابزارهای تحلیلی نیست، به بیان دیگر در واقع تحلیل بنیادی نیز مشمول نقدهایی است که متوجه تحلیل تکنیکال است.
دنیای اقتصاد