اما این گونه پرسشها حاکی از نوعی رویکرد سنتی است که دیگر کاربردی ندارد، زیرا بازار چنان با سرعت در حال تغییر است که طرح استراتژی شرکت باید بهطور مداوم در حال تغییر باشد و اتخاذ یک طرح ثابت و مشخص در ابتدای سال کارآیی ندارد. اصول اولیه هر سازمان میتواند ثابت باقی بماند، اما طرحهای سازمان برای حداکثر استفاده از بهترین فرصتهای پیش آمده باید دائما تکامل یابند. غالب اوقات طرح استراتژیک سالانه شرکت معنای خود را در 4 تا 6 ماهه اول سال از دست میدهد. واقعیت این است که شرکتها سعی میکنند با صرف زمان، هزینه و منابع بیش از حد، آیندهای که قادر به مدیریت آن نیستند را تعریف کنند.
با وجود تقاضاهای متغیر در محیط کسبوکار نوین، دوره رویکرد سنتی برنامهریزی استراتژیک بلندمدت، به پایان رسیده است. برنامههای بلندمدت برای بازاری که در آن سلایق دائما در حال تغییر هستند و بر اساس این سلایق، تقاضای امروز و فردای مشتریان با هم تفاوت دارد، مناسب نیست و با ریسک زیاد همراه است. شرکتها اغلب بیش از حد برنامههای استراتژی را برای افزایش فروش و تقویت روحیه کارمندان بهکار میبرند. برنامههای استراتژی برای ایجاد هیجان در مورد آیندهای که لبریز از احتمالات بی پایان است و به امید تقویت انگیزهها و اصلاحات طراحی شدهاند. پیشرفتها اعلام میشوند، سازماندهی مجدد برنامهریزی و اجرا میشود. اغلب اوقات یک برنامه استراتژی نشاندهنده زمان تغییر و آغازی جدید است، اما بهندرت منعکسکننده لحظه تکامل است.
بدون استراتژی، تغییر صرفا تعویض است و نه تکامل. برنامهریزی استراتژیک باید ثابت باشد و مدیران به کارمندان اجازه دهند روی آینده شرکت تاثیر و نفوذ مثبتی داشته باشند. دیگر فرصتی برای تغییر در دست نیست و بهتر است خطر کردن را بهعنوان شیوهای جدید پذیرفت. مدیران باید بهطور مداوم در حال بازسازی و نوآوری در سازمان باشند، بهطوریکه شایستگی و ظرفیت لازم برای شکوفایی و تکامل سازمان را داشته باشند.
ما در محیطی فعالیت میکنیم که از نظر منابع، استعداد، زمان و هزینه با کمبود مواجه هستیم. فرصتها برای تغییر خیلی زود از دست میروند. به سرعت متوجه میشویم که فاقد ظرفیتها و نیروی انسانی لازم برای تغییرات هستیم. زمانی که توانایی اجرای برنامههای استراتژیک را نداشته باشیم، برنامهها خیلی سریع اعتبار خود را از دست میدهند. به همین دلیل، فرصتها قبل از اینکه استعداد یا ظرفیتی را جهت استفاده از آنان پرورش و تخصیص دهیم، یکی پس از دیگری از دست میروند. پس چگونه استراتژیها میتوانند در جهت پیشرفت در کسبوکار و تاثیرگذاری بر آینده تکامل پیدا کنند؟ در این مقاله به سه راه حل اشاره شده است:
پذیرفتن شکست: امروزه شکست به معنای از دست دادن نیست، فقط به این معنی است که باید با سرعت درست حرکت کنید، زیرک باشید و راه حل دیگری را در مقابل بازار در حال تغییر پیدا کنید. شکست واقعی زمانی اتفاق میافتد که اجازه دهید بازار شما را نادیده بگیرد، زیرا برنامهای استراتژیک را گسترش میدهید که ارتباط و تاثیر خود را از دست داده است. غرورتان مانع تفکر صحیح میشود. باید غیرمنتظرهها را پیشبینی کرد و به اندازه کافی قوی بود تا بتوان در برابر شکست بازار ایستادگی کرد.
گوش دادن فعال: در ابتدا باید بیشتر گوش دهید و به آنچه کارمندان و مدیران میگویند توجه کنید. دانستهها و دانش شما به اندازه آنچه بر مبنای دانش خود انجام میدهید، اهمیت ندارد. نگذارید تا نفس به عقل و تجربه غلبه کند و شما را از مسیر صحیح تفکر و اعمال بازدارد. در ارتباط با اطرافیان صادق باشید و بدانید چه زمانی مسوولیتهای جزئی را به دیگران بسپارید تا بتوانید ذهن خود را به روشهای جدید فکری باز کنید. این کار به شما اجازه خواهد داد در راههای پرمعنا، هدفدار و تاثیرگذارتری مثمرثمر باشید. بدانید مدیریت در کجا مناسبترین است و چگونه میتوانید بهطور بهینه کمک کنید.
درگیر کار شدن: در کسبوکار و زندگی، تکامل روندی است که باید قالبهای جدید را برای موفقیت تعریف کنید. اما در شرایط امروز که منابع به سرعت رو به کاهش است، بهمنظور تکامل در مسیر صحیح باید بیش از همیشه خلاق و مبتکر باشید. کمبودها باعث ترس و ناراحتی افراد میشوند، زیرا خود را ملزم میدانند که بیشتر درگیر کار شوند و به اندازه مدیریت به کسبوکار هم اهمیت دهند. دست از مبارزههایی که موجب عقب ماندگی و پسرفت شما میشوند بردارید و با کسبوکار خود صمیمیتر و نزدیکتر شوید. اگر از فرصتهایی که در اختیارتان قرار میگیرند به درستی استفاده نمیکنید نسبت به کسبوکار و کارمندان هم رفتاری غیرمسوولانه دارید و مانع پیشرفت شرکت و کارمندان میشوید.
به محض اینکه مدیران متوجه تاثیر افراد روی پیشرفت کسبوکار و چگونگی پیشی گرفتن از بازار به سرعت در حال تغییر نباشند دست از کسبوکار برمی دارند. به این ترتیب، بهتر است از دست تفکر جایگزینی و قالبهای قدیمی که موجب کاهش سرعت پیشرفت هستند، خلاص شوند. ایجاد تمایز و کسب امتیاز رقابتی بسیار سخت است. روند تکاملی کسبوکار به مدیرانی نیاز دارد که دائما در حال شناسایی و توانا ساختن پتانسیل دیگران باشند. این امر احتیاج به برنامه استراتژیک تکاملی مستمر دارد، بهطوریکه همه افراد بتوانند با کمک یکدیگر آینده درخشانی را مدیریت کنند.
دنیای اقتصاد