با توجه به موهبتهای خدادادی و وجود ذخایر هیدرو کربوری قوی در کشور، بستر و شرایط مناسبی برای تاسیس مجتمعهای پتروشیمی وجود دارد؛ مجتمعهایی که میتوانند از خوراک مناسب بهره برده و ارزش افزوده زیادی را برای اقتصاد کشور ایجاد کنند. این در حالی است که زمانی که این مجتمعها تاسیس شدند بنا بر این بود که بتوانند زنجیره ارزش خود را حمایت کنند و به نوعی شرایطی را فراهم آورند که بخش پاییندستی هم بتواند با تولید محصولات خود هم بازارهای داخلی را سیراب کند و هم بخش وسیعی از بازارهای منطقه را تحت سیطره خود درآورد.
اما پس از گذشت سالها شاهدیم که این هدف عملی نشده و بخش پایین دست صنعت پتروشیمی آنطور که باید و شاید نتوانسته جان بگیرد و همگام با شرکتهای پاییندستی که در اقصی نقاط جهان فعالیت میکنند، گام بردارد. با بررسی و رصد عملکرد تولیدکنندگان پاییندستی در دیگر نقاط جهان میبینیم که با حمایت تولیدکنندگان بالادستی این شرکتها توانستند برای خود اهداف بلندمدت و شفافی را تعریف کرده و با همکاری با بخش بالادست گریدهای خاص و مخصوصی که حاشیه سود بیشتری را برای تولیدکننده دارد تولید کنند و بخشی از بازارهای جهانی را بدون رقیب تحت سلطه خود درآورند.
این در شرایطی است که با بررسی عملکرد فعالان بخش بالا دست و پایین دست صنعت پتروشیمی کشورمان، شاهدیم که این صنعت از این نوع همکاری بینصیب مانده و مجتمعهای پتروشیمی و تولیدکنندگان بالادستی تمایل و گرایشی به صادرات مواد خام و اولیه تولیدی خود دارند و در طرف دیگر بخش پاییندست به دلیل ضعف و ناتوانی نمیتواند محصولات پیچیده و قابل رقابتی را برای رقابت با تولیدکنندگان دیگر کشورها عرضه کند. البته این در حالی است که در مقطعی از زمان شرکت بازرگانی پتروشیمی جلساتی برای همکاری و تحقق این اهداف با بخش پایین دست گذاشت؛ اما در آن زمان هم بدنه اجرایی به مدد نیامد و این برنامه مغفول ماند. گفتن این نکته خالی از فایده نیست که هر چقدر محصولات به سمت نهایی شدن و پیچیدگی میل کنند، بازاریابی و فروش آنها کاری سخت و دشوارتر خواهد بود و متاسفانه فعالان صنعت پتروشیمی ریسکهای این فعالیت پرسود را نادیده گرفته به دنبال راههایی آسان با حاشیه سود امن و کم هستند.
تغییر جهت سود شرکتهای پتروشیمی
عضو هیات نمایندگان اتاق ایران میگوید: اگر سال 2010 را سال پایه قرار دهیم و به بررسی سود شرکتهای بالادست صنعت پتروشیمی و شرایط این شرکتها قبل و بعد این سال بپردازیم، به درستی درمییابیم که قبل از این سال سود حاصل از فعالیتهای مجتمعهای پتروشیمی، سودی معقول و منطقی بوده و روندی اصولی و منطقی داشته است. دکتر سعید ترکمان در ادامه اظهار کرد: این در حالی است که از سال 2010 به بعد، نیاز این شرکتها به سرمایهگذاری در زنجیره ارزش افزوده سبب شد تا مجتمعهای پتروشیمی در این حوزه فعالیتهای خود را استارت زده و به نوعی در این حوزه سرمایهگذاری کنند. علت چنین اقدامی این بود که شرکتهای بالادست مشتریان خود را به درستی بشناسند و به نوعی مشکل فروش نداشته باشند و در طرف دیگر با فروش مواد اولیه (به خصوص مواد اولیهتخصصی) جایگاه خود را تثبیت کنند.
رئیس کمیسیون صادرات انجمن ملی پلاستیک در ادامه گفت: سابیک عربستان از جمله شرکتهای قدری است که در این حوزه فعالیت میکند و به نوعی پیشگام و پیشرو بقیه شرکتهای بالادستی در منطقه به شمار میآید. این مجتمع با شرکتهای پاییندست صنعت پتروشیمی شراکت کرده و بعضا سهام آنها را خریده و از این طریق هم مشتریان وفادار برای خود ایجاد کرده و هم توانسته گردش اطلاعات مشتریان خود را در واحد R&D (واحد تحقیق و توسعه) ذخیره کند و از این طریق بهروزآوری اطلاعات را اساس کار خود قرار داده تا بتواند همگام با برنامه شرکتهای پاییندستی گام بردارد. با نگاهی به جهتگیری مجتمعهای پتروشیمی کشورمان درخصوص این موضوع، شاهدیم که تعدادی از واحدهای بالادست این صنعت هم روندی اینچنینی را در دستور کار خود قرار داده و برخی از آنها در حوزههای تولید لوله و آمیزهها مشغول فعالیت هستند. این در حالی است که به دلیل وجود بسیاری از پیچیدگیهایی که در این گونه فعالیتها وجود دارد، نمیتوان بهطور واضح بیان کرد که این شرکتها به چه میزان در مسیر حرکت خود موفق عمل میکنند.
دو راه برای توسعه پتروشیمی ایران
عضو هیاتمدیره اتاق ایران درخصوص رشد صنعت پاییندست اظهار کرد: به باور من برای حرکت رو به رشد صنایع پاییندستی دو راه وجود دارد؛ 1) زنجیره ارزش به سمت سرمایهگذاری در مجتمعهای پتروشیمی حرکت کند. به این معنا که بخش پاییندست بتواند در بخشهای بالادستی سرمایهگذاری کرده و ارزش افزودهای را برای خود به وجود آورد. اما با توجه به شرایط حاکم و اینکه مدل سرمایهگذاری در پتروشیمیها با ارقام بالایی امکانپذیر است، شاید در شرایط فعلی، بخش پاییندست این صنعت توان انجام چنین سرمایهگذاری را نداشته باشد. وی در ادامه تصریح کرد: اما راه دوم حرکت بخش بالادست به سمت زنجیره پاییندست و به نوعی ادغام شرکتهای پتروشیمی با شرکتهای پاییندست است که برای هر دو طرف بازی برد- برد محسوب میشود.
وی افزود: طی دهههای اخیر مجتمعهای پتروشیمی ایجاد ارزش افزوده بیشتر را در گرو گردش اطلاعات و تولید گریدهای خاص (محصولات اصلی و محصولاتی که قیمت بالایی دارند) دانسته و بر اساس این عوامل استارت همکاری خود را با بخشهای پاییندست صنعت پتروشیمی زدهاند و علاقهمندی خود را برای فعالیت مشترک با بخش پاییندست برای ارتقای خود و ارتقای کل زنجیره ارزش نشان دادهاند. دکتر ترکمان میگوید: آنها سعی کردند بستری فراهم ساخته تا با مازاد سرمایه خود بیزینسهای بخش پاییندستی را بزرگ کنند و از تولید گریدهای اصلی محصولات پتروشیمی سود بیشتری عاید خود و شریک پاییندستی خود کنند.
نسخه ترکیهای ادغام
وی درخصوص فعالیت ترکیه بهعنوان نمونهای که بخش پاییندست صنعت پتروشیمی در آن کشور پررونق است، تصریح کرد: همانطور که میدانید در ترکیه مجتمعهای پتروشیمی وجود ندارد، اما این کشور بخشی از زنجیره بیزینسی که در کل دنیا شکل گرفته، محسوب میشود و از این طریق به فعالیت خود رونق بخشیده است.
بهطور مثال در کشورهای اسکاندیناوی شرکتهای زنجیرهای وجود دارند که ظروف مخصوص انجماد و توزیع ماهی تولید میکنند. این شرکتها به جای آنکه ظروف را به کشورهایی که غذای دریایی دارند، صادر کنند به کمک مجتمعهای پتروشیمی که در حوزه اسکاندیناوی و اروپا وجود دارد، شرکتهای چندملیتی را ایجاد کرده و به این ترتیب نمایندگیهایی در اقصی نقاط اروپا تاسیس کرده و رفته رفته هدف را روی کشورهای آسیایی گذاشته و حال هدف خود را بر کشورهای حوزه خلیج فارس متمرکز کرده و به دنبال بازار این کشورها هستند.
وی افزود: به این ترتیب آنها دو هدف بنیادین و اصلی خود را تحقق بخشیدند. هدف اول این است که مواد اولیه تولیدی آنها در حجم اقتصادی است و هدف دوم این است که در کشورهایی که امکان صادرات برای آنها وجود ندارد، واحدهایی را بنا کرده و بازارهای این کشورها را به دست گرفتند. البته در این رابطه ذکر یک نکته ضروری است که این شرکتها به دنبال واحدهای قدیمی که در کشورهایی همچون ترکیه وجود دارند رفته و درصدی از سهام این شرکتها را خریداری کرده و از این طریق از تجارب این شرکتها درخصوص شناخت بازارها استفاده کرده و به نوعی میتوان گفت تکنولوژی و بهرهوری را در این شرکتها و بازار این کشورها نهادینه کرده و بالطبع هر دو طرف این معامله از این همکاری سود میبرند.
سناریوی ادغام و مشارکت
به این ترتیب اگر مجتمعهای پتروشیمی ایران هم، ادغام و همکاری با بخش پاییندستی کشور را اساس کار خود قرار داده و با همکاری این بخش محصولاتبا تکنولوژی بالاتری را تولید کنند، بالطبع میتوان انتظار داشت که این رفتار علاوه بر سیراب کردن بازارهای داخلی، سهم وسیعی از بازارهای خارجی را هم تحت سیطره خود در آورده و از این طریق ارزآوری زیادی را حاصل و به رشد چرخه اقتصادی کمک شایانی کنند.
وی درخصوص این موضوع که باید چه شرایط و بستری فراهم شود تا مجتمعهای پتروشیمی ایرانی هم دست به اقدامات اینچنینی بزنند، تصریح کرد: به نظر میرسد که فروش مواد اولیه پتروشیمی جاذبه بیشتری را برای تولیدکنندگان و مجتمعهای پتروشیمی به وجود آورده و در طرف دیگر میتوان ادعا کرد که هر چه تولیدات به سمت تولیدات نهایی برود، پیدا کردن مشتری برای تولیدکنندهها سختتر میشود و به نوعی باید برنامهریزیهای دقیقتری درخصوص بازاریابی به وجود بیاید و فروش این محصولات تخصصیتر شود. این عوامل باعث شده تمایل و انگیزه چندانی برای مجتمعهای پتروشیمی برای همکاری با تولیدکنندگان پاییندستی وجود نداشته باشد و آنها از خیر سودی که از تکمیل فروش زنجیره ارزش به وجود میآید، بگذرند.
عضو هیات رئیسه اتاق ایران اظهار کرد: طی سالهای اخیر تمایلی برای همکاری بخش بالادست صنعت پتروشیمی کشورمان با بخش پایین دست دیده نشده و این در حالی است که شرکت بازرگانی پتروشیمی جلساتی را برای شروع این همکاری و ارتباط گذاشت اما نتیجه این جلسات این شد که بدنه اجرایی نتوانست به کمک بیاید و این کار عملی نشد. وی افزود: این در حالی است که در مقاطعی از زمان که انتقال پول برای مجتمعهای پتروشیمی مشکل و دردسرساز شده بود، آنها برای رفع مشکل انتقال پول به دنبال همکاری با تولیدکنندههای پاییندستی بودند و بعد از مدتی این همکاری هم به دست فراموشی سپرده شد.
ریلگذاری جدید برای صنایع پتروشیمی
دکتر ترکمان میگوید: به هر حال تا زمانی که ریلگذاری درستی در اقتصاد وجود نداشته باشد و شرکتهای مادر تخصصی صادرات، منافعی را برای همکاری با بخش پایین دست تعریف نکنند، به نظر نمیرسد که این اتفاق و این همکاری میان این دو بخش صنعت رخ دهد. شاهد این مدعا رد درخواست یا بیمیلی مجتمعهای پتروشیمی در تولید مواد اولیه تخصصی است. این موضوع نشانگر آن است که در این شرکتها تمایلی به افزایش ارزش افزوده بنگاههای خود هم نیست و آنها بیشتر به فکر تولید محصولات کلی و صادر کردن این مواد اولیه هستند، چه برسد به همکاری برای تولید محصولات پیچیده بخش پاییندستی.
وی در آخر گفت: اگر بتوانیم قواعدی همچون معافیتهای مالیاتی را که در کشورهایی همچون چین برای صادرات بیشتر استفاده میشود، در دستور کار خود قرار دهیم بالطبع میتوان انتظار داشت بستر همکاری را به وجود آوریم. در کشورهایی مثل چین هر چقدر تولیدکننده از صادرات مواد اولیه فاصله بگیرد و به سمت تولید کالاهای نهایی گام بردارد، آن کالا از معافیتهای صادراتی بهره بیشتری برده و تشویقهای بیشتری را نصیب خود میکند. بهعنوان مثال کشوری همچون ترکیه توانسته با ایجاد بستر مناسب و ریلگذاری صحیح ارزش افزودهای 7 میلیارد دلاری را از تولید محصولاتی که مربوط به ساختمانسازی هستند (همچون شیرهای پلاستیکی، ورقهای پلاستیکی و...) ایجاد کند که این عملکرد به خودی خود زیرساختهای صادراتی را تقویت میکند (20 درصد از این مقدار صادر شده است) و اقتصاد این کشور را با جهش همراه میسازد. اگر ما هم بتوانیم عملکردی اینچنینی داشته باشیم و چنین بستری را فراهم کنیم مطمئنا شاهد رشد و نمو بخش بالادست و پاییندست صنعت پتروشیمی خواهیم بود.
ادغام از منظر تئوریک
در اقتصاد خرد و مدیریت، ادغام فرآیندی است که در آن یک شرکت، شرکتهای توزیع و پخش محصولات خود را تحت تملک خود درمیآورد تا پس از مرحله تولید، کنترل خود را بر این قسمتها افزایش دهد. مثال بارز این عملکرد شرکت هنری فورد است که علاوه بر شرکتهای خودروسازی زیرمجموعه شرکت فورد، یک ناوگان کشتی و یک راهآهن را خریداری کرده بود و حتی یک کارخانه لاستیکسازی را در برزیل خرید تا عرضه تایرهای خود را در آن منطقه تضمین کند.
از سوی دیگر، روش ادغام عمودی یکی از راههای مدیریت شبکه تامین نیز بهشمار میآید که عبارتند از: افزایش میزان مالکیت اجزای شبکه تامین به وسیله یک شرکت؛ بهنحوی که برخی از تامینکنندگان یا توزیعکنندگان شبکه تامین خود را خریداری کند.
ادغام عمودی ترکیب دو فعالیت تجاری است که در دو سطح متفاوت از تولید قرار دارند. برای مثال یک شرکت تولیدکننده مواد غذایی و یک فروشگاه زنجیرهای. ترکیب در این روش با فراهم کردن چیزی برای چرخه تولید (که به مصرفکننده نهایی نزدیکتر است) بهعنوان ادغام عمودی رو به جلو شناخته میشود.
ادغام عمودی میتواند با ادغام افقی که همانا ترکیب فعالیتهای تجاری که در یک سطح تولید قرار دارند (مثل دو سوپر مارکت یا دو کارخانه تولید مواد غذایی) مقابله کند. ترکیب با چیزی که چرخه را تقویت میکند (اگر یک شرکت تولیدکننده مواد غذایی با یک مجتمع کشت و صنعت ترکیب شود) بهعنوان ادغام عمودی رو به عقب شناخته میشود.
گاهی اوقات ادغام دو سازمان که در دو مسیر تجاری کاملا متفاوت قرار دارند، بر ادغام اختلاطی شرکتها ارجحیت دارد. مزایای ادغام عمودی از ظرفیت بیشتری که برای کنترل دستیابی به ورودیها (و کنترل هزینهها، کیفیت و زمانهای تحول این ورودیها) به سازمان میدهد، ناشی میشود؛ هرچند در مسیر تغییر ساختار سازمانی اواخر قرن بیستم این منطق کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
برخی از بهترین مثالها از ادغام عمودی در شرکتهای نفتی وجود داشته است. در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بسیاری از شرکتهایی که پیشتاز اکتشاف و استخراج نفت بودند، تصمیم گرفتند پالایشگاههای پاییندستی و شبکه توزیع را بهدست آورند. شرکتهایی نظیر رویالداچشل و بیپی اقدام به کنترل تمام مراحل پیچیده آوردن یک قطره نفت از محل استخراج (دریای شمال یا آلاسکا) به باک سوخت خودروها کردند. ایده ادغام عمودی از شعار یک گام جلوتر شرکت کامپیوتری دل یکی از موفقترین شرکتهای دهه 1990 گرفته شده است.
برای شرکتها اجرای موفقیتآمیز ادغام عمودی یک استراتژی دشوار است. اجرای این استراتژی غالبا پرهزینه و مشکل است. در بسیاری از مواقع تولیدکنندگان بالادستی برای حفظ بازار محصولاتشان با توزیعکنندههای پاییندستی ادغام میشوند. این موضوع در شرایط مناسب خوب است، اما وقتی تقاضا کاهش مییابد، بسیاری از شرکتها تفاوت قیمت فاحشی با توزیعکنندگان پاییندستی دارند و فقط میتوانند هزینه تولید را در نقطه سربهسر حفظ کنند. وقتی در پایان دهه ۱۹۷۰ شرکت اپل شبکهای از متخصصان غیر وابسته را تشکیل داد تا ماشینهایی تولید کند که کارآیی آنها بیشتر از آنچه تمام غولهای کامپیوتری انجام دادهاند، باشد، غولهای صنایع کامپیوتری همچون آیبیام، با مشکل مواجه شدند.
دنیای اقتصاد