وقتی کالایی محدود باشد، تقاضا برای آن ایجاد میشود و این همان نقطهای است که عدهای بهعنوان عرضهکننده وارد شده و سیستم مبادله یا سیستم اقتصادی شکل میگیرد. اگر به روند پیشرفت کشورها نیز توجه کرده باشید هر چه محدودیت منابع در کشوری بیشتر بوده میزان بهرهوری و پیشرفت تکنولوژیکی در آن بیشتر بوده و ابعاد سیستم اقتصادی آنها نیز گستردهتر است. زیرا حفظ منابع و بهرهوری بیشتر از آن تنها راه ادامه بقا برای اقتصاد یک ملت است. کشورهایی که وفور منابع طبیعی در آنها زیاد است عموما درجه هرز منابع، انحراف رفتار مردم و فساد و مهمتر از آن عقبماندگی از روند جهانی اقتصاد بیشتر است.
از طرفی قدم گذاشتن در مسیر رشد پایدار و با ثبات، مستلزم داشتن منابع قابل اتکا است؛ شما وقتی منبع درآمد مشخصی داشته باشید میتوانید در مورد خرید کالاها، خدمات و بهبود سطح کیفی زندگی خود برنامهریزی کنید (چه وسایلی بخرید، در کدام منطقه برای خرید خانه اقدام کنید، چگونه سطح درآمد خود را افزایش دهید و...). در نبود منابع قابل اتکا سکان برنامهریزی از دستان شما خارج شده و درگیر نوسانهای ناشی از شرایط مختلف میشود. اگر ندانید ماهانه چه میزان درآمد خواهید داشت، چگونه قادر خواهید بود در مورد آینده برنامهریزی کنید؟ در سطح بالاتر و در اقتصاد یک کشور نیز وضع به همین صورت است. تصمیمسازان اقتصادی برای انجام امور توسعهای خود، افزایش تولید، اشتغال و سطح رفاه مردم باید بهخوبی منابع و فرصتهای موجود در کشور را شناسایی و سازگار با آن برنامهریزی کنند. از جمله سیاستهای اقتصادی کشورها بالا بردن عمر منابع اقتصادی خود برای حرکت در مسیرهای بلندمدت رشد و توسعه است.
یکی از مفاهیم اصیل اقتصادی که کماکان دولتها درگیر آن هستند «تراژدی منابع مشترک» است. این تئوری با قدمتی بیش از 150 سال در حال تبدیل شدن به یکی از مسائل جهانی و سیاسی مهم در دنیاست. منابع مشترک در جهان شامل اقیانوسها، جو زمین یا اتمسفر، جنگلها و... است. تاثیری که هر کشور بر سطح این منابع میگذارد میتواند زندگی مردم و اقتصاد دیگری را تحتالشعاع قرار دهد. اما صرفنظر از اثرات جهانی منابع مشترک، در این یادداشت سعی بر آن است بر لزوم توجه به منابع مشترک در کشور و استفاده بهینه بر آنها تمرکز کنیم. امری که در سایه عدم توجه موجبات هرز بالای منابع و از دست رفتن سرمایههای ارزشمند ملی شده است. این امر آینده اقتصادی کشور را نیز با مشکلات اساسی مواجه خواهد کرد.
یک مثال ساده برای تفهیم تراژدی منابع مشترک، مثال ماهیگیر است. هیچ کسی از جمعیت ماهیهای موجود در دریاها و اقیانوسها اطلاعی ندارد ولی همه میدانند که جمعیت ماهیها محدود است. بالطبع ماهیگیران دوست ندارند بهگونهای صید کنند که نسل ماهیها منقرض شود، اما اگر چارچوب قانونی مناسبی برای آن درنظر گرفته نشود این اتفاق دور از انتظار نیست. هر ماهیگیر تمایل دارد برای کسب منفعت بیشتر تا جایی که برای او امکانپذیر است، ماهی بگیرد و این ترس را دارد که ممکن است ماهیگیران دیگر از او پیشی بگیرند. نتیجه این امر هجوم ماهیگیران به جمعیت ماهیهای موجود و حتی صید بیش از اندازه ماهیها نسبت به تقاضای موجود در بازار است. هجومی که حتی توانایی بازتولید جمعیت و جایگزینی ماهیها را از بین میبرد. این یک تراژدی است که منبعی که باید به کمک اقتصاد یک کشور بیاید تحت این سازوکار اینچنین حیف و میل شود و حیات آن به خطر میافتد.
برای دیدن این چنین نشانههایی در کشور نیاز نیست تئوریهای اقتصادی را ورق بزنید. بارها در اخبار و حتی در بازار دیدهاید که برای مثال قیمت هندوانه یا سیبزمینی تا چه حد پایین میآید. در برخی مواقع حتی ارزش محصولات تولیدی به اندازه حمل آن از زمین کشاورزی تا میدان ترهبار نیز نیست. منابع صرف شده برای تولید این محصولات آب، خاک، کود و... است منابعی مثل آب که یکی از اصلیترین چالشهای حال حاضر کشور است ولی بهدلیل فقدان اطلاعات مفید در بین تولیدکنندگان بهراحتی هرز میروند. مثال دیگر صنعت سنگ کشور است. منابع محدودی که در کشوری با غنیترین معادن سنگ تزئینی در دنیا، باید بتواند با صادرات انبوه زمینه ارزآوری را فراهم کرده تا از طریق آن هزینه طرحهای توسعهای و اشتغال جوانان فراهم شود. اما کسب منفعت کوتاهمدت تولید محصولات با کیفیت و فرآوری شده که ارزش افزوده بالایی دارد را با خامفروشی معدنداران جایگزین کرده است. بنابراین زدن برچسب تراژدی بر این مفهوم اقتصادی پربیراه نیست.
این نقاطی در جغرافیای اقتصادی است که دولت باید ورود کند تا این غمنامه را به یک منبع درآمد ملی و بالا بردن سطح رفاه مردم تبدیل کند. برای هر بازاری باید قوانینی وضع شود تا سودهای شخصی کوتاهمدت، منافع ملی بلندمدت را از بین نبرد. اگر در تولید محصولات کشاورزی بهگونهای برنامهریزی شود که هر منطقه محصول خاصی را تولید کند انگیزههای فردی به سمت منفعت ملی همگرا میشود یا در تولید سنگ یا سایر معادن مشترک اگر قوانین مناسبی وضع شود یا سازوکاری طراحی شود که ضمن درنظر گرفتن منافع شخصی، بیشترین منافع نصیب اقتصاد کشور شود، ما شاهد این چنین تراژدیهایی نخواهیم بود.
باید توجه داشت تئوری تراژدی منابع مشترک، مشکل اصلی در بروز این پدیده را فقدان اعتماد در بین فعالان اقتصادی میداند. این ترس از دست دادن سود شخصی است که فعالان اقتصادی را در کورس رقابت برای استخراج بیرویه منابع مشترک قرار میدهد. ایجاد یک چارچوب نظاممند و روشن، در کنار نظارت دقیق رفتهرفته روح اعتماد را به بازارها تزریق کرده و الگوهای رفتاری را در فرم صحیح شکل میدهد. ثمره این امر استفاده از منابع مشترک ملی در جهت منافع جمعی خواهد بود. در کنار این مساله عمر منابع ملی افزایش خواهد یافت و این امر ظرفیت برنامهریزی اقتصاد کشور و رشد با ثبات را به مراتب بالاتر خواهد برد.
دنیای اقتصاد