انگار ماندن در یک شغل این روزها غیرعادی شده است. در زندگی هر کدام از ما فرصتهای شغلی متنوع و زیادی وجود دارد. با این حال، خصوصیاتی که افراد برای یک شغل در نظر میگیرند فراتر از پول است و نبود آنها باعث میشود شغل خود را ترک کنند. در اینجا چند خصوصیت را که کارمندان به آن توجه دارند، ذکر میکنم.
1. احترام و ارزشمندی: هنگامی که کارمندتان را به عنوان یک چرخدنده کوچک در چرخ این شرکت بزرگ میبینید یا اعتبار او در حد شماره پرسنلی است، احساس پوچی و بیارزشی به سراغش میآید. گاهی اوقات کارفرمایان تنها در مورد سود، تولید، خشنودی سهامداران و بهرهوری نگران هستند. این عوامل برای موفقیت کسب و کار قطعا مهم هستند، اما اگر با افرادی که این کارها را انجام میدهند بدرفتاری شود، دستیابی به این اهداف غیرممکن است. کارمندان در درجه اول انسان هستند و باید به آنها احترام گذاشت و ارزش قائل شد تا کارآمد باشند. کارمندی که در شغلش دستمزد کمی داشته باشد، کار در شأن او نباشد، از مزایای کافی و یک محیط کاری سالم، امن و لذتبخش برخوردار نباشد، دور از انتظار نیست که آن را ترک کند. حالا شما یک نیروی متخصص را در اثر بیتوجهی از دست میدهید.
2. ارتقای شغلی: هیچکس دوست ندارد هر روز کار تکراری انجام دهد و نمیخواهد تا آخر عمرش هم این تکرار ادامه داشته باشد. کارمندان دوست دارند در کار خود پیشرفت کنند و انتظار دارند آموزش ببینند و مهارتهای جدیدی کسب کنند. آنها میخواهند همراه با سازمان رشد کنند. آنها تنوع و هیجان میخواهند و میخواهند به چالش کشیده شوند. اگر یک شغل پتانسیلی برای پیشرفت حرفهای نداشته باشد، کارمندان ناامید شده و به دنبال فرصتهای بهتر در جای دیگر میروند.
3. نابرابری: اگر یک سازمان با شیوههای کاری و سیاستهای منسوخ اداره شود، کارمندان حتی قبل از اینکه سال اول خود را کامل کنند آنجا را ترک میکنند. هیچکس نمیخواهد در محیطی که تبعیض جنسیتی، نژادی، سنی و... اعمال میشود، کار کند. دوره و زمانه عوض شده و نژاد بشر از لحاظ ذهنی تکامل یافته است و وقتی نابرابری در سازمانی رخ میدهد، حفظ کارمندان دشوار خواهد شد. محیط کاری باید با نیازهای فردی انطباق داشته باشد و به تنوع و تمایزها احترام بگذارد.
4. اصول اخلاقی: هنگامی که کارمندان از محیط کارشان ناراضی باشند، به راحتی میتوان فهمید که سازمان قدم به قدم به شکست نزدیک میشود. کارمندان بدبین شده و بیادبانه رفتار میکنند و از هر بهانهای برای از زیر کار در رفتن استفاده میکنند. نتیجه حاصله بهرهوری ضعیف و خدمات ناقص و بیکفایتی خواهد بود و در نهایت آنها به دنبال یک استراتژی برای خروج میگردند. ایجاد یک تیم منسجم و اتحاد در میان کارمندان از اجزای حیاتی برای موفقیت در هر سازمانی است و افراد در هر سطح نیاز به مراقبت واقعی از یکدیگر و از اهداف مشترک سازمان دارند. در سازمانی که برقراری ارتباط با شکست مواجه میشود و هر تلاشی بیهوده است، مسلما هیچکس نمیخواهد آنجا بماند. زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی، سلامت روانی همه را تحت تاثیر قرار میدهد.
5. پاداش و قدردانی : گاهی اوقات یک کلمه محبتآمیز، تشکر یا اعلام تایید و رضایتمندی برای قدردانی از تلاش افراد اثربخش است و همه به آن نیاز داریم. لازم نیست جوایز یا هدایای گرانقیمتی بدهید تا از کسی قدردانی کنید. راههای زیادی برای انگیزه دادن به افراد وجود دارد. در سازمانی که افراد برای انجام کار خوب تشویق نمیشوند، به احساس ناشناخته ماندن و بیارزشی دچار میشوند و تصمیم به ترک سازمان، سادهترین گزینه است.
6. خلاقیت و اشتیاق: نوآوری و ایدههای جدید ضربان قلب یک سازمان است و هر کس باید فرصتی برای نشان دادن ابتکار و خلاقیت خود داشته باشد. بعضی از سازمانها بهطور باورنکردنی نسبت به تغییر مقاوم هستند، حتی اگر این تغییرات به معنای پیشرفت یا بهرهوری باشد. کارمندان اغلب کار خود را با انرژی مثبت و آرمانگرایی آغاز میکنند اما به سرعت از سوی مدیری با افکاری کهنه و منسوخ و فاقد چشمانداز سرکوب میشوند. همانطور که شور و شوق به تدریج کاهش مییابد، ریسک و تلاش برای موقعیتهای جدید بیهوده خواهد شد، کارمندان خسته میشوند و بیشتر به ترک کار و پیدا کردن شغلی جدید ترغیب میشوند.
7. انتخاب افراد نامناسب: بعضی از سازمانها به افراد نالایق بها میدهند. گفته میشود که کارفرمایان خوب، افرادی را استخدام میکنند که دقیقتر از خودشان هستند. اما در عمل هرگز این اتفاق نمیافتد زیرا احساس میکنند موقعیتشان ممکن است از سوی کسی که هوش و توانایی بیشتری دارد تهدید شود. بنابراین تمایل دارند افراد ناتوان اما مطیع را به جای افراد توانا و خلاق استخدام کنند. این شیوه به جای توسعه سیستمی کارآمد، توانا و حرفهای، فقط ساختار قدرت را حفظ میکند.
دنیای اقتصاد