شاخصی وجود دارد به نام «شکاف خروجی اقتصاد» یا «شکاف» GDP که به زبان ساده میگوید خروجی فعلی اقتصاد تا چه اندازه با حدی که میتوانست باشد، فاصله دارد؛ این عدد به صورت درصدی از خروجی اقتصاد بیان میشود و میتواند مثبت یا منفی باشد.
اگر این عدد منفی باشد، یعنی کشور نتوانسته است به اندازه ظرفیت اقتصاد شغل فراهم کند و خروجی داشته باشد، اگر مثبت باشد به آن معناست که کشور از حد ظرفیت خود فراتر رفته است؛ اما گذشته از تمام معایبی که شاخصهای کلان مانند خروجی اقتصاد (GDP) دارد و در تفسیر آنها باید با احتیاط عمل کرد؛ مثبت بودن این شاخص به معنای مطلوب بودن اوضاع نیست!
مثبت بودن شکاف خروجی به این معناست که در اقتصاد کشور تقاضای کل بسیار بیشتر از عرضه است و نیروی کار باید بیشتر از حد ظرفیتاش کار کرده تا آن تقاضا را برآورده کند، به بیان دیگر هزینههای نیروی کار افزایش مییابد؛ این را کنار تقاضای بالای محصولات و خدمات بگذاریم، معنایش این است که با یک اقتصاد تورمی روبهرو هستیم. در منفی بودن هم عکس این حالت به وجود میآید؛ اقتصاد به دلیل وجود نبود تقاضای کافی با رکود روبهروست و بنگاهها در سطح بهینه خود کار نمیکنند.
حواسمان باشد در مملکتی که با بالا رفتن قیمت نفت، خروجی اسمی اقتصاد تغییر زیادی میکند؛ از این شکاف مثبت و آمارها نتایج رادیکال نگیریم؛ اقتصاد را باید مثل یک فیلم نگاه کرد، نه یک عکس، آنچه در کوتاهمدت به نظر دستاورد بزرگی است؛ شاید در «بلندمدت» چیزی جز فاجعه نباشد.
تعادل