در بسیاری از موارد شما باید درباره آینده مالی جمعی خود با یکدیگر کار کنید. «الاینت» اخیرا مسابقهای با عنوان «مسابقه هوشمندانهترین تصمیمگیری مالی» برگزار کرد تا افراد مختلف درباره این موضوع خاص از تجارب خود بنویسند. ما اینجا چند مورد از هوشمندانهترین توصیهها را درباره امور مالی خانواده گرد آوردهایم، توصیههایی که میتوانند به شما الهام ببخشند یا مسائلی را به شما بیاموزند.
مایکل دابلیو: برای خانواده ما، هوشمندانهترین تصمیم این بود که به شکل یک گروه کار کنیم و هزینهها را با هم مدیریت کنیم. قبل از آنکه ما به این نتیجه برسیم و متحد شویم، تنها یکی از اعضای خانواده وضعیت حسابها را چک میکرد. دیگر اعضای خانواده از هزینههای خانوار و میزان درآمد اعضا بیاطلاع بودند و هیچ کس نمیدانست چرا آخر ماه هیچ پولی نمیماند. حالا، خانواده با هم برای بودجه ماه آینده تصمیم میگیرد. از ابزاری استفاده میکنیم که به ما اجازه میدهد هر دلاری را که وارد خانه و از آن خارج میشود، ردگیری کنیم. این رویکرد با خلق گفتوگو درباره اینکه چه اتفاقی دارد در زندگی ما میافتد، اعضای خانواده را به هم نزدیکتر کرده است. حالا همه ما از اینکه خانواده چطور درآمدها را هزینه میکند، آگاهیم و با برنامهریزی با هم، از بحثهای قدیمی و همیشگی اجتناب میکنیم. اکنون خانواده میتواند با برنامهریزی دقیق، اهدافی قابل دسترس را برای خود شکل دهد. ما از زمانی که این برنامه را آغاز کردهایم توانستهایم چند بدهی خود را بپردازیم. تمام قبضها به موقع پرداخت میشوند و پولی هم برای تفریح میماند. پول دیگر باری بر دوش خانواده ما نیست.
آنا اف: هوشمندانهترین تصمیمی که من در تمام عمرم گرفتم این بود مفهوم و اهمیت پسانداز و سرمایهگذاری را به پسرم آموختم. بهعنوان یک فرد بالغ اما جوان، پسانداز برای آینده هرگز چیزی نبود که من دربارهاش نگران باشم. من بیشتر علاقه داشتم که پول بیشتری در جیبم ببینم. زمان خیلی زود گذشت و من ناچار شدم زمان زیادی را برای پسرم صرف کنم تا او اهمیت پسانداز برای آینده را بپذیرد، مسالهای که باعث میشود او در روزهای پا به سن گذاشتن، باری بر دوش خود احساس نکند. من به او یاد دادهام که هزینههایش را پیگیری کند تا بتواند ببیند که چقدر بیشتر از آنچه فکر میکند، خرج میکند. این کار باعث شده که ما ببینیم چقدر برای اقلامی هزینه میکنیم که «نیاز» داریم و چقدر برای اقلامی که «دوست» داریم. ای کاش وقتی من جوانتر بودم، کسی بود که به من این چیزها را میآموخت تا وقتی مسنتر شدم، درمورد پسانداز مشکل نداشته باشم. من از اشتباهاتم آموختم و احساس میکنم که با آنکه یادگیری اهمیت پسانداز را از دست دادهام، یاد گرفتهام که اول هزینههای خودم را بپردازم و امید دارم که آهسته و پیوسته به موقعیت خوبی برسم. با این حال، اگر پسر من قادر باشد که از اشتباه من درس بگیرد، دست کم میدانم که تاریخ تکرار نخواهد شد!»
کریس دی: «هوشمندانهترین تصمیمی که من برای خودم و همسرم گرفتم این بود که الگوهای هزینه و مصرف خود را با روزهای دانشگاه و نه درآمد فعلیمان مطابقت دادم. در سالهای بیست سالگی، همانطور که دوره کاریمان پیشرفت میکرد، درآمدهای ما بالا میرفت اما هزینهها به ندرت کم میشد. ما در آپارتمانهای خوابگاه مانند نزدیک محل کارمان زندگی میکردیم و یک خودرو کوچک اقتصادی شریکی داشتیم و سفرهایمان عمدتا در خانه خانوادههایمان بود. اما هیچیک از این چیزها ما را در 20 سالگی اذیت نمیکرد، بنابراین نباید در 25 سالگی هم ما را اذیت میکرد. ما چند سال دیگر هم تحمل کردیم و وقتی 30 ساله شدیم، آنقدر آزادی مالی داشتیم که کسب و کار خودمان را شروع کنیم.»
انل آر: «به توصیه یکی از دوستان، من پولی را در حساب کودکان یکی از بانکها برای فرزندانم پسانداز کردم تا وقتی آنها بزرگ میشوند، از پس هزینههای بیشتر برآییم. حالا وقتی آنها به پول برای مسافرت یا هر چیز دیگری نیاز دارند من قادرم به آن حساب مراجعه کنم و هزینههای آنها را با پولی که از دوران نوزادیشانجمع شده، پوشش دهم. پول از قبل برای آنها فراهم است و هزینههای بزرگ تاثیر بدی روی بودجه ماهانه خانواده نمیگذارد. اگر من این کار را نکرده بودم، نمیتوانستم از پس هزینهها برآیم.»
کیتی ای: «هوشمندانهترین تصمیم مالی من، بحث بیپرده درباره مسائل مالی با شوهر کنونیام که آن زمان نامزدم بود، است. او تصمیمهای ضعیفی گرفته بود و بدهی داشت و اعتبار کمی در موسسهها داشت. ما برنامه ریختیم که بیپرده صحبت کنیم، پرداختها را اولویتبندی کنیم، به خانهای با اجاره کمتر برویم و پسانداز خودمان را داشته باشیم. ظرف چند سال، ما خرج عروسی، ماه عسل و پیشپرداخت اولین خانهمان را درآوردیم. 10 سال بعد، آن خانه اول را فروختیم و خانهای بزرگتر خریدیم که برای خانواده بزرگترمان بهتر بود.»
دنیای اقتصاد