برای بعضی از مدیران، پاسخ به نحوه ترفیع بسیار روشن است: انجام وظیفهای خاص، بهدست آوردن حدی از تجربه یا در نوبت ترفیع قرار گرفتن. افراد دیگری همچون «دارمش شاه»، از موسسان شرکت هاباسپات (HubSpot)، رویکرد دیگری دارد. او در موضوعاتی که به ارتقای شغلی مربوط است بر نگرش کارمند تمرکز میکند. استدلال وی بسیار ساده است. نگرش، عمل و رفتار را به وجود میآورد. در واقع نگرش نیروی محرکه هر موفقیتی است. جایی که به عملکرد و پیشرفت مربوط میشود، نگرش همه چیز است؛ بنابراین طبق نظر دارمش، اگر میخواهید ارتقای شغلی داشته باشید:
1) به بقیه خدمت کنید، نه فقط به خودتان.
افراد هرگز به تنهایی به یک موضوع باارزش نمیرسند؛ زیرا همگروههایی که اطراف فرد هستند، کار وی را بهتر میکنند. یک بازیکن بسکتبال که خودخواه نیست را در نظر بگیرید: او با پاس دادنهای مناسب، موضعگیری خوب و چرخش برای دفاع به همتیمیهای خود کمک میکند، اینها چیزهایی هستند که در آمار نشان داده نمیشوند، اما قطعا عملکرد همتیمیها را بهتر میکنند. رهبران بزرگ ابزارها، آموزش و فرهنگی برای کمک به کارمندان خود برای بهتر انجام دادن کارهایشان و دستیابی به اهدافشان فراهم میکنند. شرکتهای بزرگ ابتدا به مشتریانشان خدمت میکنند. آنها میدانند که با خدمت کردن به مشتریان خود، در نهایت به منافع تجاری میرسند. کارمندی که فقط به خود فکر میکند سرانجام یک روز تنها میماند.
2) متواضع باشید، مغرور نباشید
افراد مغرور تصور میکنند همه چیز را میدانند، درحالیکه افراد متواضع همیشه در حال یادگیری هستند. افراد متواضع سوال میپرسند، درخواست کمک میکنند و بهطور خودکار اعتباری را که بهدست میآورند تقسیم میکنند؛ زیرا ذاتا میدانند هر موفقیتی در واقع یک تلاش تیمی بوده است. افراد متواضع هر کاری را هر چقدر هم ساده باشد، قبول میکنند، زیرا هیچکاری برای آنها بیارزش نیست. بهطور کلی، موفقیت نه با میزان کوشش، بلکه با میزان تواضع تعیین میشود.
3) خوشبین باشید نه بدبین
خوشبینها سبب افزایش انرژی خواهند شد، درحالیکه افراد بدبین انرژی را تحلیل میبرند. خوشبینها چالشهای بیشتری را امتحان میکنند و ریسکپذیرند؛ زیرا بر نتیجهای که میخواهند بهدست آورند متمرکز میشوند. بدبینها هرگز موضوعی را شروع نمیکنند؛ زیرا معتقدند که ممکن است به هیچ نتیجهای نرسند. خوشبینها احساس نمیکنند باید منتظر بمانند تا ارتقا پیدا کرده یا کشف شوند؛ بلکه معتقدند اگر سخت کار کنند تقریبا به همه چیز میتوانند برسند. درواقع خوشبینی مسری است.
4) بر اجرا تمرکز کنید
برنامهریزی مهم است، اما راهبردهای بسیاری در قفسهها قرار گرفتند که هرگز اجرا نشدند. بهترین کارمندان، ایده میدهند، راهبرد خلق میکنند، تنظیمکننده یک برنامه عملیاتی هستند و سپس براساس کارهای عملی شروع به اقدام میکنند، تطبیقکننده هستند، اصلاح میکنند و کارهای باورنکردنی انجام میدهند و البته نه براساس تئوری؛ درواقع موفقیت با راهبرد شروع میشود اما با اجرا خاتمه مییابد. کارمندانی که پیشرفت میکنند قطعا در برنامهریزی خوب ولی در اجرا عالی هستند.
5) به درازمدت فکر کنید
مدیریت واقعی کوتاهمدت نیست. مدیران واقعی قادرند الهام دهند، انگیزه دهند و به افراد کمک کنند تا روحیه بهتری داشته باشند، نه اینکه تصور کنند فقط خودشان دارای حق و حقوق هستند. مدیران واقعی افرادی هستند که از آنها تبعیت میکنید، نه به اجبار بلکه بهدلیل اینکه خودتان انتخاب کردید و خودتان میخواهید. بهوجود آمدن آن سطح احترام و اعتماد و آن نوع پیوند زمانبر است. کارمندان عالی فقط کوتاهمدت را در نظر نمیگیرند، بلکه به درازمدت هم فکر کرده و سپس مطابق با آن عمل میکنند. در این میان، کارمندان عالی در پستهایی قرار میگیرند که در واقع میتوانند بر موفقیت شرکت خود اثر بگذارند.
6) داوطلب باشید، خنثی نباشید
بهترین کارمندان کسانی هستند که همیشه داوطلبند. آنها برای کارهای اضافی داوطلب میشوند. در واقع قبل از اینکه مسوولیت به آنها واگذار شود برای مسوولیت داوطلب خواهند شد. آنها برای آموزش به کارمندان جدید همیشه آمادهاند و به کارمندان دیگری که احتیاج به کمک دارند رسیدگی میکنند. چرا این کار این قدر مهم است؟ داوطلب شدن، ظرفیت مدیریت را نشان میدهد. مدیران رفتارهای پیشگیرانه دارند و صبر نمیکنند که به آنها بگویند چه کار کنند. آنها خودشان وارد عمل میشوند. کارمندان موفق با سختکوشی ارتقا میگیرند، درست همانطور که شرکتهای موفق با ارائه ارزش بالاتر به درآمد بالاتری میرسند و کارآفرینان موفق با سخت کوشی به بازدهی بالاتری میرسند.
7) خودآگاه باشید، خودخواه نباشید
افراد خودآگاه خودشان را درک میکنند و این موضوع به آنها کمک میکند درک بهتری از افراد پیرامون خود هم داشته باشند. آنها همراه هستند و میتوانند با همدلی و همدردی مدیریت کنند، بدین معنا که به خوبی میدانند بیاحترامی و توهین به افراد چه حسی دارد. آنها هرکاری میکنند به دیگران کمک کنند تا به اهدافشان برسند؛ زیرا میدانند ناتوانی چه حسی دارد. افراد خودآگاه مسائل را برای تیم، سازمان و مشتری حل میکنند، نه فقط برای خودشان. هر سازمانی به افراد خودآگاه در نقشهای کلیدی نیاز دارد.
8) تطبیقپذیر باشید، انعطافناپذیر نباشید
در شرکتهایی که رشد بالایی دارند اوضاع دائما تغییر میکند. افراد انعطافناپذیر در مواجهه با تغییرات زیاد، ناراحت شده و تلاش میکنند کارها را کند کنند. بهترین شیوهها مهم هستند. متدولوژی مهم است. راهبردها، رویهها و خط مشیها، همگی میتوانند به اداره مناسب یک شرکت کمک کنند. اما هرکس میتواند راهبردها و رویهها را دنبال کند. کارمندان بزرگ مشتاق هستند که تغییر کنند. کارمندان بزرگ به چالشها و شرایط جدید با هیجان پاسخ میدهند نه با تردید. کارمندانی که میخواهند با شرایط تطبیق کنند سریعتر پیشرفت میکنند زیرا این موضوعی است که هر شرکتی نیاز دارد بهخصوص شرکتی که رشد بالایی دارد. در غیر این صورت رشد به گذشته مربوط میشود نه آینده.
9) معلم باشید، نه ناظم
بهترین افراد دوست دارند تدریس کنند. آنها دانش را ذخیره نمیکنند؛ بلکه آن را منتشر میکنند و مطلبی که میدانند را به اشتراک میگذارند. حضور و غیاب وظیفه ناظم است، اما وظیفه معلم مطمئن شدن از یادگیری افراد است. بهعلاوه، ناظمها نصیحت میکنند. «این کار را انجام بده. آن کار را نباید انجام دهی. اینجا برو. آنجا نرو.» اما معلم دانش ارائه میکند؛ در واقع معلم به افراد دیگر در کسب تجربه، فرزانگی و بینش کمک میکند. یک معلم ابزارهای مورد نیاز را به افراد میدهد و در این فرآیند، معلم تیم میسازد. یک تیمساز واقعی، یک گوهر نادر و گرانبهاست.
دنیای اقتصاد