مفهوم توسعه همه ابعاد و ساحتها را در خود دارد. اگر در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی رشد اقتصادی همگرا نبود به دوم خرداد و توسعه سیاسی منتهی نمیشد. تفکیک ابعاد توسعه کار ژورنالیستها و سیاستمدارهاست که با این واژه ها دولت سازندگی، دولت اصلاحات و دولت یازدهم را زیر سؤال ببرند. در حالی که توسعه مدل خاص خود را دارد. البته الگوی توسعه در دنیا یک سری شباهت و یک سری تفاوت و تمایزهایی دارد. الگوی توسعه در ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.
دولت یازدهم در چهارسال گذشته، در جهت بهبود شکافهای طبقاتی اقدامات خوبی داشت. اقدام دولت در فقرزدایی مؤثر بوده و سبب افزایش مشارکت سیاسی مردم شد. دولت یازدهم در تمام حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، بین المللی به جلو رفت. این پیشرفتها سبب شد تا شرایط اقتصادی کشور تغییر کند؛ اگر قبلا اقتصاد از سیاست خط و الگو میگرفت، دیگر امروز گفته میشود اقتصاد مقدم بر سیاست و سیاست ترجمان اقتصادی کشور است.
تغییر این ترجمان، نتیجه تغییر شرایط اقتصادی کشور است. با کم شدن درآمد نفتی گاهی شنیده میشود که اگر تابه حال اقتصاد از سیاست تبعیت میکرد، بعد از این سیاست باید از اقتصاد تبعیت کند. وقتی زیربنای موقعیت اقتصادی و روابط تولید تغییر میکند، روبنای سیاسی هم شروع به تغییر خواهد کرد؛ چون درآمدهای نفتی کم شده است.
در واقع با کم شدن درآمد نفتی، حکومت آن هژمونی و دخالت سابق در اقتصاد را نمیتواند داشته باشد. در این شرایط به ناچار از روی کار آمدن و پیشرفت بخش خصوصی حمایت میکند. این انتخاب یا گزینش نیست، ژست نیست، بلکه به نوعی مسئله مرگ و زندگی است. وقتی هژمونی حاکم بر اقتصاد کم می شود، در این شرایط بخش خصوصی حرف خود را خواهد زد. برای همین، سیاست از اقتصاد پیروی بیشتری خواهد کرد؛ چون به درآمد نفتی نمیتواند اکتفا کند و فعالیت اقتصادی بخش خصوصی غیردولتی را تشویق و حمایت خواهد کرد.
هروقت هژمونی و اقتدار دولت و در سطح کلان حکومت کمتر میشود به بدنه اجتماعی رجوع میکند و بخش خصوصی دعوت به فعالیت میشود. قدرت گرفتن بخش خصوصی تبعات و خواست سیاسی و اجتماعی دارد. تغییر بعدی در جامعه، پیرو تغییر در امر اقتصاد است. اینکه میگویند وقتش هست که سیاست عقب برود؛ اصلا اینگونه نیست. بلکه ازآنجایی که اقتصاد ایران به بن بست رسیده و این گره با پول نفت باز نمیشود سیاست به اجبار به بخش خصوصی و مطالبات آن تن میدهد.
ما همواره بر طبق محتویات زمانی و مکانی و موقعیت اقتصادی خود مدلهای خاص ایرانی شده را برای توسعه اجرا کردهایم؛ به همین دلیل هم نباید از برنامه های توسعه و برنامه ششم توسعه انتظار معجزه داشت. برنامه یک داده ذهنی و کم بازده است که کمتر به نتیجه رسیده و کم اثر است. در عمل با 10 برنامه عمرانی و توسعهای که اجرا کردیم هیچکدام از این برنامهها با عملکرد و همگن، برنامه سوم عمرانی اهداف نوشته شده انطباق نداشته است. دو برنامه نسبتا و برنامه سوم توسعه به اهداف خود رسیده است که این هم جای بحث و بررسی جدی دارد.
نجات توسعه در ایران درگرو برنامه ریزی نیست. آن چیزی که در اقتصاد ایران به توسعه کمک میکند دخالت و تصدی کمتر دولت در اقتصاد یا آزادسازی، فسادزدایی و رانت زدایی در اقتصاد است. من الزام برنامه نویسی برای توسعه را درک نمیکنم و در عمل اقتصاد هم آن الزام را نفهمیده است. اما انتظار دارم دولتها علاوه بر رویکرد کلی در آزادسازی اقتصاد و کوچک کردن دخالت دولت، مراقب شکست بازار باشند و با این شکست مبارزه کنند. البته مواردی که به شکست بازار بینجامد در اقتصاد ایران زیاد است. دولت باید در هر زمان و مکانی سعی کند دخالت خود را در اقتصاد به حداقل برساند؛ این استراتژی به توسعه خواهد انجامید.
خبرآنلاین