واقعیت این است که موفقیت برانسون مرهون چند ایده بسیار خوب و سپس تمرکز او برای ارتقای شرکتش است. شخصیت او هم در این میان بیتاثیر نبوده است. برانسون رویکرد رهبری سازمانی غیرمتعارفی را مدلسازی کرده که باعث شده طرفداران زیادی جذب آن شوند. این را کتابهای پرفروش او هم میگویند.
درسهای ارزشمندی که او به کارآفرینان و صاحبان کسبوکارها آموخته بسیار متعددند و نمیتوان همه آنها را در یک مقاله گنجاند. از میان اینها، سه درس از همه مهمترند که در ادامه عنوان خواهند شد. این درسها به درک تجربه انسان در کار ارتباط پیدا میکنند؛ اینکه ویژگیهای مشخصی وجود دارد که افراد فطرتا از مدیران خود دریافت میکنند تا به عنوان نیروی کار و انسان، احساس ارزشمند بودن داشته باشند. ریچارد برانسون میداند وقتی نیاز کارکنانش در سطح انسانی برآورده میشود، این موضوع بر کل کسبوکار و در درجهای بالاتر، اثرگذار است. اینها اصول خاص برانسون برای موفقیت است و تاکنون تا حد زیادی برای او جوابگو بوده است. طبق اعلام نشریه فوربس، کسبوکار او اکنون ۵ میلیارد دلار ارزش دارد. مهمترین درسهایی که برانسون به ما میآموزد، عبارت است از:
۱) با گوشهایتان ارتباط برقرار کنید.
اغلب ما فکر میکنیم ارتباط برقرار کردن یعنی «حرف زدن بیشتر، دادن دستورالعملهای بیشتر و به اشتراکگذاشتن نظرات بیشتر»، درحالیکه کارمندان خوب دوست دارند بیشتر شنیده شوند. از نظر برانسون، بهترین رهبران سازمانی افرادی هستند که میدانند برقراری ارتباط یک خیابان دوطرفه است. او میگوید: «یک شنونده خوب بودن مسلما برای یک مدیر خوب بودن حیاتی است. باید در خط مقدم هر کاری به کارکنان خود گوش دهید. این یکی از ویژگیهای بارز شرکت ویرجین است. گوش دادن باعث میشود از همدیگر، از فضای بازار و از اشتباهاتی که مرتکب میشویم، چیز یاد بگیریم.
یک شرکت استثنایی، شرکتی است که همه جزئیات را به خوبی پیش ببرد. و کارکنانی که در ارتباط مستقیم با مشتریان هستند، میدانند چه زمانی اوضاع خوب پیش نمیرود و چه چیزهایی باید تغییر کند. اگر به این کارکنان خوب گوش دهید، خیلی سریع اشکالات را برطرف میکنید و از یک شرکت معمولی به یک شرکت استثنایی تبدیل میشوید.» همچنین برانسون در یکی از کتابهایش میگوید: «از نظر من، هیچ چیز ناراحتکنندهتر از این نیست که ببینیم فردی نسبت به محل کارش احساس شرمساری دارد. با کارکنان و مشتریانتان در هر فرصتی صحبت کنید، به هر آنچه میگویند – خوب یا بد – گوش دهید و در اولین فرصت ممکن نسبت به آن اقدام کنید. کارکنان خوب فقط برای یک کسبوکار حیاتی نیستند، بلکه آنها خود کسبوکارند! یکی از شایعترین دلایلی که افراد شغلشان را ترک میکنند این است که شنیده نمیشوند.»
۲) بپذیرید شکست مقدمه پیروزی است.
در شرکت ویرجین، شکستها مورد تشویق و حتی تحسین هستند. این موضوع در شرکت جا افتاده که بدون امتحان کردن چیزهای جدید و شکست خوردن، تقریبا غیرممکن است که بتوانید نوآوری و رشد کنید. برانسون هم بهطور حتم در طول سالها متحمل شکستهایی شده است. ویرجین کولا (Virgin Cola)، ویرجین برایدز (Virgin Brides)، ویرجین پالس (Virgin Pulse) و ویرجین دیجیتال (Virgin Digital که قرار بود با iPod و iTunes اپل رقابت کند) از جمله کسبوکارهای شکست خورده برانسون هستند. او در این مورد میگوید: «هیچگاه ۱۰۰ درصد مطمئن نبودیم که همه کسبوکارهایی که در ویرجین آغاز کردهایم قرار است به موفقیت برسند. اما در طول ۴۵ سال همواره پای شعارمان ایستادهایم: مهم نیست، بیایید انجامش بدهیم! از شکستهایتان ناامید نشوید، از آنها درس بگیرید و دوباره شروع کنید. اشتباه کردن و تجربه شکست بخشی از DNA هر کارآفرین موفق است و من هم از این قاعده مستثنی نیستم.»
3) کارکنان را در اولویت بگذارید، حتی پیش از مشتریان
برانسون میگوید: «اگر به کارکنانتان اهمیت بدهید، کارکنان هم به مشتریانتان اهمیت میدهند و مشتریان هم مراقب سهامداران شما هستند.» این فرهنگی است که شرکت ویرجین در طول سالها ایجاد کرده و با ذهنیت اولویت قرار دادن کارکنان کار خود را شروع میکند و به پایان میرساند. اگر مدیران کارکنان خود را درگیر کنند و در همه امور به آنها اولویت دهند، آنها وفادارتر خواهند بود و بهرهوری بیشتری خواهند داشت که این موضوع به تجربه مشتری بهتر و در انتهای مسیر به سودآوری بیشتر منجر خواهد شد. برانسون در مصاحبه با مجله اینک گفته بود: «اگر شخصی که در شرکت شما کار میکند ۱۰۰ درصد به شغلی که دارد افتخار کند و اگر به کارکنان ابزارهای لازم برای انجام یک کار خوب را بدهید، آنها به برند شما افتخار میکنند.
اگر به کارکنان اهمیت داده شود و با آنها خوب رفتار شود، خنده بر لبانشان خواهد بود و این خوشحالی باعث میشود مشتری تجربه زیبایی داشته باشد. اگر فردی که برای شرکت شما کار میکند، ابزارهای درست در اختیار نداشته باشد، به او اهمیت داده نشود و مورد تحسین قرار نگیرد، کارهایش را با خوشحالی انجام نخواهد داد و در نتیجه با مشتری هم طوری رفتار میکند که تمایلی به برگشت پیدا نخواهد کرد. بنابراین، فلسفه من همیشه این بوده که اگر کارکنان را اول، مشتری را دوم و سهامداران را سوم قرار دهید، در نهایت سهامداران عالی عمل میکنند، مشتریان بهتر میشوند و خودتان هم راضی خواهید بود.» سبک مدیریت کسبوکار برانسون، بهطور فزایندهای به یک قاعده برای مدیران عامل شرکتها تبدیل میشود؛ حتی برای برخی از بزرگترین برندهای روی کره زمین.
دنیای اقتصاد