یکی از این شواهد، پیشرفت سریع فناوری خودروهای برقی و پیشیگرفتن اقتصاد این خودروها از خودروهای بنزینی و دیزلی است؛ اما کاهش فزاینده قیمت خودروهای برقی، تنها متغیر مهم اقتصادی این معادله نیست. روند کاهش قیمت خودروی برقی با یک تحول بزرگ و مهم دیگر همراه شده که مرگ موتور احتراق داخلی و پایان دوره نفت را بهشدت تسریع خواهد کرد. متأسفانه در بسیاری از تحلیلها و پیشبینیهای متداول بازار انرژی، از این تحول بزرگ غفلت شده و میشود. امروزه بخش بزرگی از جامعه، نیاز خود به حملونقل را از طریق خرید خودروی شخصی یا سازمانی تأمین میکند. استفاده از خودرو در این مدل که اصطلاحا مدل «تملک خودرو» نامیده میشود، بسیار غیربهینه است. این خودروها در بیشتر ساعتهای روز و شب، در محوطه پارکینگها، بیاستفاده میمانند. باوجوداین خودروهای خریداریشده انواع هزینههای ثابت و متغیر را به مالکان خود تحمیل میکنند.
اما سلطه مدل تملک خودرو در حال رنگباختن است. اگر به اطراف خود بنگریم، مدل جایگزینی بهسرعت در حال رشد است که اصطلاحا مدل «حملونقل خدماتی» نامیده میشود. در این مدل افراد نیاز خود به حملونقل را به صورت یک خدمت و آنهم فقط در مواقع نیاز دریافت میکنند و البته به همان اندازه هم هزینه پرداخت میکنند. اگرچه مدل حملونقل خدماتی، پدیده جدیدی نیست؛ اما انقلاب دیجیتال و گسترش شدید دسترسی به اینترنت، باعث شده که بتوان خدمات حملونقل را بر بستر پلتفرمهای اینترنتی با کیفیتی بهمراتب بیشتر و هزینهای بسیار کمتر ارائه کرد. استقبال شدید و رو به گسترش از خدمات شرکتهایی مانند اسنپ و تپسی در ایران، نمونهای آشکار از این تحول بزرگ است که هر روز بر شدت آن افزوده میشود.
نکته اینجاست که هوشمندشدن خودروها در کنار انقلاب دیجیتال، روزبهروز بر کیفیت خدمات حملونقل میافزاید. مهمتر اینکه این افزایش کیفیت، همزمان با کاهش درخورتوجه هزینههای این خدمات همراه است. این کاهش هزینه، بهتدریج کفه ترازوی اقتصادی را به ضرر مدل تملک خودروی سنگین و سنگینتر میکند. به یاد داشته باشیم که در مدل خدماتی، بهرهوری خودروها دهها برابر بیشتر است. بهرهوری بالا در کنار یادگیری و هوشمندی ناشی از پردازش حجم عظیم دادهها، کاهش شدید و فزاینده هزینه را ممکن میکند.
کار به جایی کشیده که تعداد بیشتر و بیشتری از مردم، قید خرید خودرو را به کلی زده و خواهند زد. این انتخاب، کاملا طبیعی است. وقتی شما بتوانید در هر کجا و با هر کیفیتی که بخواهید از خدمات حملونقل خوب و ایمن استفاده کنید، چرا باید هزینه بالایی صرف خرید خودرویی کنید که بیشتر وقتها در پارکینگ منزل یا محل کارتان معطل میماند و علاوه بر قیمت خودرو، هزینه زیادی هم بابت سوخت، نگهداری، بیمه، مالیات و... به شما تحمیل میکند. گذار به مدل خدماتی، هزینه سالانه حملونقل را برای خانوارها به شکل چشمگیری کاهش خواهد داد و در نتیجه افراد میتوانند همین هزینه صرفهجوییشده را در حوزههای دیگری استفاده کنند. این امر در مجموع به افزایش رفاه جامعه میانجامد.
این تحول، ابتدا در شهرهای بزرگ و پرترافیک آغاز خواهد شد و جوانان طبقه متوسط پیشگام آن خواهند بود؛ اما به واسطه اهمیت بیشتر صرفهجویی هزینه در اقشار کمدرآمد، دامنه آن به شهرهای کوچک و مناطق روستایی هم خواهد رسید. البته در ایران به علت نقش ویژه خودرو در سبک زندگی، این پدیده با کمی تأخیر نسبت به دیگر کشورها رخ خواهد داد.
در نتیجه پرهیز از خرید خودرو، تعداد کل خودروهای خریداریشده سالبهسال کاهش خواهد یافت و در خریدهای جدید هم سهم خودروهای برقی افزایش مییابد؛ بنابراین تعداد کل خودروهای بنزینی و دیزلی با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه پیشازاین تصور میرفت، کاهش خواهند یافت. این امر به نوبه خود به معنای کاهش زودهنگام و شدیدِ تقاضای بخش حملونقل برای نفت است. کاهشی که تعادل عرضه و تقاضای نفت در بازار جهانی را به هم زده و سقوط بیبازگشت قیمت نفت را در پی خواهد داشت.
متأسفانه تاکنون در بیشتر تحلیلها و پیشبینیها از آینده عرضه و تقاضا و قیمت نفت، گذار بزرگ از مدل «تملک خودرو» به حملونقل خدماتی مورد توجه قرار نگرفته است. بگذریم که بسیاری از شرکتهای بزرگ نفتی و حتی مشاوره مدیریت، به دلایلی آشکار در این غفلت تعمد دارند. باوجوداین بهتازگی گزارشی به وسیله یکی از مراکز پژوهشی دانشگاه استنفورد آمریکا منتشر شده که این سناریوها را به دقت از منظر اقتصادی تحلیل و پیشبینی کرده است. این گزارش ارزشمند، سقوط بیبازگشت قیمت نفت را در افق سال ٢٠٢١ (یعنی کمتر از چهار سال آینده) برآورد کرده است.
ناگفته پیداست که پایان زودهنگام دوره نفت، پیامدهایی سهمگین برای ایران و اقتصاد بهشدت نفتی آن خواهد داشت. نادیدهگرفتن تهدیدات و فرصتهای نهفته در این تغییر بزرگ و چشمبستن بر پیامدهای افکننده آن، انتخابی بسیار نامناسب و هولناک است. گزینه بهتر، تدبیرکردن و آمادهشدن برای تبدیل تهدیدها به فرصت است. چنین تدبیری نیازمند تندادن به الزامات تغییر است. چنین تدبیری، نیازمند بهخدمتگرفتن نگاههای نو است. چنین تدبیری نیازمند مدلهای ذهنی جدید است و با تفکرات سنتی و به نفت خو گرفته، شدنی نیست. نگاه سنتی به صنعت و اقتصاد، بیش از صد سال در ایران قدمت دارد و بسیار ریشهدار است و فاصلهگرفتن از آن امری ساده و آسان نیست؛ اما سقوط بیبازگشت نفت نزدیک است و فرصت زیادی برای چارهاندیشی و نوآوری نیست.
شرق