آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد که در فاصله سالهای ٨٤ تا ٩٥ تورم شاخص خوراکیها و آشامیدنیها و بهداشت و درمان بالاتر از شاخص کل تورم بوده اما تورم شاخص تحصیل کمتر از شاخص تورم بوده است. بر این اساس شاخص کل تورم ٢١٦ درصد بوده درحالیکه شاخص خوراکیها و آشامیدنیها ٢٤٢ درصد، شاخص بهداشت و درمان ٢٦١ درصد و شاخص تحصیل ١٨٢ درصد بوده است. آمارهای ارائهشده گویای این واقعیت است که دو دهه گذشته در شاخص توسعه انسانی ضعیف عمل کردیم. کارشناسان اقتصادی در گفتوگو با «شرق» معتقدند؛ بالابودن شاخص قیمت مواد غذایی نشان میدهد خانوارهای کمدرآمد و فقیر آسیب بیشتری از تورم دیدهاند. دسته دیگر بر این باورند؛ این شرایط نشاندهنده این است که تقاضا برای مصرف خوراکیها و آشامیدنیها بیشتر از متوسط تقاضا برای کالاهای مصرفی دیگر بوده است. بدیهیترین نیازهای یک خانوار، داشتن امکانات حداقلی خوراک، بهداشت و درمان است که این اقلام جزء گرانترشدهترینها بودهاند.
تقاضای کم برای سایر اقلام
لطفعلی بخشی، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه در واکاوی این موضوع به «شرق» میگوید؛ در اقتصاد بحثی داریم به نام الگوی مصرف. وقتی درآمد خانواری زیاد میشود، نسبت مواد غذایی به هزینهها پایین میآید و برعکس وقتی درآمد خانوادهای کم میشود، نسبت خرید مواد غذایی به هزینهها بالاتر میرود. چون وقتی درآمد کم میشود تفریح هم کم میشود. بهعنوان مثال، برنامه سینما، سفر و خرید کتاب حذف میشود اما وقتی درآمد زیاد میشود، بیش از سه وعده غذا نمیخوریم. ضمن اینکه کیفیت غذا هم مقداری افزایش مییابد.
این مسئله علامت ناخوشایندی است. به عبارت دیگر چون درآمدها کاهش یافته است، تقاضا برای مواد غذایی بیشتر شده است. البته مسئله رشد جمعیت هم تا حدودی داریم و این نشاندهنده یک مشکل در اقتصاد است. این در حالی است که وقتی تورم مواد غذایی بیشتر میشود، هم تولید مواد غذایی در کشور گران میشود و هم مردم مجبورند از هر هزینهای جز مواد غذایی بزنند. این مسئله خیلی عجیب نیست. آمارهای بانک مرکزی هم طبیعی است. چون در کشور ما بیکاری و فقر زیاد شده و خانوادهها فقیرتر شدهاند. درواقع تنها هزینهای که مردم ادامه میدهند تقاضای مواد غذایی است که نسبت به قبل کاهش نیافته است. اما تقاضا برای سایر اقلام زندگی کاهش یافته است. به عنوان مثال تورم خانه کمتر از کالاهای دیگر است و به دلیل نبود شغل و درآمد کافی تقاضا برای خانه کاهش پیدا کرده اما تقاضا برای مواد غذایی همچنان سر جای خود باقی مانده است. به گفته این اقتصاددان؛ این وضعیت نشان میدهد اقتصاد ما در سرازیری است.
به عبارت دیگر مردم به دنبال خرید کالاهای بادوام مثل خانه و اتومبیل نیستند و فقط حداقلهای زندگی مانند مواد غذایی را ادامه میدهند. یعنی تقاضا برای مواد غذایی ثابت اما برای سایر اقلام کاهش یافته است. برای همین هم تورم برای مواد غذایی به نسبت سایر اقلام بالاتر بوده است. بخشی درباره شاخص بهداشت و درمان نیز توضیح میدهد؛ مشکل بزرگ ما عدم تعادل بین عرضه و تقاضای بهداشت و درمان است. به عبارت دیگر پزشک و بیمارستان به اندازه کافی در کشور نداریم و با توجه به تورم و تقاضاهایی که وجود دارد، هزینه این بخش بیشتر میشود. علاوه بر این؛ سرمایهگذاری کافی هم در این بخش نشده و به نسبت جمعیت بیمارستان اضافه نشده است برای همین هم بر بیمارستانهای فعلی که بخش خصوصی هم نقش دارد فشار بیشتری وارد میشود؛ در نتیجه قیمتها افزایش مییابد.
او درباره پایینبودن تورم شاخص تحصیل نسبت به تورم کل نیز میگوید اگر تا ١٠ سال قبل حدود یکونیم تا دو میلیون نفر در کنکور شرکت میکردند، ١٥٠ هزار نفر قبول میشدند اما اکنون تعداد داوطلبان کمتر شده و رقابت برای انتخاب محل است. قبلا رقابت برای قبول شدن و نشدن بود. به طور متوسط از هر پنج، شش نفر یک نفر قبول میشد اما امروز تقریبا همه شرکتکنندگان در کنکور قبول میشوند. منتها رقابت برای تعیین جاست و همه قبول میشوند. کسی که درسخوانتر است، جای بهتر و رشته بهتر و کسی که درسخوان نیست، جای دورتر و رشته نامناسبی را انتخاب میکند. بههمیندلیل تقاضا در این بخش کاهش یافته است. دانشگاه آزاد هم شهریهها را مثل قبل نمیتواند بالا ببرد. چون تقاضا بالا نیست. زمانی دانشگاه آزاد دانشجویان زیادی داشت و شهریه را بالا میبرد اما امروز رقابت بین دانشگاه آزاد و دولتی برای جذب دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتراست. عملا شهریههای دانشگاه به نسبت تورم بالا نرفته است چون صندلی خالی زیاد است و میخواهند دانشجو جذب کنند. او با این اظهارات اضافه میکند؛ کشوری که درست کار میکند بین مردم، تعداد خانه، بیمارستان، اتوبوس، نانوایی و رستوران تعادل نسبی وجود دارد که زندگی را راحتتر میکند و نشانه عملکرد حکمرانی خوب است. اما در کشور ما این تعادل وجود ندارد. ترافیک موجود نشان میدهد خیابانها متناسب با اتومبیلهای کشور نیست. بنابراین چنین وضعیتی نشان میدهد دولتها ضدعلمی و غیرعلمی کشور را اداره کردهاند و مدیریتها نادرست بوده است.
آسیب بیشتر به کمدرآمدها
داود سوری، اقتصاددان نیز در گفتوگو با «شرق» میگوید؛ بالابودن شاخص قیمت مواد غذایی نشان میدهد خانوارهای کمدرآمد و فقیر آسیب بیشتری از تورم دیدهاند. چون غذا برای این گروه مهمتر است. پایینبودن شاخص تحصیل نیز به سود خانوارهایی است که سطح درآمد بالاتری دارند. طبعا باکششبودن برخی کالاها مثل تحصیلات، مصرفکننده بیشتر این کالاها هستند و وقتی قیمت آنها نسبت به شاخص کل کمتر بالا میرود، نشاندهنده این است که از تورم نه اینکه منتفع میشوند بلکه کمتر آسیب میبینند. او اضافه میکند؛ در چنین شرایطی خانوارهای فقیر و کمدرآمد آسیب میبینند چون قیمتها افزایش یافته است. اما وقتی به ترکیب موجود نگاه میکنیم، باید ببینیم کدام گروهها کمتر و کدام گروهها بیشتر آسیب میبینند که در ترکیب فعلی خانوارهای کمدرآمد آسیب بیشتری میبینند. سوری هم معتقد است در چنین شرایطی ضمن کنترل تورم، باید بهگونهای حرکت کنیم که خانوارهای کمدرآمد زیان کمتری ببینند.
الگوی نادرست مصرف
ایمان باستانیفر، عضو هیئت علمی و استادیار گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان، نیز در گفتوگو با «شرق» توضیح میدهد؛ بالابودن تورم خوراکیها و بهداشت از تورم کل به آن معناست که تقاضا برای مصرف خوراکیها و آشامیدنیها بیشتر از متوسط تقاضا برای کالاهای مصرفی دیگر است و هزینههای بهداشت و درمان نیز در سبد خانوادهها افزایش یافته است. این مسئله یعنی در آینده ما با خانوادههایی روبهرو هستیم که پرمصرف و ناسالم هستند. زیرا در کنار افزایش تقاضا برای کالاهای مصرفی و درمانی مشاهده میشود که آمار بیماریها، چاقی و درواقع الگوی نادرست مصرف در خانوادهها رو به افزایش است که نهتنها سرمایه انسانی را مخدوش میکند، دولت و شرکتهای بیمه درمانی را از منظر هزینههای درمانی با مشکل بیشتری روبهرو میکند.
شرق