تغییرات آبوهوایی یا تغییر اقلیم یعنی هر تغییر مشخص در الگوهای مورد انتظار برای وضعیت میانگین آبوهوایی که در طولانیمدت در یک منطقه خاص یا برای کل اقلیم جهانی رخ بدهد. تغییر اقلیم نشاندهنده تغییرات غیرعادی در اقلیم درون اتمسفر زمین و پیامدهای ناشی از آن در قسمتهای مختلف کرهزمین است. برای مثال در یخهای قطبی مدت این تغییرات از ١٠ سال تا چند میلیون سال تغییر میکند.
تغییر اقلیم پدیدهای است که در نتیجه فاکتورهایی مانند فرایندهای دینامیکی زمین یا عوامل بیرونی مانند تغییرات در شدت تابش آفتاب یا فعالیتهای انسانی رخ میدهد. عوامل خارجی تأثیرگذار بر اقلیم را اغلب نیروهای اقلیمی مینامند و شامل فرایندهایی مانند نوسانات در شدت نور خورشید، انحراف در مسیر حرکت زمین و افزایش غلظت گازهای گلخانهای میشود. بازخوردهای ناشی از تغییر اقلیم متغیر است و ممکن است سبب افزایش یا کاهش این عوامل درونی شود. بسیاری از تغییرات درونی در سیستمهای اقلیمی با تأخیر رخ میدهند.
زیرا سیستم اقلیمی کره زمین بسیار بزرگ است و بهکندی حرکت میکند و به ورودیها با تأخیر پاسخ میدهد. برای مثال یک سال خشکسالی تنها سبب کاهش آرام سطح دریاچهها یا خشکشدن حاشیه زمینهای هموار میشود. در سالهای بعدی این شرایط ممکن است به کاهش بارش و احتمالا به یک سال خشکتر دیگر منجر شود. وقتی نقطه بحرانی فرا میرسد، کل سیستم ممکن است به صورت دیگر تغییر کند و این حالت در هر صورت به توقف بارش منجر میشود. این نمونه از تغییر اقلیم سریع و برگشتپذیر است که به صورت تأخیری رخ میدهد.
در حال حاضر، در مقوله سیاست محیطی، اصطلاح «تغییر اقلیم» اغلب تنها به تغییرات جاری در اقلیم جدید اشاره میکند، از جمله بالارفتن سطح متوسط دمای سطح (زمین) که به عنوان گرمشدن زمین شناخته میشود. در برخی موارد، این عبارت با فرض رابطه علت و معلولی بشری نیز به کار میرود، همچنان که در کنوانسیون چارچوب تغییر اقلیمی سازمان ملل UNFCCC استفاده شده است. کنوانسیون UNFCCC اصطلاح «نوسانپذیری اقلیمی» را برای تغییراتی به کار میبرد که منشأ غیرانسانی داشته باشند. اگرچه بخشهای مختلف اقتصادی اعم از کشاورزی، جنگلداری، آب، صنعت، گردشگری، انرژی و حتی بازارهای مالی و بیمه از تغییرات اقلیم متأثرند اما در این میان بخش کشاورزی وابستهترین بخش به اقلیم است و اقلیم تعیینکننده اصلی مکان، منابع تولید و بهرهوری فعالیتهای بخش کشاورزی است(صفدرحسینی و دیگران ١٣٩٢).
بخش کشاورزی از این جهت که سهم قابل توجهی در اقتصاد کشورهای در حال توسعه دارد و از ارتباطات پسین و پیشین گستردهای با دیگر بخشهای اقتصادی برخوردار است، از دو جنبه در بحث اقلیم مورد توجه قرار میگیرد:
١) بخش کشاورزی یکی از منابع تولیدکننده گازهای گلخانهای است.
٢)خود از طریق جنگل و مرتع میتواند کنترلکننده و کاهشدهنده گازهای گلخانهای باشد. مجموعه این ویژگیهای بخش کشاورزی باعث شده که در تحقیقات و مطالعات جهانی مورد توجه خاصی قرار گیرد.
شواهد موجود نشان میدهد تغییر جهانی اقلیم بسیاری از متغیرهای اقلیمی کشاورزی ایران را در چند دهه آینده تحت تأثیر قرار خواهد داد. خاکی و دیگران (١٣٩٥) تحقیق عملکرد گندم، ذرت، نخود و چغندرقند را بهعنوان چهار گونه مهم زراعی در شرایط اقلیمی سال ۲۰۵۰ میلادی با مقادیر فعلی مقایسه کرده و تغییرات آنها را مورد ارزیابی دادهاند. نتایج نشان داد که میانگین عملکرد گندم، ذرت، نخود و چغندر در سال هدف در مناطق مختلف کشور بهترتیب ۶/۱۸، ۱/۱۹، ۶/۶ و ۲۰ درصد کاهش خواهد یافت. این کاهش عمدتا به دلیل افزایش دما بوده و افزایش غلظت دیاکسیدکربن تنها حدود ۶/۵ درصد از اثرات منفی دمای بالا را جبران میکند.
عملکرد گیاهان تحت بررسی بهازای هر یک درجه سانتیگراد افزایش دما در کل دوره رشد بین ۹ تا ۱۷ درصد کاهش مییابد. سلیمی و دیگران (٢٠٠٩) در پژوهشی خسارت ناشی از خشکسالی برای سالهای زراعی ١٣٧٨-٧٩ در دو زیربخش زراعت و باغبانی را ١٠هزارو ٨٤٠ میلیارد ریال برآورد کردهاند که این رقم حدود ٢٥ درصد ارزشافزوده این زیربخشها را تشکیل میدهد. نتایج تحقیقات نشان میدهد که تغییر اقلیم بر بخش کشاورزی تأثیر داشته و نیازمند مدیریت هوشمندانه برای مقابله با زیانهای آن است. آموزههای سایر کشورهای جهان میتواند درسهایی برای مدیریت مناسب برای ما داشته باشد.
شرق