1- آیا بورس ارز، جای بازار نقدی فعلی مینشیند؟ مقامات در پاسخ به این پرسش نظرات متفاوتی دارند. اما پاسخ آنان بیشتر از موضع دستوری است. به این معنا که آنان میگویند، «قصد دارند» این بورس را جایگزین بازار فعلی کنند یا «قصد ندارند». اما آیا بورس ارز میتواند جای بازار فعلی بنشیند؟ بیتردید خیر. بازار ارز ایران بهعنوان یک بازار سنتی که در آن عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان، آزادانه مطالبات و خواستههای خود را پاسخ میگویند تنها در صورتی میتواند کمرنگ شود که بورس ارز، این آزادی عوامل را حفظ کند. اما ظاهرا قصد راهاندازان آن، تنها رساندن ارز صادراتی به واردات است. چنین بازاری، تقاضای حفظ دارایی را نمیشناسد، عایدی از راه پیشبینی درست و ضرر به علت پیشبینی نادرست را نمیشناسد و شاید نمیخواهد بشناسد. چنین بستری با این محدودیتها قادر نیست جای بازار فعلی را پر کند؛ با هزاران محدودیت، باز بازار آزاد کنونی سر بر میآورد.
2- آیا بورس ارز، ابزار مشتقه را ارائه میدهد?پاسخ کاملا منفی است. این بازارها مانند بازار آتی به منظور کاهش ریسک سرمایهگذاری به وجود میآیند و اصولا بورس ارز به دنبال چنین نقشی نیست. گواهیهای ارزی، که هنوز معلوم نیست چطور چاپ میشوند و معیار چاپ آن و دارنده آن دقیقا چیست، قرار است حجم ارز واقعی را در زمان فعلی نمایندگی کنند. البته طراحان برآنند تا این حجم ارز را بدون آنکه توسط صادرکننده وارد کشور شود به دست واردکننده برسانند. از این رو این بازار تا حدی میتواند دغدغه ورود ارز به کشور را توسط صادرکننده از میان بردارد. اما هنوز باید منتظر بود و دید چگونه واردکننده میتواند مطمئن شود که ارز در حسابش قرار میگیرد؟ یا هزینه انتقال ارز را چه کسی میدهد؟ آیا هر دو ارز عرضه شده و تقاضا شده باید در یک کشور باشند؟ در یک بانک باشند؟ و پرسشهای بسیار دیگر.
3- آیا قصد آن بوده که بهای بورس ارز جای ارز مرجع بنشیند؟ برای بسیاری از طراحان این پیشنهاد، توضیحات بالا معلوم و مشخص بوده است. آنان میدانند که نمیتوانند این بورس را جای بازار نقدی فعلی بنشانند. آنان میدانند که این بورس به معنای حذف دو قیمت فعلی سیستم ارزی کشور نیست و ایبسا سیستم را سه نرخی کند. پس برای چه این پیشنهاد را داده اند؟ نخست آنکه باید کاری کرد.
در شرایط فعلی انتظار از سیاستگذاران ارزی بسیار زیاد است. در حالی که آنان بسیار دست بسته هستند، اما انتظار از آنان برای پیدا کردن رهیافتهای نو بسیار است. از این رو پیشنهادهای انقلابی میتواند بخشی از انتظارات را فرو کاهد. بورس ارز تا همین جا این کار را به خوبی انجام داده است. از سوی دیگر به دلیل فقدان اطلاعات دقیق از طرح و نو بودن آن، اصولا بدنه کارشناسی کشور نیز نمیتواند موضع دقیقی در مورد آن بگیرد. چنین طرحی اگر حتی نتواند کاری برای اقتصاد کند، میتواند باری را از دوش سیاستگذاران، هر چند موقت، بردارد. دوم آنکه، ای بسا در بلند مدت راهی باشد برای آنکه کنشهای غلط فعلی از بین برود. نمیتوان این را کتمان کرد که از همان ابتدای مطرح شدن این طرح، طراحان به دنبال آن بودند تا بهای این بورس را جای قیمت مرجع بنشانند. در واقع اگر آنان نمیتوانستند بهای بازار نقدی را به دلیل مانع تراشی آنانی که تقاضای سفتهبازی را غیرواقعی میدانستند، به جای بهای مرجع قرار دهند، این بورس به ظاهر با عوامل واقعی دو طرف عرضه و تقاضا، مشروعیت کامل برای قرار گرفتن به جای بهای ارز مرجع را دارد. از همین رو راهاندازی این بورس، باعث آن میشود تا یک بهای بالقوه برای جایگزینی بهای مرجع وجود داشته باشد.
این بخش به وضوح نشان میدهد که سیاستگذاری ارزی در ایران با چه ظرافتهایی همراه است. شما نه تنها با مشکلات داخلی بازار مواجه هستید، بلکه باید با حاشیههای تصمیمگیری خود نیز دست و پنجه نرم کنید. از این رو، اگرچه شاید نتوان از منظر اقتصادی توجیهی برای راه اندازی این بورس پیدا کرد، اما در مقیاسی بزرگ تر و دخیل کردن این پیچ و خمهای سیاستگذاری ارزی در ایران شاید بتوان درک کرد که چرا چنین پیشنهادی از سوی کسانی که مشکلات را درک میکنند، مطرح شده است.
4- آیا بورس ارز راهی برای دور زدن تحریم است؟ به نظر میرسد که یکی دیگر از اهداف این بورس، تحریمها باشد. راهی برای رساندن ارز صادراتی به وارداتی بدون نیاز به ورود ارز به داخل کشور. این شاید مهم ترین توجیه اقتصادی برای راه اندازی بورس ارز باشد. البته تحریمکنندگانی که بدون هیچ پایه عقلایی تمامی درآمدها و نقل و انتقالات یک کشور را به یک مساله (هسته ای) گره میزنند، خیلی راحت میتوانند ابزار غیرمشروع خود را وسعت دهند و مدعی باشند هر دلار کالای ایرانی نیز به پروژه هستهای کمک میکند و دیگر حتی نقل و انتقال ارز به داخل نیز مطرح نباشد. جهانی که تا به اینجا نیز همراه با این استدلالهای غیرعقلایی شده، بی تردید به این روند ادامه خواهد داد. به هر رو سیاستگذار اقتصادی، برای حل این مشکلات باید راهحل اقتصادی ارائه دهد، هر چند این راهها کوتاه مدت باشد و به نظر میرسد که میتوان حداقل در پیشنهاد بورس ارز در این زمینه با سیاستگذاران همراهی کرد.
بنابراین به نظر میرسد که بورس ارز به شکل فعلی، در بستر ضرورتهای بینالمللی و پیچیدگیهای سیاستگذاری در ایران معنا مییابد تا ابزاری برای پیشبرد اقتصادی کارآتر. با این وجود، نهادها همواره تغییر میکنند؛ شاید در آینده این نهاد به شکلی دیگر درآید، شاید راهی باز شود به سوی بازار آتی ارز یا شکلی مترقی، مانند بازار جهانی ارز به خود بگیرد. در آن صورت میتوان بیش از حالا با راهاندازی آن همراهی کرد.
روزنامه دنیای اقتصاد