مثال ساده آن حادثه تلخ برخورد نفتکش سانچی در دریای چین بود که روز گذشته، وزیر رفاه را بهعنوان مسئول کمیته ویژه بررسی حادثه به واکنش واداشت و شایعهای کودکانه و غیرقابلتصور مبنی بر اینکه محموله این نفتکش متعلق به کرهشمالی بوده و ایالات متحده آن را با موشک مورد اصابت قرار داده است! اینکه چرا این میزان ذهن جامعه بدون کمترین زحمت تجزیهوتحلیل یک خبر یا ادعا، آماده پذیرش آن است، حتما نیازمند واکاوی است. موضوع بعدی زلزله اخیر بود که نشان داد اعتماد به نهادهای رسمی تا چه اندازه کاهش یافته و حتی اخبار عجیبی در دو روز گذشته درباره بروز یک حادثه در کرمانشاه بر سر زبانها افتاده است و فعالشدن گسل آن منطقه را که تحلیلی کاملا علمی دارد، به فعلوانفعالات دیگری ربط میدهد. متأسفانه برخی نهادهای رسمی اساسا حاضر به پذیرش این واقعیت نیستند؛ چراکه اطراف مسئولان مربوطه، افرادی هستند که جز تمجید آنان به کار دیگری نمیپردازند. شاید ریشههای عمیق تاریخی در این ماجرا بیتأثیر نباشد. تحقیرهایی که صورت گرفته، نوعی نگاه منفی به نهادهای رسمی را پدید آورده است. در میان برخی اقشار جامعه، دولت نهادی تلقی میشود که بهدنبال اخذ مالیات و عوارض برای سرکیسهکردن مردم است. آنان دوست دارند بنزین، آب، برق و هرآنچه را دولت عرضهکننده آن است، بهصورت رایگان دریافت کنند. توزیع مستقیم یارانه نیز این فلسفه را تقویت کرد که دولت بهجای مالیاتگرفتن، میتواند از ثروتهای بیکران ایران به همه ایرانیان حقوق بدهد و آنان بیهیچ زحمتی زندگی کنند. شاید نفوذ گسترده تفکرات چپ از دوران مرحوم مصدق در ایجاد چنین باورهایی بیتأثیر نباشد. چپ ایرانی، چپ کارگر تولیدگر نیست بلکه بیشتر از طبقات روشنفکر برخاسته که مدعی منافع کارگر بودهاند، نه خود کارگر؛ چپ مارکسیستی متوقع که در اعتراضات اخیر فعالشدن و بیصبری آنان را شاهد بودیم. به نظر میرسد نفوذ همین گرایشها باعث شده در سطح جامعه روشنفکری دفاع از یک دولت توانمند، یک ضد ارزش قلمداد شود و در سوی مقابل، ژست اعتراضی بهشدت جذاب جلوه کند. البته این در سایر کشورهای دنیا نیز وجود دارد. در ایالات متحده کاندیدایی که همه گذشتگان را دزد بنامد، میتواند به جذب آرا امیدوار باشد. نوع تبلیغات محمدباقر قالیباف در انتخابات ٩٦ و تقسیم مردم به ٩٦ درصد و چهار درصد، استفاده از همین تاکتیک مرسوم بود اما طبقه متوسط و آنانی که به بیان دیدگاههای اصلاحطلبانه و انتقادی برای نیل به توسعه در عین پرهیز از خشونتورزی معتقد هستند، چه جایگاهی در این فضا دارند؟ به نظر میرسد آنها نتوانستهاند طبقات اجتماعی، احزاب، تریبونها و رسانههای مدافع این تفکر را شکل دهند. در همین وقایع اخیر اگر رسانه یا روزنامهنگاری از روشها، شعارها و درکنشدن برخی دامها که از سوی رقبای توسعه در ایران پهن شده انتقاد میکرد، گویی کاری شرمآور انجام داده بود. شاید امروز بتوان پیامد این مسائل را بهتر بررسی کرد؛ تصمیمات اقتصادی دولت آمریکا علیه ایران را شدت بخشید که ضرر آن بهطور مستقیم به همین طبقات محروم میرسد. نوسازی ناوگان ایران برای ارزانترشدن و کیفیترشدن خدمات هوایی و حتی ریلی و جادهای را با محدودیتهای بیشتر و فرار سرمایهگذاران خارجی مواجه کرد.
فراموش نکنیم اکسیر نجاتبخش همه مشکلات ما رشد و رونق بخش تولید و خدمات است که این نیازمند سرمایهگذاری است. تا خون در رگهای اقتصاد به گردش درنیاید، با تزریق پولهای دولتی هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. این نیازمند بهبود فضای کسبوکار، سرمایهگذاری مستقیم خارجی و... است و برای این موضوع نباید سیبل حملات حقوقبشری اروپا و ایالات متحده باشیم. تجلی عمده منفیگرایی را میتوان در فضای مجازی مشاهده کرد. تحلیلهایی وجود دارد که کشور را در آستانه فروپاشی اقتصادی یا معضلات حلنشدنی نشان میدهد که بخشی از آن درست و بسیاری از آنها فاقد پایه و مبنای علمی و کارشناسی است. خدا نکند کسی بنای پاسخگویی به این ادعاهای واهی را داشته باشد؛ چنان تحقیر میشود و ناسزا میشنود که ترجیح میدهد به این عرصه ورود نکند. زمانی در صدر مشروطیت، پدیدهای به نام مطبوعه، روزنامه یا رسانههای مکتوب پا به عرصه سیاسی گذاشت. رسانههای ابتدای دوره پهلوی نوعی فحشنامه بودند که به سهولت از الفاظ سخیف و رکیک استفاده میکردند و انواع تهمتها در آنها رواج داشت. فضا بهگونهای بود که افرادی برای خصومت با فرد دیگری، امتیاز روزنامه میگرفتند تا انواع بد و بیراه را نثار آن مخاطب خاص کنند. سالها طول کشید تا این دیپلماسی کلامی در سطح رسانه به فضای امروز برسد که به جز چند روزنامه و خبرگزاری متعلق به یک طیف خاص که همچنان بیتاب آن ادبیات و توهینها هستند، سایر رسانهها آداب نقادی را فرا بگیرند. فضای مجازی امروز ایران درست شبیه همان مطبوعات صدر مشروطه تا پهلوی است. افراد برای نقل خبر و سخنگفتن، کمتر احساس مسئولیت اخلاقی میکنند. این باور وجود ندارد که حتی اگر کسی مچ آنها را نمیگیرد، مسئولیت شهروندی و انسانی خود در قبال اخبار و تحلیلها را ایفا کنند. فکر میکنم جامعه ایران با امکانی به نام فضای مجازی، بسیار نابالغ روبهرو شده است و این یکی از ریشههای رشد منفیگرایی و اخبار تیرهوتار در فضای امروز ایران است. در سطح حاکمیت، دولت و نهادهایی که مسئول رصدکردن فضای عمومی هستند و حتی نهادهای امنیتی، میتوانند بهجای نگاه صرفا امنیتی با بهرهگیری از تحلیلگران حوزههای مختلف برای ریشهیابی واقعیت این رفتار، پیشقدم شوند و زمان را بیش از این از دست ندهند.
شرق