مثل یک معادله ساده است: اگر از جایی که میخواهید باشید و کاری که میخواهید انجام دهید عقب افتادهاید، آنقدر کار کنید تا بهرهوری خود را بالا ببرید و به آن جایگاه برسید. اما مساله اینجا است که هر ساعت کار اضافه به همان میزان به بهرهوری اضافه منجر نمیشود. در واقع، ساعات طولانی کار کردن حتی میتواند بهرهوری کلی افراد را پایین بیاورد. بنابراین، زیاد کار کردن نه تنها به افزایش بهرهوری منجر نمیشود، بلکه اغلب آن را کاهش میدهد. اگر زمان کافی برای استراحت و بازیابی انرژی بعد از کار نداشته باشید، خسته و خستهتر میشوید، استرس میگیرید و نمیتوانید خوب تمرکز کنید و این عدم تمرکز بهرهوری را پایین میآورد و اغلب به اشتباه کردن در کار، تصادف، بیماری و دشواری در برقراری ارتباط موثر با دیگران هم منجر میشود.
اشتباه نکنید؛ زیاد کار کردن بهرهوری را کاهش میدهد!
دلیل این کاهش بهرهوری را میتوان با آنچه تئو میجمن و جیسبرتوس مالدر، دانشمندان علوم اجتماعی، مدل «تلاش-احیا» خواندهاند توضیح داد. این مدل میگوید افراد بعد از یک دوره زمانی کار و تلاش، نیاز به استراحت و احیای انرژی دارند؛ وگرنه بهرهوری آنها کاهش مییابد. همانطور که ماهیچههای ما بعد از یک ورزش سنگین به زمان نیاز دارند تا سرد شوند و انرژی خود را بازیابند، ذهن ما هم برای بازیابی انرژی بین جلسات کاری به زمان نیاز دارد تا بتواند با همان سرعت و کیفیت به کار خود ادامه دهد. تا همین سالهای اخیر، استراحت و بازیابی انرژی در برنامه هفتگی ما گنجانده شده بود و کارمندان بهطور اتوماتیک هر وقت خانه میرفتند به استراحت بعد از کار میپرداختند.
اما این روزها با افزایش ارتباطات و تسهیل کارها با ابزارهای موبایل، نیروی کار اغلب در واقع هیچ وقت استراحتی ندارد. بهعنوان مثال، نظرسنجی صورت گرفته از سوی «مرکز رهبری خلاقانه» برای مدیران ارشد و حرفهای، به این نتیجه رسیده که ساعات کاری مدیران تعطیلات آخر هفته را هم دربرمیگیرد. در این شرایط، آنها به جای ۴۰ ساعت کار در هفته، ۷۲ ساعت کار میکنند و این در ظاهر خوب و مثبت به نظر میرسد. اما این ساعات اضافی کار کردن، هزینههایی پنهان را به دنبال دارد که کاهش بهرهوری است و کاهش بهرهوری و استراحت نکردن، سلامت افراد را به خطر میاندازد و احتمال ارتکاب اشتباه را افزایش میدهد. یک مثال بارز این هزینههای پنهان خوابیدن است. وقتی افراد ساعات طولانی کار میکنند، خوابشان دچار اختلال میشود. کمبود خواب به نوبه خود، به مشکلات روانی و جسمی مثل اضطراب، افسردگی، دیابت، ضربان قلب، بیماریهای قلبی و خطر چاقی مرتبط است و همه اینها میتواند عملکرد را کاهش دهد و هزینههایی مالی برای درمان به دنبال داشته باشد؛ تصادف با خودرو ناشی از کمبود خواب هم دیگر نیازی به اشاره کردن ندارد.
با همه این دلایل، روش پایدارتر و بهتر برای سازمانها که بتوانند بهرهوری و سودآوری خود را افزایش دهند، این است که نیازهای استراحت و بازیابی انرژی کارکنان خود را جدی بگیرند. اطمینان از اینکه کارکنان زمان کافی برای استراحت کردن دارند، میتواند اثرات منفی فرهنگ زیاد کار کردن را کم کند و بهرهوری آنها را افزایش دهد. رهبران کسبوکار باید برنامهها و خدماتی را که از احیای انرژی پشتیبانی میکنند، ترویج دهند. توصیه میشود سازمانها پنج اقدام زیر را در دستور کار قرار دهند:
۱) آموزش به کارمندان در مورد مزایای خواب کافی. خوب خوابیدن یکی از راحتترین و البته کمکاربردترین روشهای افزایش بهرهوری است. سازمانها میتوانند اطلاعات علمی در این مورد را در سازمان پخش کنند، در زمانبندیهای کاری انعطاف به خرج دهند و استفاده از ابزارهای ارتباطی در ساعات پایانی شب را از دستور کار خود خارج کنند.
۲) ترویج فعالیت بدنی. امروزه بیشتر افراد، چه در سطوح مدیران ارشد و چه در سطوح پایینتر، ساعتها بیحرکت هستند یا پشت کامپیوتر نشستهاند یا در جلسه. ورزش نه تنها به تناسب اندام کمک میکند، بلکه انرژی، خلقوخو و عملکرد شناختی افراد را ارتقا میدهد. سازمانها از ابزارهای متنوعی برای تشویق به فعالیتهای بدنی از طریق برنامههای رفاه و شادی برخوردارند؛ راهاندازی چالشهای ورزش گروهی و انگیزه دادن با استفاده از باشگاههای ورزشی درون فضای شرکت، از جمله این برنامهها هستند. پیادهروی روزانه هم میتواند اقدام خوب و مثبتی باشد.
۳) واداشتن به فعالیتهای فکری. تحقیقات مدرن تایید میکند که فعالیتهای فکری به ارتقای ظرفیت ذهن، چشمانداز و توجه انسان کمک میکنند. ذهنآگاهی و فعالیتهای آرامشبخش روشهایی برای «زدن دکمه مکث» در طول یک روز شلوغ کاری هستند. مدیران کسبوکار هوشمند میتوانند آموزش ذهنآگاهی را با برنامههای رفاه تلفیق کنند و در کنار آن اقدامات آموزشی و توسعه را بگنجانند.
۴)تشویق به تعاملات اجتماعی. گذراندن وقت با افرادی که حس خوبی از آنها میگیرید، میتواند سطح استرس را کاهش دهد و به تقویت روحیه کمک کند. هر دو اینها جنبههای مهمی از احیای انرژی هستند. سازمانها میتوانند به کارکنان خود کمک کنند که با تقویت تعاملات اجتماعی در گروههای کسبوکار و نیز تشویق کارکنان به داشتن روابط صمیمانه و غیررسمی، در محیط کار خود روابط اجتماعی قوی ایجاد کنند.
۵) بیان احساسات مثبت. روانشناسان میگویند احساسات مثبت میتواند انرژی، خلاقیت و سرسختی را افزایش دهد. مشکل این است که سازمانها برعکس این کار را انجام میدهند و بر احساسات منفی متمرکز میشوند: گروههایی که اهداف خود را از دست دادهاند، مذاکرات مشکلآفرین، هزینههای اضافی و فروش از دست رفته. فرهنگهای کاری که توجه و تمرکز را به سوی عملکرد موفق سوق میدهند، ترویجدهنده احساسات مثبت هستند که نتیجه نهایی آن، موفقیت است. البته نباید از واقعیتهای منفی و مشکلات اجتناب کرد، فقط نباید آنها را به تنها موضوع اصلی سازمان تبدیل کرد. در پایان، اگر میخواهید به سودآورتر شدن سازمان خود کمک کنید، اطلاعرسانی کنید که زیاد کار کردن نه تنها بهرهوری را افزایش نمیدهد، بلکه برعکس عمل میکند.
دنیای اقتصاد