ولی این شکل اخلاقی مناسبات در عرصه بینالملل جایی ندارد. هم چین و هم روسیه کشورهایی با درجه بالایی از زیادهخواهی در ارتباط با شرکای خود هستند و اگرچه بازی برد-برد را به نظر خودشان با ایران داشتهاند ولی سهم آنها خیلی بیشتر از سهم ایران بوده است. نمونه اخیر در سوریه اتفاق افتاده است که روسیه سهمی بسیار بیشتر از ایران برای خود برمیدارد. در روابط چین با روسیه نیز میتوان اینگونه موضوعات را مشاهده کرد. قرارداد صادرات گاز روسیه از سیبری به چین به مبلغ 400 میلیارد دلار اگرچه از نظر قدرمطلق ارزش رقمی درشت است، ولی این مقادیر در 30 سال و آن هم بهصورت کالایی به روسیه پرداخت خواهد شد و روسیه به بازار مصرفی کالاهای چینی و روسیه به پمپ بنزین چین تبدیل خواهد شد. بنابراین اگرچه چین یکی از طرفهای 1+5 در مذاکرات هستهای و برجام است، ولی در برابر خروج آمریکا از برجام چندان واکنش مورد انتظار ما ایرانیها را بروز نداده است. تجارت خارجی روسیه با جهان در سال 2017 برابر با 526.7 میلیارد دلار بوده است (تجارت خارجی چین 3953.1 میلیارد دلار) [هفت برابر روسیه] و ایالات متحده 3956.2 میلیارد دلار. چین 11.2 درصد و ایالات متحده 11.3 درصد تجارت کل جهان را در اختیار داشتهاند و سهم روسیه از تجارت جهانی فقط 1.5 درصد بوده است. سهم ایران از تجارت جهانی چهاردهم درصد (0.4 درصد) بوده است. واردات روسیه در همین سال 182.8 میلیارد دلار و صادرات آن 343.9 میلیارد دلار بوده است. سهم آمریکا در صادرات روسیه 2.3 درصد و ایران یک درصد بوده است. در محیط بینالملل هر کشوری به اندازه حجم تجارت خارجی، تولید ناخالص داخلی و کنشگری در مسائل بینالمللی میتواند نقش داشته باشد. ازاینرو هر کشوری سیاست خارجی خود را بر مبانی شرکای تجاری یا شرکای استراتژیک و منافع و تهدیدات خود تدوین میکند. درباره روابط ایران و روسیه میتوان گفت که نگاه روسیه به ایران با نگاه ایران به روسیه هیچگاه هموزن و همراستا نبوده است. بهویژه آنکه در ایران در برخی موارد و در بین برخی گروهها نگاه به روابط بین دو کشور، نگاه دوره جنگسردی است؛ به این معنی که روسیه بهعنوان یک ابرقدرت در برابر آمریکا دیده میشود. این نگاه دوقطبی سبب بروز برآوردهای اریب در نگاه به روسیه میشود و پنداشته میشود که روسیه قهرمان رویارویی با آمریکاست. ولی جهان دوقطبی دیگر وجود ندارد و بلوک شرق از هم پاشیده است و چین کمونیست چیزی شبیه به یک جهان سرمایهداری از نوع دنگ شیائوپینگی است با جمعیتی بیش از 1.3 میلیارد نفر. اگر بهفرض جهان دوقطبی هم وجود داشته باشد، قدر مسلم این است که باز هم آمریکا قطب نخست است ولی قطب دوم روسیه نیست که کشور دوست و همسایه (البته آن هم فقط از طریق دریای خزر و بدون مرز زمینی) ماست. در این دوره چینی ظهور کرده است که دوشادوش آمریکا در تجارت جهان نقش دارد و دومین اقتصاد جهان بعد از آمریکاست (آمریکا 19 هزار و چین 12 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارند).
از آنجا که در ایران برخی نگاهها به محیط بینالملل خوشبینانه یا آرمانی است، طبیعی به نظر میرسد که با نگاه جنگسردی تلفیق شود (هرچند در روسیه نیز بین ناسیونالیستها هنوز این نگاه وجود دارد)، اینکه روسیه یک ابرقدرت نظامی است که در برابر آمریکا و غرب ایستاده است. بنابراین از روسیه انتظار میرود که از منافع ایران، کشور دوست و همسایه در همه زمینهها در برابر غرب دفاع کند. برگردیم به حجم اقتصاد. روسیه بعد از بحران اوکراین از سال 2014 درگیر تحریمهای غرب است و این کشور را به سبب اشغال شبهجزیره کریمه تحریم اقتصادی کردهاند. روسیه کشوری قوی است که در برابر این تحریمها ایستادگی کرده و درعینحال از نظر نظامی قدرتمند شده است و در برابر غرب میخواهد به توازن استراتژیک برسد. تنها ایالات متحده حدود 700 میلیارد دلار بودجه سالانه نظامی دارد که روسیه شاید یکدهم آن را بتواند تخصیص دهد. اگر روسیه بخواهد به اندازه آمریکا هزینه نظامی داشته باشد، توان آن را نخواهد داشت. زیرا ناگزیر خواهد بود چندینبار بیشتر از سهمی که آمریکا از تولید ناخالص داخلی خود صرف بودجه نظامی میکند، هزینه کند. این برای روسیه ممکن نیست. در این فضا ما انتظار داریم روسیه بدون چون و چرا از منافع ما به هر قیمتی که شده، دفاع کند. اکنون باید دید ما در سیاست خارجی روسیه در کجا قرار داریم؟ روسیه ایران را در سیاست خارجی در محدوده خاورمیانه میبیند. در سیاست خارجی روسیه اولویتها بهترتیب به غرب، خاورمیانه، آسیا و اقیانوس آرام و کشورهای پساشوروی داده میشود.
برای هریک از این مناطق نیز چالشها و تهدیدات، فرصتها و وظایف اصلی سیاست روسیه در برابر هریک از این عوامل ملاحظه میشود. روسیه در چارچوب این رهنمودها نقاط قوت خود را معرفی نمیکند و برای خود نقاط ضعفی متصور نیست و خود را اَبَرقدرت جهانی میشمارد. این سیاست خارجی روسیه البته ناکارآمدیهایی هم دارد؛ زیرا از نظر مدیریت استراتژیک نقاط قوت و ضعف خود را معرفی نمیکند. حالا ایران در این سیاست خارجی در خاورمیانه تعریف میشود که منطقهای مهم است. خاورمیانه بهعنوان جبههای از ایدئولوژی اسلامگرای رادیکال، تهدیدی برای روسیه و متحدان آن به شمار میرود. درعینحال روسیه نقش خود را تحکیم میکند و دارای قدرت جهانی مسئولیتپذیر است که در حل مسائل امنیتی مشترک کمک میکند. نتایج اصلی سال 2017 در این زمینه عبارتاند از:
- آزادسازی بخش درخورتوجهی از سوریه از دست داعش با مشارکت مستقیم روسیه؛ ایجاد شرایط برای حرکت روند صلح و بازگرداندن آرامش به سوریه و همکاری روسیه با ایران در سوریه در این چارچوب ارزیابی میشود و دیدیم که پس از ختم مبارزه با تروریسم ولادیمیر پوتین در پایگاه نظامی سوریه خود را قهرمان و پیروز میدان اعلام کرد و سخنی از ایران به میان نیاورد. بنا بر سیاست خارجی روسیه توافقنامه در زمینه افزایش مناطق، جلوگیری از درگیریهای بین روسیه و ایالات متحده در سوریه و پیشرفت در روند صلح آستانه از دیگر موارد است. عادیسازی روابط با ترکیه، توسعه روابط با عربستان سعودی، برای هماهنگسازی تعامل در بازار نفت و در پایان حفظ وضع موجود با توجه به برنامه هستهای ایران ذکر شده است. از سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، نقل شده که گفته کشورش خواهان حفظ توافق هستهای است، اما در کنار آن معتقد است به یک توافق الحاقی نیاز است که نگرانیهای غرب را درباره برنامه موشکی ایران و نقشش در خاورمیانه و سوریه برطرف کند. این چیزی است که ایران تاکنون در مقابل آن مقاومت کرده است. البته مورد دیگر حمله رژیم صهیونیستی به پایگاههای نظامی در مرز سوریه با فلسطین اشغالی است که گفته میشود بدون هماهنگی با روسیه نمیتوانست امکانپذیر باشد. در آغاز همکاری و حضور ایران و روسیه در صحنه سوریه اگرچه هر دو در یک نقطه مبارزه با تروریسم و تقویت دولت مرکزی سوریه همراستا بوده و فعالیتهای گسترده مستشاری و فنی و عملیاتی از هوا (روسیه) و از زمین (ایران) در این صحنه داشته و هدف مشترکی را دنبال میکردند؛ ولی در رویارویی با رژیم اشغالگر قدس همراستا و همداستان نبودهاند. روسیه روابط بسیار نزدیکی با رژیم اشغالگر قدس دارد و ایران در مبارزه با این رژیم است. در اینجا اختلافاتی بین دو کشور وجود و بروز دارد. باید توجه داشت که علاوه بر مسئله سوریه، جمهوری اسلامی به سبب روابط نزدیک با روسیهای که از سوی غرب تحریم شده است، نتوانسته است از سرمایهگذاری غرب و بهبود روابط در چارچوب برجام برخلاف تعهدات اروپا برخوردار شود. هرچه ایران روابط خود را با روسیه گستردهتر کرده و آن را به حوزههای امنیتی (اظهار تمایل ایران به عضویت در سازمان امنیت دستهجمعی)، سازمان همکاری شانگهای (اقتصادی، نظامی، امنیتی) و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (اقتصادی) کشانده است، به همان اندازه غرب به تعهدات خود درباره سرمایهگذاری و عادیسازی روابط خود با ایران مسامحه و تعلل کرده است. در برخی از تحلیلها و گزارشها ایران شریک استراتژیک روسیه یا بالعکس روسیه شریک استراتژیک ایران اعلام و انتظارات روابط را بالا میبرند؛ ولی در واقع در محافل رسمی چنین قراردادی با ایران به امضا نرسیده است. ایران بهعنوان یک کشور قدرتمند خاورمیانه ظرفیتهای مناسبی برای تبدیلشدن به یک قدرت برتر منطقهای را دارد که این ظرفیتها هم مادی و هم انسانی است. اگرچه روسیه بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی است؛ ولی ایران هم از نظر ذخایر اثباتشده گاز طبیعی، اکنون مقام اول جهان را دارد و نیازمند سرمایهگذاری و تکنولوژی استخراج است. اروپا هم نیاز، هم سرمایه و هم تکنولوژی دارد. ایران و اروپا میتوانند در این معادله با هم همکاری کنند. هم تمایل و هم امکان همکاری باید به وجود بیاید. در آن صورت اروپا هم از سیطره انحصاری گاز روسیه بیرون خواهد آمد؛ هرچند این معادله به ضرر روسیه است و طبیعی است که دراینباره بهعنوان رقیب عمل کند. ذخایر اثباتشده نفت خام ایران 50 درصد بیشتر از روسیه است. نیروی انسانی ماهر و طبقه تحصیلکرده و انسجام ملی ایران از نقاط قوت این کشور است که بدون نیاز به پشتیبانی روسیه میتواند در عرصه بینالملل به ایفای نقش بپردازد. ایران از نظر علوم، تکنولوژی از نانوتکنولوژی تا هوافضا و بالستیک و هستهای ایران در منطقه خود بیمانند است. در علوم پزشکی از سلولهای بنیادی تا پیوند اعضا و بسیاری جهات دیگر، بیوتکنولوژی و آیتی ایران میتواند همه آنها را برای تبدیلشدن به قدرت به کار گیرد. ارتقای سرمایههای اجتماعی و حاکمیت قانون و تقویت روحیه دفاع ملی از ارکان تبدیل ایران به قدرت منطقهای است.
شرق