بیتردید برای ترامپ، موفقیت شیوه جدید دیپلماسیاش بر مبنای معاملهمحوری و «توافق بزرگ» و برای کیم، استفاده از فرصت این شیوه ترامپ برای خنثیکردن تهدیدات ترامپ و یک توافق احتمالی برای رفع تحریمهای آمریکا، بسیار حائز اهمیت بوده است. به عبارت دیگر، هر دو رهبر خواهان نوعی مصالحه در این مرحله و موفقنشاندادن این نشست بودهاند.
در طرف آمریکا، درگیرنکردن جان بولتون که بیشتر خواهان تداوم سیاستهای سخت تحریمی و تغییر رژیم است، نشان از تمایل شدید ترامپ به موفقیت در این نشست داشته است. ترامپ برای اولینبار و با انرژی زیادی، بیشتر از یک ساعت در پرسش و پاسخ مطبوعاتی، صرفا از موفقبودن این نشست صحبت کرد. امادر عمل، انتظارات اصلی جهانی از این نشست یعنی تعهددادن کیم به غیراتمیکردن شبهجزیره کره از یک سو و تضمین ترامپ به رفع تحریمهای دوجانبه و بینالمللی علیه کرهشمالی از سوی دیگر، با یک طرح عملیاتی مشخص همراه نبود و حتی با جزئیات کمتری بحث شد. البته رهبر کرهشمالی در یک قالب کلی، بر تعهد خود در محدودکردن آزمایشهای هستهای و بستن پایگاههای نظامی مربوطه تأکید کرد. در مقابل ترامپ نیز اعلام کرد مانورهای نظامی مشترک آمریکا با کرهجنوبی را که سابقهای طولانی دارد، به دلیل هزینهسازبودن آن متوقف خواهد کرد که این خود به معنای یک مصالحه جدی از سوی ترامپ به حساب میآید.
البته این نشست برای رهبر کرهشمالی مهمتر بود؛ چون خواهان گرفتن امتیازات بیشتر سیاسی-اقتصادی از این گفتوگو است.
در مقابل، ترامپ به پیمودن چند قدم اولیه برای دستیابی به اهداف جامع آمریکا در مسیر توافق راضی است. ترامپ در مصاحبه مطبوعاتی تأکید کرد اتمیزدایی روندی طولانی است و چندین مرحله دارد و تا زمانی که توان هستهای کرهشمالی پابرجا باشد، تحریمها رفع نخواهند شد. بر همین مبنا، گفتوگو در این زمینه مشخص، با جزئیات کمتر و کوتاهتری همراه شد.
همزمان اینکه رهبر کرهشمالی از همه برنامه هستهای خود صرفنظر کند، جای تردید جدی است؛ اما اینکه حاضر به انجام مصالحه برای دستیابی به بعضی اهداف سیاسی و اقتصادی، در شرایط فعلی کاملا پذیرفتنی است. در واقع، شیوه مدیریت سیاست جهانی و تهدید ترامپ، کیم را نگران کرده و بنابراین او خواهان خنثیکردن یا حداقل متعادلکردن تهدیدات رئیسجمهور آمریکاست. همزمان رهبر کرهشمالی خواهان توسعه اقتصادی به دلیل نارضایتیهای داخلی ناشی از فقر اقتصادی است که اکنون تحتتأثیر تحریمهای جاری امکانپذیر نیست.
از سوی دیگر، رهبر کرهشمالی در شرایطی که این کشور یک قدرت هستهای شده، خواهان گفتوگو با آمریکا شده است. وضعیت جدید پیونگیانگ نوعی برابری استراتژیک از نظر دستیابی به «موشک بالستیک قارهپیما» است که میتواند آمریکا را هدف قرار دهد. اینگونه کیم میتواند افکار عمومی را قانع کند که از نظر کمی و کیفی، به نوعی «تعادل استراتژیک» با آمریکا رسیده است. از این لحاظ، باید گفت رهبر کرهشمالی از ابزار هستهای نه بهعنوان ابزاری برای جنگ با آمریکا، بلکه با هدف ایجاد و جلب همکاری با این کشور استفاده میکند.
پیونگیانگ با حل مسئله هستهای خود به شکل فعلی، دنبال سه هدف عمده است؛ نخست، بهبود روابط با چین، کرهجنوبی و آمریکا. دوم، دستیابی به همکاری و کمکهای اقتصادی که نیاز مبرم کشور است؛ بهویژه که تجربه فروپاشی اقتصادی دهه 1990 را دارد و سوم، رفع تحریمهای دوجانبه و چندجانبه موجود. همه این اهداف با رسیدن به یک توافق همهجانبه با آمریکا در روند گفتوگوهای دوجانبه محقق میشود. اکنون رهبر کرهشمالی ترامپ را یک تهدید واقعی و همزمان یک راهحل برای خروج از بنبست اقتصادی میبیند؛ یعنی در معادلات خود، نگاهی استراتژیک به آمریکا دارد. از این نظر، شاید بتوان گفت پیونگیانگ گسترش روابط با آمریکا در شرایط فعلی را حتی مهمتر از روابط با چین، روسیه و کرهجنوبی در نظر میگیرد. تجربه ویتنام نیز نشان میدهد که با وجود سالها جنگ با آمریکا، هانوی اکنون از طریق همکاری با واشنگتن به توسعه و رشد اقتصادی بیشتری رسیده است تا از گسترش روابط با چین و روسیه. بههرحال، هدف واقعی نشست سران آمریکا و کرهشمالی در این مرحله، بیشتر دستیابی به توافقی حداقلی مبتنی بر اصول با هدف آگاهی از نیات صادقانه، اعتمادسازی متقابل و ارزیابی ظرفیتهای یکدیگر بوده تا دستیابی به نتایج فوری، اهداف و انتظارات واقعی مبتنی بر نیازهای استراتژیک دو کشور که در بالا اشاره شد. در نهایت باید گفت ترامپ در گفتوگوی مطبوعاتی بعد از نشست سران دو کشور، اعلام کرد تمایل زیادی به اجرای چنین مدل بهاصطلاح موفقیتآمیزی درباره ایران دارد. البته او ایران و کرهشمالی را دو مدل متفاوت ارزیابی کرد و بیان کرد مسئله اصلی ایران، نفود به منطقه مدیترانه است. فرصت ترامپ در گفتوگو با کرهشمالی این است که متحدان کرهشمالی؛ یعنی چین و روسیه، خواهان غیراتمیشدن شبهجزیره کره هستند و از این نظر از نتایج مثبت این گفتوگو خوشحالاند؛ اما درباره ایران، متحدان منطقهای آمریکا؛ یعنی سعودیها و نتانیاهو، پشت پرده فشار سیاسی-اقتصادی آمریکا به ایران هستند؛ بنابراین پیگیری یک سیاست مستقل از سوی ترامپ بدون درنظرگرفتن خواستههای آنها، کمتر متصور است. فراتر از این، چالش اصلی ترامپ در یک توافق بزرگ با ایران، این است که او میخواهد دیدگاه حداکثرگرایانه خود را به ایران تحمیل کند. این ویژگی، با اصول یک توافق بزرگ؛ یعنی وجود «نیازهای متقابل استراتژیک» و «نیات و اهداف صادقانه» در تضاد است؛ اما هیچکدام از این دو ویژگی در شرایط فعلی بین ایران و آمریکا، بهویژه با خروج ترامپ از برجام و فشار بر بقیه اعضای باقیمانده در برجام بهویژه تردیدهای اروپا، وجود ندارد.
شرق