اولین بار ۱۱ سال پیش این گروه درخصوص ایران بیانیه صادر کرد و ۹ سال پیش ایران را به فهرست سیاه خود برد. طی هشت سال، هر سال سه بیانیه علیه ایران منتشر میکرد و با شدیدترین لحن به ایران انتقاد میکرد، اما این بیانیهها و آن اظهارات، بر قیمت سکه، طلا و دلار (بخوانید بر زندگی عادی مردم) تاثیری نداشت. داستان از آنجا شروع شد که برخی موضوع FATF را با عینک جناحی دیدند و اگر ایرادی به آن وارد دانستند، به جای آنکه آن را در سطح متخصصان و نهادهای ذیربط بالادستی طرح کنند، آن را به اصطلاح «به کف خیابان» آوردند. دست افراد کهنسال یک بنر دادند که روی آن به انگلیسی نوشته شده بود «No to FATF» و در حاشیه مراسم مختلف پارچه بلند بالایی تهیه کردند و ملغمهای از آنچه میدانستند و نمیدانستند روی آن نگاشتند و مردم را ترغیب به امضای آن کردند.
اینکه جناحی احساس کند که منافع ملی به خطر افتاده و باید برای آن کاری کند، فینفسه دغدغه ارزشمندی است؛ اما اینکه این دغدغه را چگونه رفع کند، موضوع مهمتری است. پدر و مادر دو رکن خانوادهاند و با حضور و همدلی آنها یک خانواده شکل میگیرد. اما آیا حق دارند در دعواهایشان سایر افراد خانواده را درگیر کنند؟ اگر پدری به فرزند خود بگوید که بیکار شده، ممکن است فرزند او بلافاصله در ذهن خود به مشکلات زیادی که با آن روبهرو خواهد شد فکر کند؛ درحالیکه پدر خانواده نگران نیست؛ زیرا پساندازی در بانک دارد. تفاوت ماجرا اینجاست. مردم ولی نعمت هستند؛ اما اداره امور کشور را به مسوولان سپردهاند تا خود وارد هر جزئیاتی نشوند.
یک جناح سیاسی برای به کرسی نشاندن رای خود، موضوع FATF را از قالب موضوع فنی خارج کرد و با چاپ مکرر اخبار و مصاحبهها در رسانهها و... مردم را نیز درگیر آن کرد و به اصطلاح یارکشی کرد تا فشار افکار عمومی به وجود بیاورد؛ لیکن مردمی که در حال گذران زندگی عادی خود بودند از نکات فنی و پیچیدگیهای FATF مطلع نبودند و اصولا نباید هم باشند. (در برخی کشورها حتی کارمندان بانکها نیز نام FATF را نشنیدهاند، حال آنکه بانک آنها استانداردهای بینالمللی را رعایت میکند.) این عدم اطلاع و اشراف کامل و لازم، سبب ایجاد رعب و وحشتی شد که نتیجهاش این میشود که با رد شدن یک قانون داخلی که امر مرسومی است، قیمت سکه افزایش مییابد و با اعلام موضع فردی دیگر قیمت دلار. متاسفانه قبل از آنکه مسوولان کشور بتوانند عوامل بیرونی اثرگذار بر این بازارها را کنترل کنند، عوامل داخلی برای افزایش قیمتها به وجود آمدند و دود این زیاد و کم شدنها بهطور مستقیم به چشم مردمی رفت که البته حقشان دانستن است؛ اما در تمام این سالها که FATF علیه ایران اقدام میکرد با امنیت خاطر از لحاظ پایایی وضعیت اقتصادی خود امرار معاش میکردند.
گروه FATF و شرایط و الزامات آن، به اندازه شرایط سازمان ملل متحد یا هر مفهوم بینالمللی دیگری پیچیدگی دارد. یک نمونه کوچک فنی در امر بانکداری بینالمللی، «اینکوترمز» یا شرایط تحویل کالاست. میتوانید تصور کنید که سوار تاکسی شوید و راننده تاکسی درخصوص مضرات DAT صحبت کند و بگوید اگر ایران از سری F سراغ FOB میرفت زندگی ما بهتر میشد! این همان کاری است که با FATF شده است و متاسفانه از آنجا که افکار عمومی در این زمینه حساس شده است، دیگر نمیتوان آن را از زندگی عادی و روزانه مردم خارج کرد (هرچند اتخاذ موضع واحد از سوی هر نهاد و هماهنگی بین نهادهای مختلف میتواند تا حدودی به برگشت آرامش کمک کند.) اما به خاطر داشته باشیم که همواره نیاز به یک ترامپ بیرونی نیست، کافی است کمی – فقط کمی- منافع جناحی را به منافع ملی ترجیح دهیم، دعواهای سیاسی و حتی فنی و کارشناسیمان را به جای طرح در دولت و مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و این همه مرکز پژوهش و... به روزنامه و روستا و... بکشیم. آنگاه ترمز این قطار دیگر در دست این گروه یا در دست آن گروه نخواهد بود. قطاری که همه ما سوار بر آن هستیم به سمتی خواهد رفت که تنها دشمنانمان را شاد میکند.
دنیای اقتصاد