سکوتی که پرسشهای زیادی را به دنبال داشته است. «دنیایاقتصاد» در گزارشی به بررسی دلایل این سکوت پرداخته و سه سناریو درباره دلایل این بیموضعی را مورد بررسی قرار داده است. مخالفت با پیشنهاد ترامپ، موافقت ضمنی با آن و همچنین شوکه شدن ریاض از موضع جدید ترامپ سه سناریویی هستند که «دنیایاقتصاد» آن را مورد تحلیل قرار داده است.
معمای سکوت عربستان
تمایل دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا برای مذاکره بدون پیششرط با ایران به واکنشهای بینالمللی گستردهای دامن زده است. عمده این واکنشها مثبت و موافق این گفتوگو برای خاموش کردن شعلههای آتش درحال گسترش بین تهران و واشنگتن بوده، اما در این میان هنوز واکنشی چه رسمی یا غیر رسمی از سوی عربستان سعودی و همچنین اسرائیل در پی نداشته است. این سکوت ریاض به چند پرسش دامن زده است. آیا سکوت عربستان ناشی از مخالفت با این طرح اما به شکل پنهانی و غیررسمی است؟ یا سکوت عربستان سعودی ناشی از شوکی است که در پی طرح درخواست غیرمترقبه ترامپ برای مذاکره با تهران رخ داده است؟ یا ناشی از موافقت ضمنی این کشور با درخواست ترامپ برای مذاکره با تهران است که منتظر عملیاتی شدن آن هستند؟ در این گزارش با پرداختن به این سه پرده، واکنش احتمالی عربستان مورد اشاره قرار گرفته است.
مخالفت
این سناریو که عناصر دقیقتری از کنش عربستان در ارتباط با ایران را به نمایش میگذارد، مخالفت با طرح پیشنهادی ترامپ برای مذاکره با ایران، ولی رسانهای نکردن آن است. رفتاری که در طول دوران مذاکرات هستهای و حتی بعد از آن از سوی عربستان مشاهده کردیم و پس از خروج ترامپ از برجام نیز این رفتار خود را به شکل حمایت و تایید از تصمیم آمریکا نمایان کرد. در مقطع کنونی مقامات ارشد سعودی هرگونه مذاکره با ایران چه از سوی خود و چه بهخصوص از طرف آمریکا را یک خطای بزرگ راهبردی میدانند. در واقع این عدم تمایل را میتوان در چهار دلیل جست وجو کرد.
دلیل اول؛ امیدواری به رویکرد فراگیر ترامپ مبتنی بر مهار و فشار بر تهران و سد کردن نفوذ ایران در منطقه است. هزینههای کلانی که عربستان برای راضی کردن ترامپ برای فشار بر تهران متحمل شده است، نشانی از گفتوگو در خود ندارد. سعودیها از بدو امضای برجام، کارزار تخریب این توافق را آغاز کردهاند و با بهکارگیری شبکه لابی گسترده و پرنفوذ خود گامبهگام ترامپ را بهسوی نقض این توافق بینالمللی سوق دادند. پیشتر نشریه آمریکایی «آمریکن کنسرواتیو» از دستهای پنهان لابی ساکت اما موثر سعودی و تلاش اساسی این لابی برای متقاعد کردن دولت ترامپ به خروج از برجام پرده برداشت. به نوشته این نشریه، عربستان سعودی ۱۱ میلیون دلار در قانون موسوم به «قانون ثبت ارگانهای خارجی» هزینه کرده که بخش اعظمی از آن به ایران مرتبط است. سعودیها همچنین ۶ میلیون دلار برای سندسازی علیه ایران درباره بحران یمن به یک لابی ضدایرانی پرداخت کردهاند. خریدهای تسلیحاتی گسترده، برگزاری مانورهای مشترک، زمزمههای تشکیل ناتوی عربی و پیش از آن ائتلاف اسلامی مبارزه با تروریسم همگی نشان میدهد که سعودیها، هزینههای کلانی را برای متقاعد کردن ترامپ برای مهار ایران متحمل شدهاند که طبیعتا مذاکره میتواند بخش عمدهای از آن را بر باد دهد. در همین خصوص «مت دووس»، مشاور سیاست خارجی برنی سندرز نامزد سابق حزب دموکرات آمریکا برای انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶، معتقد است اینکه بگوییم ترامپ مثل جریان کرهشمالی نهایتا با ایران وارد مذاکره میشود، تفکری غلط است، زیرا یک صنعت تمام عیار در واشنگتن متشکل از حامیان مالی جمهوریخواهان و مشتریهای منطقهای همچون ریاض، تلآویو و ابوظبی شکل گرفته که روی درگیری با ایران سرمایهگذاری کلانی کردهاند، موضوعی که در مورد کرهشمالی به این شکل وجود نداشت.
دلیل دوم؛ در مخالفت عربستان، به دورنمای این مذاکره برمیگردد. در واقع نگرانی اصلی عربستان از همان آغازین روزهای شکلگیری توافق هستهای این بود که برجام سرآغاز گرایش دوباره آمریکا به ایران و در نتیجه کاهش قدرت عربستان در منطقه شود. به باور سعودیها، اگر برجام مسیر تازهای برای همکاری میان تهران و واشنگتن ایجاد میکرد، یک فاجعه برای ریاض رقم میخورد. در واقع مشخص نبودن دورنمای این مذاکره و نگرانی از تبدیل آن به یک مدل جامع گفتوگوهای منطقهای بین ایران و آمریکا از دلایل اصلی عربستان برای مخالفت با درخواست ترامپ برای مذاکره مجدد با تهران است.
دلیل سوم؛ اعتقاد سعودیها به بیفایده بودن مذاکره با تهران است. سعودیها معتقدند در شرایط کنونی هرگونه مذاکره منجر به بقای ایران و برداشته شدن فشارها بر تهران میشود و نباید در شرایط موجود که شاهد همگرایی میان آمریکا، اسرائیل و دولتهای عربی بر وجود خطر ایران هستیم، مذاکرهای صورت بگیرد. در همین ارتباط پل پیلار تحلیلگر پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در «نشنال اینترست» با طرح این پرسش که آیا شباهتی میان مساله ایران و کرهشمالی وجود دارد یا خیر، به نقش لابی عربی در مخالفت با این معادله احتمالی اشاره میکند و مینویسد: «یکی از تفاوتهای اساسی میان این دو مورد نحوه برخورد دیگر کشورهای منطقه است. در رابطه با کرهشمالی، کرهجنوبی از مذاکره با همسایه شمالی خود و تنشزدایی استقبال کرد. مون جائه این رئیسجمهوری کرهجنوبی نقش اساسی را در مسیر مذاکره با کرهشمالی و رهبر آن ایفا کرد. بر خلاف این شرایط رقبای سنتی ایران در منطقه که دولت ترامپ نیز سیاست خود در قبال خاورمیانه را در هماهنگی با آنها ایجاد کرده است، خواستار هیچگونه تنشزدایی میان واشنگتن و تهران نیستند. برای اسرائیل، عربستان سعودی و اماراتمتحدهعربی ادامه خصومت و تنش واشنگتن و تهران باعث حفظ روابط عمیق خود با آمریکا شده، یک رقیب قدرتمند منطقهای را منزوی نگه میدارد و توجهات جامعه بینالملل را از نقاط ضعف خود منحرف میسازد.
دلیل چهارم؛ هم در توجیه مخالفت با چنین فرآیندی میتوان به فقدان برگ برنده در نزد سعودیها در شرایط موجود اشاره کرد. بهزعم سعودیها هرگونه مذاکره در شرایط موجود تاییدی بر نفوذ ایران در منطقه است، بنابراین ابتدا باید ایران را از وضعیت کنونی که دارای برتری نسبی در منطقه است، عقب راند، آنگاه در شرایط ضعف با آن مذاکره کرد.
شوک
پیشنهاد ترامپ برای مذاکره بدون پیششرط با رهبران ایران، حتی برای موافقان گفتوگو و عادیشدن روابط دو کشور به اندازهای بهتآور و شوکهکننده بوده که با گذشت چند روز از طرح این پیشنهاد، همچنان شاهد واکنشهای گسترده به این درخواست هستیم. در این میان طبیعی است که عربستان سعودی بهعنوان بازیگر رقیب و مخالف سیاستهای منطقهای ایران و متحد ویژه ترامپ، در شوک قویتر و در عین حال بهتآورتری قرار داشته باشد. بهخصوص که در نزدیک به دو سال اخیر مواضع ترامپ و تیم سیاسی و امنیتی او در ارتباط با ایران معطوف به مهار، سد کردن نفوذ و حتیالمقدور تغییر رژیم بوده است. راهبردی که با خواست عربستان و اسرائیل در دو سال اخیر همسو بوده است. در این میان طبیعی است که انتظار مقامات سعودی از دولت ترامپ همچنان بر مدار استراتژی مهار ایران باشد و طرح موضوع مذاکره با تهران آن هم بدون پیششرط، نقشی در معادله ریاض و واشنگتن بهعنوان دو متحد قدیمی ندارد. مضاف بر اینکه سعودیها حساب ویژهای روی ترامپ و تیم او باز کردهاند تا در چارچوب یک راهبرد فراگیر و جامع، ایران را وادار به تغییر رفتار یا تغییر رژیم کند. از اینرو بهنظر میرسد که میتوان بخش قابلتوجهی از سکوت عربستان را ناشی از شوک و بهتی دانست که پس از موضع ترامپ برای گفت وگو با تهران مطرح شده است.
موافقت ضمنی
سناریوی سوم اما ریشه این سکوت عربستان را ناشی از موافقت ضمنی با طرح ترامپ برای مذاکره با تهران میداند و معتقد است که علت فقدان موضع ریاض ناشی از صبر این کشور برای عملیاتی شدن این ایده است. البته موافقت ضمنی به منزله تایید این مذاکره نیست و سعودیها به شرطی حاضر به چنین معاملهای هستند که این گفتوگوها به زعم آنها بتواند موجبات تغییر رفتار ایران را فراهم بیاورد. یعنی همان ۱۲ شرطی که پیشتر وزیرخارجه آمریکا برای گفتوگو با ایران مطرح کرده بود. در ثانی؛ این گفتوگوها بتواند نقش ایران در منطقه از جمله در سوریه و یمن را از بین برده، به حمایت ایران از گروههای مقاومت در منطقه پایان دهد، توان موشکی ایران را تضعیف کند و مذاکرات هستهای جدیدی را با هدف دائمی کردن برخی محدودیتها انجام دهد. تنها چنین فرآیندی است که باعث میشود عربستان از مذاکره احتمالی استقبال کند. اما طبیعی است که این سناریو برای عربستان خوش خیالانه است و تحقق عملی آن سخت و دشوار.
دنیای اقتصاد