لزوم متقاعد کردن مردم

متقاعدسازی، یکی از مهم‌ترین موضوعات در سیاست‌گذاری است. وقتی صحبت از سیاست‌گذاری می‌­شود، در همه مراحل از انتخاب و تصمیم‌­گیری تا تدوین سیاست، اجرا و ارزیابی نباید از واقعیت متقاعدسازی به دور بود.

اگر همراهی با سیاستها از سوی مجریان و مردم برای سیاستگذاران از اهمیت برخوردار است، پس گریزی نیست جز توسل به همراهی مردم در همه مراحل تدوین سیاستهای عمومی. مردمی که همراه فرایند سیاستگذاری نباشند یا در تصمیم­ها نادیده گرفته شوند، بهراحتی با هر موج نارضایتی از مسیر همراهی خارج میشوند. فارغ از اینکه تصمیم­های سیاستی دولت، به چه میزان تخصصی یا برای مردم فهمیدنی است، متقاعدکردن عموم مردم میتواند در همراهی و همدلی آنها مؤثر باشد. تمام سیاستها را میتوان به زبان مردم ترجمه کرد، تنها لازم است که سیاستگذاران در فرایند تدوین، مردم را همراهی کنند، بهگونهای که احساس طردشدگی و نادیده­انگاری نداشته باشند. احساس طردشدگی مهمترین دلیلی است که مردم را به اعتراض مقابل سیاستهای عمومی سوق میدهد. هنر سیاستگذاری در متقاعدسازی و طراحی  رویه­هایی است که مردم بتوانند رد نظرات و منافع خود را در ساحت تصمیمهای عمومی ببینند، نه اینکه با رونمایی از سیاستها غافلگیر و به هر شیوهای متوسل شوند تا نظراتشان شنیده شود. تجربه تاریخی در ایران نشان میدهد که سوار بر موج اعتراضهای مردمی شدن کار دشواری نیست؛ زیرا بی­خبری و کم­اطلاعی از کمّ و کیف سیاستها نهتنها بر شایعهها دامن میزند؛ بلکه راهی میشود برای خودنمایی آنان که ورشکسته سیاسی هستند و برای تجدید آبرو راهی جز همزبانی با مردم نمیبینند. متقاعدسازی از ضرورتهای سیاستگذاری در دنیای امروز است، بهایندلیل که کمتر سیاستی را میتوان یافت که در هریک از مراحل، نیاز به مردم نداشته باشد. حتی در سیاستهای دفاعی و امنیتی که به تخصصی­ترین شکل ممکن و بنابر ضرورتهای استراتژیک دولتها شکل میگیرند نیز متقاعدکردن مردم اهمیت دارد. انتشار شفاف­تر برخی ردیف­های بودجه سال ٩٧، اگرچه گام مؤثری در پاسخگویی و عمومیکردن تصمیمهای سیاستی داشت؛ اما نمیتواند بهتنهایی نقشی در متقاعدسازی ایفا کند. توضیح بودجه به زبان مردم و تبیین دقیق محدودیت­ها کافی نیست، فرایند بودجه­ریزی که از اصول برنامه­ها و سیاستهای کلان ناشی می­شود، باید منطبق بر ذائقه مردم باشد. فرایند متقاعدسازی را نباید تنها به اطلاع­رسانی و شفافیت محدود کرد. متقاعدسازی به معنای دقیقتر، قائلشدن نقش کنشگری برای عموم مردم است، نه فقط برای نمایندگانی از مردم. ازهمینروست که حتی در کشورهای توسعهیافته هم فقط به نظرات و رأی نمایندگان مردم در مجالس اکتفا نمیشود. ذات خروجی سیاستگذاری، هنجاری و از جنس بایدها و نبایدها است.

از این نظر سیاستگذاری بدون هنر ارتباط با مردم و ذی­نفعان اصلی نمیتواند به صورت دائم به موفقیت دست یابد. بسیاری از تصمیمهای مهم سیاستمداران در سراسر تاریخ و در گوشه و کنار دنیا، با اعتراضات مردمی و فشار ذی­نفعان از دستور کار دولتها خارج شده است. نادیدهگرفتن این سرشت تعاملی و ارتباطی جز القای دستوریبودن سیاستها دستاوردی نخواهد داشت و چنانچه نتواند تصمیم­ها را از دور خارج کند، دستکم اجرای آنها را دچار چالشهای جدی خواهد کرد. صحبت از محدودیتها و محذوریت­های تصمیمگیری با عموم مردم و نه فقط بخشی از آنها، شاید نتواند در ابتدای امر اعتمادسازی کند؛ اما میتواند در درازمدت منجر به همراهی مردم شود. صحبت از دلایل اتخاذ سیاستها و به میان مردم آوردن رویه­های تصمیمسازی، در سیاستگذاری اهمیت دارد. بهویژه در جوامع سیاست­زده که مردم، بیشتر تصمیم­ها را ناشی از پشت پردهای مبهم میدانند، توضیح و گفتوگو با آنها راهحل نخست است. طراحی فرایند گفت­وگو و درمیانگذاشتن مسائل با مردم، بنا بر اهمیت و ذات مسائل، شدت اعتراض و ناهمراهی­ها، اعتماد عمومی میان جامعه و سیاستمداران و شکل کلی اداره امور عمومی متفاوت خواهد بود. مواجهشدن تصمیم­های عمومی با مقاومت­های مردمی، خوشایند هیچ دولتی نیست؛ اما بی­توجهی به آن نهتنها میتواند منجر به بهرهبرداری دیگرانی شود که سوار بر موج­های اعتراضی خواهند شد؛ بلکه میتواند ضربه اساسی به انسجام اجتماعی وارد کند. پاسخ به «چه باید کرد؟» دستکم در شرایط کنونی که تنها هفت ماه از انتخابات ریاستجمهوری میگذرد دشوار نیست. دولت برخاسته از مردم باید با مردم گفتوگو کند. منظور از گفتوگو تنها ارائه گزارشهای یکطرفه نیست؛ بلکه معجزه متقاعدسازی را نه به سهولت، اما با طی فرایندی در بر خواهد داشت. سیاستهای خوب، سیاستهایی نیستند که خوب نوشته می­شوند، سیاستهایی هستند که در اجرا موفق خواهند بود. رهاکردن کشور از اسارت اقتصاد نفتی، یارانه­های کمرشکن، پاسخگونبودن و مسئولیتناپذیری نهادهای متعدد با کارکردهای غیرشفاف و رویه­های نادرست و بعضا فسادآمیز فقط با تدوین قانون، برنامه و سند ممکن نیست. گریزی جز همراهی مردمی نیست. مردمی که خود را در تدوین سیاستها مؤثر بدانند؛ شریک تصمیمات باشند و تنها نقش امربری برای خود قائل نباشند. گفتوگو و متقاعدسازی مردمی که احساس طردشدگی دارند، جسارت می­خواهد و این جسارت، در اساس از دولتی که برآمده از رأی قاطع مردم است، برمیآید؛ بنابراین اراده میخواهد.

منبع: شرق
برچسب ها:
مشاهده نظرات