حالا دیگر گزارشی نیست که راجع به نرخ خوراک نوشته شود و رغبتی در خواننده ایجاد کند. مباحث تمام و کمال تکراری است و هیچ نسیم جدیدی نیز در این باغ بیبرگی نمیوزد. گفتوگو با غلامحسین نجابت، مدیرعامل اسبق شرکت ملی صنایع پتروشیمی اما برای خود ما، فتح بابی جدید در زمینه این موضوع کهنه محسوب میشد. نجابت به واسطه ارتباطات و حضور خود چه در بدنه دولتی و چه با بخش خصوصی، چرایی به نتیجه نرسیدن و اعلام نشدن نرخ قطعی خوراک را از نگاهی جدید تحلیل کرد. او با اشاره به پروندههای قدیمی و ماجراساز در فروش گاز ایران اظهار کرد که نبود «امنیت تصمیمگیری» برای مدیران سطح بالا در ایران، باعث شده است که 7 وزیر طی 10سال نتوانند نرخی قطعی برای خوراک اعلام کرده و زیر آن را امضا کنند. او از فاکتورهای بسیار زیادی میگوید که پنهان از دید عموم و رسانهها بر ماجرای نرخ خوراک سایه افکنده و بسیار ریشهدار هستند.
در راستای صحبتهای شما، بخش خصوصی اصرار زیادی بر کاهش نرخ خوراک دارد. اما دولت حاضر به کاهش نرخ خوراک نیست.
در رابطه با نرخ خوراک باید توجه داشته باشیم حرفهای درست و با پشتوانه و مطالعه و مآلاندیشانه زده شود. اگر شما قصد فروش منزل را داشته باشید منِ خریدار یک قیمتی را مطرح میکنم و شمای فروشنده قیمت دیگری را. اما قیمت منطقی کدام است؟ نمیتوان گفت اگر با قیمت من خریدار، حاضر به فروش نیستید پس به حرف من اهمیت داده نمیشود. زیرا ممکن است حرف من غیرمنطقی باشد یا برعکس ممکن است حرف شما غیرمنطقی باشد. بنابراین باید دید کدام صحبت بخش خصوصی درست است و از آن دفاع کرد و به بخش دولتی از طریق قانونگذاری و قدرتی که دارد، اجازه نداد که حرف خود را به بخش خصوصی تحمیل کند. پس هر حرف بخش خصوصی قابل دفاع نیست و باید از حرف منطقی، مستند و محاسبه شده دفاع کرد.
حرف منطقی در تعیین نرخ خوراک چیست؟ از یک طرف سرمایهگذاران اعلام میکنند که با این نرخ 13سنت سرمایهگذاری نمیکنند و از سوی دیگر مهندس زنگنه مشخصا به نرخهای بالاتر اعتقاد دارد و دلایلی دارند که شاید منطقی هم باشد.
در این بحث چند عامل وارد میشود. یک زمان صرفا بحث قیمت خوراک است که به راحتی میتوان با مبانی بینالمللی و کشورهای همجوار مقایسه کرده و در نهایت قیمتی را تعیین کنند که سرمایهگذار سود مورد نظر خود را به دست آورد. اما در اینجا موارد دیگری نیز مطرح میشود. به عنوان مثال سرمایهگذار عنوان میکند که وقتی میزان خوراکی که به من داده میشود، کمتر از مقدار تعهد شده است و من مجبور به تولید کمتر از ظرفیت خود هستم، پس باید این مساله در تعیین نرخ خوراک گنجانده شود. از طرفی قدرت بخش خصوصی نیز به دولت نمیرسد که همانند نظامهای سرمایهداری و متداول دنیا از دولت به خاطر عدم عمل به تعهدش خسارت بگیرند. در حالی که اگر بخش خصوصی از تعهدش عدول کند سنگینترین مجازات برایش در نظر گرفته میشود. اینگونه مسائل است که تعیین نرخ خوراک را پیچیدهتر میکند و قضیه را از صرف منطقی بودن یا نبودن مبلغ خارج میسازد. اگر همه شرایط منطقی و مهیا بوده و در جایگاه خودش برقرار شود، قطع بهیقین نه تنها 13سنت نرخ به صرفهیی است بلکه سود قابل توجهی را نیز نصیب سرمایهگذار میکند. به عنوان مثال در بحث تولید اوره، خوراکی که اوکراین برای تولید اوره استفاده میکند معادل تنی 250دلار است. در صورتی که در ایران با همین 13سنت، تنی 130دلار میشود. آیا اوکراین که با این نرخ خوراک اوره تولید میکند و به هندوستان نیز صادر میکند در حال ضرر کردن است؟
یعنی نرخ خوراک در اوکراین 25 سنت است؟
بله، اوکراین تقریبا با همین نرخ خوراک را از روسیه میخرد.
اگر شما نرخ 25سنتی خوراک در اوکراین را مثال میزنید من نیز مثال نرخ خوراک 7-6 سنتی در خاورمیانه را میزنم! اصل حرف بخش خصوصی نیز این است که این نرخ با کشورهای منطقه رقابتپذیر نیست.
نمیشود که قسمتی از یک صحبت را عنوان کرد که منطقی تلقی شود اما مابقی آن گفته نشود. باید دید وقتی قطر در رابطه با نرخ خوراک تخفیف قائل میشود در ازای آن در بحث سرمایهگذاری و منافعی که بعدا نصیبش میکند به چه صورت است. دولت یا میتواند از طریق فروش خوراک گازی درآمد به دست آورد یا اینکه میتواند در سود سرمایهگذاری که توسط سرمایهگذار انجام میشود، شریک شود و مابهالتفاوت آن را روی منافع حاصل از محصول ببرد. پس یک صحبت وقتی کارشناسانه و منطقی است که همه ابعادش گفته شود. نه اینکه فقط قسمتی عنوان شود که نظر ما را تامین کند و بقیه شرایط حاکم بر آن گفته نشود. در یک جلسه کارشناسانه همه ابعاد یک مساله بررسی میشود اما بیرون از جلسه هرکسی آنچه را که از ظن خودش برداشت کرده و در جهت منافع خودش است، عنوان میکند. من پیشنهاد میکنم که شما این مساله را بررسی کنید که قیمت خوراک در جایی مثل عربستان، قطر یا امارات چند است و به همراه آن شرایط قرارداد و سودی که به اسم قیمت خوراک در جیب دارنده خوراک میرود چقدر است!
پس آن طور که شما عنوان میکنید مهمتر از خود نرخ خوراک، شرایطی است که پتروشیمیها در ایران با آن مواجهاند و به دلایل مختلفی بحث تعیین نرخ خوراک طولانی و طولانیتر میشود. همین که عده زیادی ذینفعند و با صحبتهای خود فضا را پیچیدهتر میکنند. به نظر شما چه اتفاقی میتواند ختمی بر تمام این ماجرا باشد؟ به خصوص که درحال حاضر ما قصد جذب سرمایههای خارجی را داریم و نمیتوان موضوع به این مهمی را مبهم نگه داشت.
فکر نمیکنم که در این جلسه بتوان تمام فاکتورهای موثر در این قضیه را بررسی کرد. اما من یک نمونه از این دست مسائل را عنوان میکنم. به نظر شما آیا وزیری که در یک دوره کاملا در راستای مصلحت نظام و منافع مملکت و براساس عقل و تدبیر تیم کارشناسی و تشخیص هیات مدیره شرکت مربوطه، گازی را که یک عمر بدون هیچ فایدهیی میسوخته است نه اینکه حتی به نرخ یک سنت فروخته میشده بلکه کاملا بدون هیچ استفادهیی فلر میشده و هوا را نیز آلوده میکرده با بستن قراردادی به یک خریدار خارجی فروخته که همین داستان «کرسنت» است که شما در جریان هستید. در رابطه با «کرسنت» چه جوابی برای نسل کنونی و آینده داریم؟ به مدت 10سال گازی را که میشد به قیمت یک سنت یا هر نرخ دیگری فروخته شود نه اینکه ذخیره شده باشد بلکه سوخته، فلر شده و دوده شده و به آسمان رفته است. برای همین قضیه «کرسنت» عدهیی آمدند و داستانی را ساختند که خود در جریان آن هستید. بعد آیا شما توقع دارید که همین وزیر بتواند در رابطه با قیمت خوراک تصمیم بگیرد؟ اگر مهندس زنگنه بخواهد نظر بخش خصوصی را در تعیین نرخ خوراک در نظر بگیرد و همان نرخ 3سنتی که قبلا بود را مجددا تعیین کند چه کسی به جای ایشان پاسخگوی آیندگان خواهد بود؟ جریانهایی مثل کرسنت سبب میشود که اگر همه به فرض بگویند نرخ خوراک باید 10سنت باشد، منِ وزیر اصرار میکنم که باید 30 سنت شود. حال بقیه باید التماس کنند که این نرخ کاهش یابد. مجموعه این نوع فاکتورها سبب میشود که یک داستان معطل بماند و مدیران نتوانند تصمیم بگیرند. بنابراین داستان نرخ خوراک مجرد نیست و مجموعهیی از فاکتورهای اثرگذار است. چگونه کسی که طولانیترین دوران وزارت را داشته و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام این مملکت را امانتدار نمیدانیم؟ اگر مهندس زنگنه را امانتدار ندانیم پس به چه کسی میخواهیم اعتماد کنیم؟ آیا به کسانی میتوان اعتماد کرد که الان کمکم پروندهها و مسائلشان درحال مشخص شدن است؟ آیا اینها درست میگفتند؟ بنابراین نمیشود هدف بزرگی را تعیین کنید اما ملزوماتش را فراهم نکنید. نمیشود انتظار معجزه از چنین شرایطی را داشت. اینها نکاتی است که اتفاقا کمتر هم مورد توجه قرار میگیرد. تنها این یک مورد نیز نیست. باید بررسی شود که چرا در جاهای دیگر دنیا تعیین نرخ خوراک با چند جلسه کارشناسی تعیین میشود و همه نیز کار خود را انجام میدهند اما در ایران هفت وزیر طی 10سال عوض شده اما یک نفر جرأت نکرده که زیر یک قیمت را امضا کند و پای آن بایستد. باید بررسی شود که نبود امنیت تصمیمگیری در سطوح بالا در ایران چه مخاطراتی را برای کشور به همراه دارد.
فکر نمیکنید علاوه بر عدم امنیت تصمیمگیری یکی دیگر از دلایلی که میتوان مطرح کرد، این است که مدیران ایرانی به شدت محاظفهکار بوده و ترجیح میدهند خود را درگیر نکنند؟
در رابطه با بحث نرخ خوراک و مدیری مربوطه آن (مهندس زنگنه) با قطعیت و یقین عنوان میکنم که اینگونه نیست و بررسی سوابق ایشان این مساله را نشان میدهد که ایشان چنین شخصیتی را ندارند. ایشان کسی نیست که دو روز آمده باشد و سوابق تصمیمگیریهایش مشخص نباشد.
جدا از مهندس زنگنه در رابطه با سایرین...
ما اکنون درحال صحبت در مورد نرخ خوراک هستیم و بنا نداریم که تمام مشکلات مدیریتی کشور را حل کنیم. میخواهیم بدانیم چرا تکلیف نرخ خوراک مشخص نمیشود. پس صورت مساله مشخص است، متولی آن نیز مشخص است. باید آسیبشناسی کرد که چرا نتیجه مشخص نمیشود. همانطور که گفتم صرف یک مشکل نیست که با حل آن همه چیز قطعی شود بلکه فاکتورهای دیگری نیز هست.
یکی از شرایطی که در موضوع تعیین نرخ خوراک اشاره کردید، بحث تامین خوراک است. طبق آماری هم که از میزان تولید 4ماهه اول امسال نیز مشخص شد که تولید پتروشیمی کشور کمتر از ظرفیت اسمی آن بوده و عمده دلیل آن نیز به خاطر مشکل تامین خوراک عنوان شده است. به نظر شما آینده مجتمعهای پتروشیمی همگام با کند پیش رفتن بعضی از فازهای گازی عسلویه چه خواهد بود؟
تامین خوراک مساله غیرقابل حل و همیشگی نیست. در مقطعی که ما صبحت میکنیم، قرار بوده که فازهای پارس جنوبی در زمانهای برنامهریزی شدهیی به بهرهبرداری برسد. بحث ما روی اتان است که خوراک مجتمعهای الفینی است. وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران تعهدی در رابطه با تامین خوراک داشته و بر مبنای آن مجتمعهای پتروشیمی احداث شده است. واحدهای پتروشیمی به تولید رسیدند اما فازهای پارس جنوبی با مشکل مواجه شدهاند و تقریبا عمده داستان کمبود خوراک از همین یک عامل حاصل میشود. هماکنون در عسلویه حدود 3میلیون تن کمبود اتان داریم. در کل واحدهای احداث شده در آنجا حدود 4.8میلیون تن اتیلن تولید میکنند که اگر ضربدر 1.3 کنیم تا مقدار اتان مورد نیاز به دست آید بیش از 6 میلیون میشود. این مجموعه واحدها مجبورند 3میلیون تن زیر ظرفیت اسمی خود کار کنند. یعنی اگر فازهای پارس جنوبی به موقع تمام شده بودند و به این مجتمعها به موقع خوراک میدادند، مسالهیی نبود که به صورت نسنجیده و محاسبه نشده باشد. انشاالله با به تولید رسیدن فاز 15، 16، 17 و 18 حدود 1.3میلیون تن از این کمبود جبران شود.
ولی حدود 1.7 میلیون تن دیگر باقی میماند...
ان شاالله با بهرهبرداری از فازهای دیگر پارس جنوبی این مقدار نیز تامین میشود. پس تامین خوراک عامل مشخصی دارد. همچنین در ماهشهر و در پتروشیمی بندر امام یک واحد NF3 احداث شده و قرار بوده واحد 1 و 2 خود را تعطیل و از رده خارج کنند و خوراک را به واحد جدید بدهند اما الان هر سه واحد مشغول فعالیت است.
چرا آن دو واحد را تعطیل نکردند؟
شاید دلشان نیامده است. البته اگر بتوانند از NGLهای نفت خوراک بگیرند و هر سه واحد را Operate کنند، خوب است. از طرف دیگر شرکت نفت تعهد کرده بود خوراک این واحد را تامین کند ولی شرکت نفت واحدهای NGL که باید به تولید میرسانده را هنوز به اتمام نرسانده و وارد سرویس نشدهاند.
روزنامه تعادل