«درشرایطی پرونده هستهای تحویل دولت یازدهم شد که جمهوری اسلامی ایران، به نقطه قابل توجهی در پیشرفت صنعت هستهای رسیده بود اما با پذیرفتن برجام از حدود 100 حق مسلم خود صرف نظر کردهایم. متاسفانه در این توافق پذیرفتهایم که ایران یک استثناست. به این معنی که خودمان قبول کردهایم حقوق کمتر و تکالیف بیشتری نسبت به سایر کشورهای هستهای جهان داشته باشیم و بدتر این که حتی از حقوق تصریح شده خودمان در توافق ژنو هم عقبنشینی کردهایم.»
این عبارات بخشی از سخنان آقای سعید جلیلی رییس تیم مذاکرات هستهای در دولت گذشته در جمع اعضای کمیسیون بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی در انتقاد از متن توافق هسته ای است که در صفحه اینستاگرام او نیز منتشر شده است.
بخش های دیگر این سخنان نیز از این قرار است:
- تکلیف محدودیت های زمانی صنعت هستهای به درستی مشخص نشده و 190 هزار سو نیاز غنی سازی 40 سال زمان میبرد.
- نظارتها و بازرسی های غیر متعارف را پذیرفتهایم و دسترسی به اطلاعات کشور امکانپذیر شده است.
- با بهانهگیری یک کشور عضو کمیسیون تحریمها قابل برگشت است.
- پرونده هستهای تا 10 سال دیگر در دستور کار شورای امنیت میماند.
هر چند واکنشهای کاربران در این صفحه به قدر کافی گویاست و نشان میدهد سخنان ایشان تا چه اندازه به افکار عمومی پشتگرم است اما چون احساس میشود واقعیتهای تلخ تحریم و انزوا و سقوط اخلاقی و فساد ناشی ازآنها با ادعای دور زدن تحریمها نادیده انگاشته شده و کسانی که باید پاسخگوی عملکرد خود باشند حالا مطالبه کننده و مدعی شدهاند اشاره به چند نکته خالی از فایده نیست:
اول: اگر هیچ کس نداند مذاکرات هسته ای با 6 کشور تا چه حد دشوار است سعید جلیلی بهتر ازهر کس میداند زیرا خود از نزدیک و طی 6 سال در جریان بوده و تمام دشواریهای آن را لمس کرده است. بنا بر این از او بیش از دیگران انتظار میرود که در قضاوتها جانب انصاف را رعایت کند و محظورات تیم مذاکرهکننده را یادآور شود و خصوصا این انتظار بیشتر است که از منظر امنیت ملی بنگرند. تحریم یک تهدید جدی برای امنیت ملی به حساب میآمد و میآید.
دوم: بعد از توافقهای هستهای برخی از منتقدان گفتهاند و میگویند در وین میوه مذاکرات آلماتی را چیدند. منظورشان این است که پایه کار در دوره سعید جلیلی گذاشته شده بود و ظریف و همکاران به محصول رسیدند نه این که خود کِشت کرده باشند. اگر این طور است چرا آقای جلیلی از این ثمره ابراز نارضایتی میکند؟
سوم: سعید جلیلی در حالی در مجلس انتقادات و نظرات خود را مطرح کرده که در دولت قبل دست نمایندگان از او کوتاه بود. اگر ارتباطی بود رابطه نماینده مجلس با مسوول مذاکرات نبود بلکه نزدیکیها و همفکریهای سیاسی این امکان را فراهم میساخت. حال آن که در دولت روحانی پرونده از شورای عالی امنیت ملی به وزیر امور خارجه تحویل شد و وزیر خارجه از مجلس رای اعتماد گرفته و امکان سوال و حتی استیضاح او برای نمایندگان فراهم است.
خبرنگاران رسانه ها نیز می توانند گواهی دهند که در نشست های خبری شورای عالی امنیت ملی چه اتفاقی رخ می داد. یک بیانیه را ایشان از روی کاغذ می خواندند و تمام. در بیرون نیز کارشناسانی مانند آقای علی خرم که زبان به انتقاد می گشودند با محدودیت هایی رو به رو می شدند. این که مذاکرات در بستری از فضای امنیتی و بدون توضیح به نمایندگان مجلس پیش برود- که البته در واقع پیش هم نمی رفت- بهتر بود یا این که وزیر امور خارجه مورد اعتماد نمایندگان مجلس این کار را جلو ببرد و افکار عمومی هم در جریان است و حمایت می کند.
چهارم: سخنان آقای جلیلی از این حیث هم جای تعجب است که انگار ایشان فراموش کرده مرد شماره دو تیم مذاکرات – عباس عراقچی- در دوران او نیز عضو تیم مذاکرات بوده و همه تغییر نکردهاند. آیا آقای عراقچی در تیم قبلی به گونه ای عمل میکرده و اکنون به شیوه ای دیگر یا از همان تجربه ناکام بهره گرفته و تیم را برای رسیدن به این نقطه هدایت کرده است؟ همین آقای عراقچی گفته است که به جایی رسیده بودیم که منتظر جنگ بودیم و رییس جمهوری به همین استناد گفت سایه جنگ را با توافق و برجام دور کردیم.
پنجم: آقای جلیلی مشخص نمیکند که تحریم ها را تهدید و خطر جدی میداند یا نه. اگر تحریمها امنیت ملی ایران را تهدید نمیکرد و نمی کند چرا ایشان اصرار بر برچیدن کامل آنها دارد و اگر تحریمها تهدید بود چرا دور شدن آن را کم اهمیت تلقی میکند؟
ششم: مشکل آقای جلیلی با تیم کنونی را میتوان در عمق تفاوت دو نوع نگاه دانست. مذاکره کننده سابق آمریکایی – آینهورن- گفته بود: « جلیلی برای ما از تاریخ اسلام میگفت و نطق میکرد». معلوم است که در نگاه سعید جلیلی مذاکرات نه فرصتی برای توافق که مجالی برای «ابلاغ» بوده و احساس میکرده وظیفه و رسالتی دارد تا گمراهان را به راه راست هدایت کند. این در حالی است که ظریف و تیم کنونی از اصطلاح «رقیب» استفاده میکنند و در پی نقاط مشترک بودند و هستند.
هفتم: مسوول سابق تیم مذاکرات هستهای در این سخنان بارها از واژه «صنعت هستهای» استفاده کرده است. این یعنی تقدس خاصی ندارد و یک صنعت است. اما اگر تنها یک صنعت است آیا میارزد و میصرفد که به خاطر پیشرفت آن صنایع دیگر با تحریم و فرسودگی و از کار افتادگی دست و پنجه نرم کنند؟ اگر یک صنعت است و نه بیشتر آیا رواست که بهای پیشرفت در آن عقب ماندن از قافله توسعه جهانی باشد؟
هشتم: فرض را بر این میگذاریم که آقای سعید جلیلی تمام توان و استعداد خود را در 6 سال مسوولیت به کار گرفت و انصاف باید داد حساب او از شماری دیگر از مدیران عصر احمدی نژاد در زمینه هایی جداست. اما این کار را برای نظام و مردم انجام داد و نظام اجازه داد شیوه مواجهه هستهای او و حسن روحانی در 24 خرداد 92 در بوته رای مردم گذاشته شود و چنین بود که انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در عمل به همهپرسی بدل شد و سعید جلیلی از مجموع آرای 50 میلیون ایرانی واجد شرایط تنها موفق به کسب 4 میلیون رای شد که چنانچه تنها رای دهندگان و واجدان شرایط نیز منظور شوند باز کمتر از10 درصد است.
مردم ایران با چه زبانی به آقای سعید جلیلی و سیاستهای او باید «نه» میگفتند که نگفتند؟ وقتی قرار است مردم هزینه تصمیماتی را بپردازند حق دارند نظر بدهند و خوشبختانه این امکان فراهم آمد که دو تفکر در برابر هم قرار بگیرند و حاصل روشن بود. آقای جلیلی البته همچنان میتواند به نمایندگی از آن 8 درصد سخن بگوید ولی سخن گفتن از جانب نظام و مردم مستلزم پشتوانهای از آرای اجتماعی است که او ندارد.
نهم: جواد ظریف و همراهان او رفته بودند این غائله را ختم کنند و سنگهایی را که دیگران به چاه انداخته بودند به در آورند و حتی الامکان و در حدی که میتوانستند موفق شدند. سعید جلیلی و همکاران او اما به این نیت نمیرفتند. کافی است بسته پیشنهادی او را در نظر آوریم یا اگر این شایعه درست باشد که نامههای بیپاسخ احمدی نژاد به جرج بوش و خانم مرکل به قلم یا پیشنویس او بوده باشد، با حال و هوای فکری و منظومه دیپلماسی او بیشتر آشنا میشویم.
دهم: شاید دقیقترین عبارات را دکتر ولایتی در مناظرههای انتخاباتی به کار برده باشد. از این رو یادآوری دوباره آن سخنان خالی از لطف نیست و اصطلاحا «خیر الکلام ما قلّ و دَلّ»:
« در آخرین صحبتی که آقای جلیلی در آلماتی داشتند، پیشنهاداتی کردند که براساس آن میشد جلو برویم و آن پیشنهادات را ایشان نپذیرفتند. 1+5 گفتند که شما اگر غنیسازی 20 درصد را متوقف کنید و حرکت فوردو را قدری کند کنید، ما این سه تحریم را از روی شما برمیداریم.
معلوم است که هرکاری قرار است انجام بشود، قدم به قدم است. در پاسخ آنها گفته شد ما فلان کار را میکنیم شما کل تحریمها را بردارید. اینکه میگویم به شهادت معاون وزارت امور خارجه در جلسه است. مثل این است که شما بخواهید لیوانی بخرید که طرف بگوید 100 تومان است. شما بگویید دو تومن میدهید؟ او میگوید اگر نمیخواهی معامله کنی، چرا وقت ما را گرفتی. وقتی طرف حاضر است سه قدم بردارد بعد شما میخواهید یک قدم بردارید، معلوم است نمیخواهید کار را پیش ببرید.
دیپلماسی این نیست که در داخل کشور خودمان طوری وانمود کنیم که ما اصولگرا هستیم اما اصولگرایی این نیست که انسان انعطافناپذیر باشد. در رابطه با مصالح ملی باید بتوانیم از دیپلماسی به نحو احسن استفاده کنیم. دیپلماسی فقط خشونت نشان دادن و سرسختی نشان دادن نیست، بلکه یک معامله و تعامل است. ما باید با همه دنیا تعامل کنیم. قضیه بده و بستان است. نمیشود هرچه ما از آنها میخواهیم آنها به ما بدهند و متقابلا حاضر نباشیم کاری بکنیم. هنر دیپلماسی بیانیه صادر کردن و خواندن بیانیه پشت میز مذاکره نیست، حتما راه فعلی مذاکرات هسته ای اشکال دارد و اگر این طور نبود،وضع ما به اینجا نمیرسید.
ببینید جناب آقای جلیلی! بحث دیپلماسی کلاس فلسفه نیست، آنچه مردم میبینند این است که شما چند سال است مسوول پرونده هستهای هستید، یک قدم هم پیش نرفتهایم، تحریم ها بیشتر شده و هر روز فشارش بر روی مردم میآید. هنر دیپلماسی این است که حق هسته ای را حفظ کنید و در عین حال تحریم ها کاهش پیدا کند و بر آن اضافه نشود».
مگر از خرداد 92 چقدر گذشته که سعید جلیلی هم سخنان دکتر ولایتی را فراموش کرده و هم نتیجه بیست و چهارمین روز آن را؟!
عصرایران