سرانجام کلبه احزان فلزات پایه و مواد معدنی صنعتی جهان هم گلستان شد و لبخند رونق بر لبان آنها نشست. در این میان به نظر میرسد لبخند زغال سنگ از همه پررنگتر باشد. زغال سنگ با اوباما روزگار را به سختی میگذراند و سیاستهایی که او برای جلوگیری از گرم شدن کره زمین و حفاظت از محیطزیست پیش گرفته بود، عرصه را بر این کانی سیاه پرانرژی تنگ کرده بود، اما مشکل فقط امریکا نبود، چین هم زغالسنگ را تحریم کرد. هند هم در روند رو به توسعه خود تلاش داشت تا جایی که میتواند از زغالسنگ فاصله بگیرد. تنها حامی زغالسنگ در این روزهای دشوار، استرالیا بود که همچنان بر تولید آن اصرار میورزید.
حالا اما روزگار عوض شده و ترامپ که وعده سبک کردن بار قوانین زیستمحیطی را برای زغالسنگیهای امریکا میداد، قرار است بر مسند ریاستجمهوری بنشیند. همه اینها درست، اما حتی با آمدن ترامپ هم زغال سنگ هنوز همان کانی خطرناک ارزان است که هم استخراج آن هزینههای جانی بسیار دارد و هم آلودگیهای برآمده از سوزاندن آن بلای جان زمین شده و آن را گرم و گرمتر میکند. اینها دلایل خوبی است که دنیا با دیدی آیندهنگرانهتر به جایگزینهایی مانند انرژیهای تجدیدپذیر فکر کند و به باد و نور خورشید فرصت دهد بهعنوان رقیبان این منبع انرژی عرض اندام کنند، هر چند این دو نیز ضعفهای خود را دارند؛ همیشه باد نمیورزد و خورشید نمیتابد. بنابراین زغالسنگ جلوتر است اما رقیب دیگری هم پیشروست؛ گاز طبیعی که اگر تولید برق با آن در نیروگاهها ارزانتر از زغالسنگ تمام شود، آن وقت دیگر زغالسنگ باید فکری به حال خود بکند.
صمت