مالیات یکی از منابع اصلی درآمد دولتها بهحساب میآیند. بهمفهوم ساده مالیات عبارت است از برداشت قسمتی از درآمد یا داراییهای افراد توسط دولت. مهمترین هدف دریافت مالیات، کسب منابع لازم برای مخارج دولت است. بهغیر از این مالیات وسیلهای برای کنترل و قانونمند کردن الگوی مصرف، تولید و توزیع درآمد در سیستم اقتصادی میباشد. بنابراین مالیات از ابعاد گوناگون بر اقتصاد تاثیر میگذارد. بحث در مورد تاثیر مالیات بهواسطه تاثیرات منفی و مثبت زیادی که میتواند بر سیستم اقتصادی داشته باشد همواره مورد چالش بوده است.
بهطور کلی مالیات میتواند از طریق سه کانال بر اقتصاد تاثیرگذار باشد؛ تولید، مصرف و کاهش نابرابری درآمد. یکی از انواع مالیات، مالیات بر درآمد است. اگر دقت کرده باشید در فیشهای حقوقی همواره میزانی تحت عنوان مالیات از شما کسر میگردد، این همان مالیات بر درآمد است. وضع مالیات بر درآمد در واقع یک اهرم کنترلی مناسب برای جهتدهی رفتار مصرف است. با کسر میزانی از حقوق مردم در واقع بخشی از تقاضا از سیستم اقتصادی جدا میشود. دولت در تعیین این میزان باید دقت کافی داشته باشد. وضع مالیات در محدودهای که حساسیت تقاضا نسبت به آن زیاد باشد موجب کاهش شدید تقاضا شده که پیامد آن کاهش تولید و افزایش بیکاری خواهد بود. همچنین مالیات بر تولیدکنندگان نیز میتواند نتیجهای مشابه داشته باشد. افزایش مالیات در بخش تولید، هزینه تولیدات را بالا برده و ممکن است موجب کاهش تولید و پیرو آن سطح اشتغال در جامعه شود. البته در مورد برخی کالاها بستن مالیات از جنبههای گوناگون منفعت نصیب جامعه خواهد کرد برای مثال مالیات سیگار ضمن اینکه درآمد زیادی نصیب دولت میکند، یک رفتار اجتماعی مضر را برای سلامت کلی جامعه کنترل میکند.
اگرچه برخی اقتصاددانان اعتقاد دارند که دریافت مالیات سنگین از افراد پولدار یکی از راههای کاهش نابرابری درآمد و باز توزیع آن در جامعه است اما به عقیده دیگران این عمل میتواند تاثیرات منفی زیادی بر سیستم اقتصادی داشته باشد.بهعقیده مخالفان ، قشر پردرآمد جامعه منبع اصلی پسانداز و سرمایهگذاری در جامعه بهشمار میروند. کاهش درآمد آنها به مثابه کاهش پسانداز (که منابع وامدادنی لازم برای اجرای طرحهای سرمایهگذاری کارآفرینان را تامین میکند) خواهد بود. همچنین وضع مالیات سنگین انگیزه سرمایهگذاری مستقیم آنها را کاهش میدهد که در هر دو صورت اثر کلی این نوع مالیات بهصورت کاهش تولید و اشتغال در جامعه خواهد بود. این مساله به قدری حیاتی است که امروزه یکی از راههای جذب سرمایهگذاری در برخی کشورهای پیشرفته تعیین نرخ مالیات در میزانی پایینتر از کشورهای دیگر است.
اما چرا در برخی کشورها به رغم وضع مالیات سنگین کماکان انگیزه مردم برای مصرف و سرمایهگذاری حفظ میشود؟ چرا در برخی جوامع مردم حتی در شرایط پرداخت مالیات بالا انگیزه خود برای کار کردن، پسانداز و سرمایهگذاری را از دست نمیدهند؟ جواب این سوال در نحوه خرج کردن عواید مالیات توسط دولتهاست. وقتی مردم مشاهده میکنند که در ازای پرداخت مالیات هزینه درمانی آنها بهشدت کاهش مییابد راغبند تا دولت را در کسب درآمد لازم برای توسعه این بخش یاری کنند یا سرمایهگذاران در کشوری که مالیات در سطح بالایی قرار دارد اما خدمات و تسهیلات سرمایهگذاری مناسب در اختیار آنها قرار میگیرد حاضرند به رغم سود کمتر به فعالیت خود در آن کشور ادامه دهند. در کشورهای توسعه یافته کارکرد درست نظام مالیاتی بهعنوان یکی از منابع اصلی درآمد دولت حاصل سالها کارکرد مناسب دولت و کسب اعتبار در بین مردم است. وقتی مردم مشاهده کنند که مالیات آنها بهگونهای مناسب صرف خدمات رفاهی و افزایش سطح زندگی آنها میشود (مثل خدمات آموزشی، بهداشتی، حمل و نقل عمومی...)در واقع دادن مالیات را بهمثابه کاهش درآمد درنظر نمیگیرند بلکه تصور آن است که در قبال خدمت ضروری هزینهاش را پرداخت میکنند.
در مقابل در برخی کشورهای در حال توسعه عملکرد نامناسب دولت منجر میشود مردم همواره بهدنبال فرار مالیاتی باشند. در اینگونه جوامع عدم مشاهده هزینه کرد مالیاتهای پرداخت شده موجب عدم اطمینان مردم به دولت و انحراف انگیزه آنان میشود. برای مثال وقتی قیمت سوخت بالاتر میرود مردم توقع دارند از عواید حاصل از آن حداقل کیفیت جاده ها و وسایل حمل و نقل عمومی بهبود یابد و یا وقتی عوارض سنگین به شهرداری پرداخت میکنند، شهردار نیز متعاقبا نسبت به بهبود شرایط خدمات رسانی خود اقدام نماید و مردم را در جریان این امور بگذارد. وجود سیستم مالیاتی مناسب یک کانال مهم درتامین منابع مورد نیاز دولت و ارائه خدمات مناسب به مردم است. عواید حاصل از مالیات میتواند صرف ایجاد زیرساختهای تولیدی و بهبود تکنولوژی گردد که هم زمینهساز افزایش تولید و اشتغال خواهد بود و هم موجب کاهش هزینه تولید و بالا رفتن بهرهوری کل در جامعه میشود. اجرای یک نظام مالیاتی مناسب نیازمند ایجاد بستر اقتصادی مناسب است.
در یک اقتصاد پویا با درجه سرمایهگذاری و اشتغال بالا کسب درآمدهای مالیاتی با توجه به شفاف بودن اطلاعات، دست دولت را در وضع انواع قوانین مالیاتی باز میگذارد. برای مثال در آمریکا بیش از 90 درصد درآمدهای دولت از کانال وضع مالیاتهای متنوع است و عواید حاصل از این کانال صرف سازماندهی و بهبود شرایط کارگران، سرمایهگذاران و تولیدکنندگان و... می شود. بالطبع این سطح از درآمد برای کشورهای در حال توسعه که اغلب مردم با کارگری و فعالیتهای موقت در بنگاههای غیررسمی گذران زندگی میکنند و امکان رصد و پیگیری حسابها آنها برای اخذ مالیات میسر نیست، دستنیافتنی خواهد بود. بنابراین ایجاد یک نظام مالیاتی مناسب در گرو عملکرد صحیح دولت و برقراری یک رابطه مبتنی بر اطمینان بین مردم و دولت است.
دنیای اقتصاد