آن گاه خواهید دید که مدیریت کردن آنقدرها هم که به نظر میرسد کار سختی نیست.
اجازه ندهید پست مدیریتی شما را جوگیر کند: بعضی از مدیران تازهکار به محض رسیدن به مسند مدیریت به اصطلاح «خود را گم میکنند» و تمام مسائل حرفهای و اخلاقی را از یاد میبرند و آنچنان به کارکنانشان امر و نهی میکنند که گویی خودشان هیچگاه کارمند نبودهاند و نمیدانند کارکنان از امر و نهی شنیدنهای پیدرپی از طرف مدیران دل خوشی ندارند. بنابراین سعی کنید که مدیر باجنبه و صبوری باشید و اخلاقیات را رعایت کنید.
از اینکه باید مثل یک مدیر عمل کنید نهراسید: اگرچه فعالیت بهعنوان یک مدیر مسوولیتهای پیچیدهای همچون انتخاب مسیر درست، راهنمایی کردن کارکنان و حل مسائل را به دنبال دارد، اما به هیچ عنوان نباید از این کارها ترسید چرا که در این حالت همه به شما بهعنوان فردی بزدل و ناتوان نگاه خواهند کرد. پس همیشه و در همه حال به خودتان تلقین کنید که مدیریت کردن دیگران به هیچ عنوان کار سخت و غیرممکنی نیست و شما بهطور حتم در آن موفق خواهید شد.
بهطور کامل نسبت به وظایف مدیریتیتان شناخت کافی به دست آورید: هر چقدر هم مدیر عالیرتبهای باشید باز هم یک رئیس و مافوق را بالای سر خود میبینید که باید به او گزارش دهید و نسبت به او پاسخگو باشید. بنابراین یکی از مهمترین کارها و اولویتهای شما در ابتدای فعالیت مدیریتیتان عبارت است از آگاهی یافتن از وظایف و انتظاراتی که از شما بهعنوان یک مدیر میرود. در بسیاری موارد شما نه طراح و برنامهریز بلکه صرفا یک مجری و پیادهکننده سیاستهای ابلاغی از بالا هستید. پس بهتر است حد و حدود خود را بشناسید.
فرهنگ حاکم بر سازمان تحت رهبریتان را بشناسید: اگر بهعنوان مدیر وارد سازمان یا شرکت جدیدی شدهاید که شناختی از فرهنگ آن ندارید در اولین فرصت ممکن به این شناخت برسید، چرا که در غیر این صورت مرتکب اشتباهات فاحشی خواهید شد. حتی اگر قبلا هم سالها در سازمانی که الان مدیرش هستید بهعنوان کارمند مشغول بهکار بودهاید باز هم باید شناخت خود را در مورد فرهنگ سازمانی اما این بار در سطح مدیران و به عبارت بهتر «فرهنگ مدیریتی» افزایش دهید.
از مدیرانی که قبلا با آنها کار کردهاید الگو بگیرید: پیش از آنکه مدیر شوید مدتها بهعنوان کارمند با مدیران متعددی کار کردهاید و حال که خود به یک مدیر تبدیل شدهاید زمان آن فرا رسیده تا از نقاط قوت و جنبههای مثبت مدیریتی هر کدام از آنها الهام گرفته و بهترین عملکرد مدیریتی را از خود بروز دهید. البته این به معنای تقلید صرف از یک یا چند نفر دیگر نیست، چرا که سبک مدیریتی شما باید یکتا و منحصر به خودتان باشد و نه هیچکس دیگر.
افرادتان را بشناسید و کاری کنید که آنها هم شما را بشناسند: اگر بر بهترین و قویترین کارکنان دنیا مدیریت کنید اما شناخت درست و کاملی از تواناییها و پتانسیلهای آنها نداشته باشید، هیچ گاه نخواهید توانست مدیر موفقی شوید. از سوی دیگر اگر بهترین و توانمندترین مدیر دنیا باشید، اما کارکنانتان از این امر بیاطلاع باشند، هرگز نخواهید توانست به همراه آنها تیم موفقی ایجاد کنید. بنابراین لازم است که هم شما افرادتان را بهطور کامل بشناسید و هم خود و تواناییهایتان را به آنها بشناسانید.
به تفاوتهای فردی بین کارکنانتان توجه کنید: آنچه مسلم است اینکه شما مدیریت افرادی را بر عهده گرفتهاید که هر کدام دارای سبکهای خاص کار کردن، تصمیمگیری و ارتباط برقرار کردن هستند و شما نباید از همه آنها توقع داشته باشید که به یک شکل عمل کنند یا اینکه دقیقا مثل شما کار کنند، بیندیشند و تصمیم بگیرند. ملاک شما در این زمینه باید بر مثبت و سازنده بودن عملکرد نهایی و نتایجی که افرادتان در کارشان کسب میکنند معطوف باشد و نه فقط بر نحوه کار کردن آنها.
تغییر نقشتان را برای همکاران دیروز و زیردستان امروزتان شرح دهید: یکی از مشکلاتی که مدیرانی که قبلا در مجموعهای بهعنوان کارمند کار میکردند و حالا بهعنوان مدیر آن منصوب شدهاند، دارند این است که آنها همچنان در نقش قبلیشان یعنی نقش کارمندی باقی میمانند و در نتیجه همکاران سابقشان آنها را جدی نمیگیرند. در این میان، عمده تقصیر به سمت شخص مدیر است چرا که تا زمانی که خود مدیر از نقش قبلیاش خارج نشده نمیتوان از دیگران انتظار داشت که به او بهعنوان مدیر و نه کارمند بنگرند. پس لازم است که با لحنی مودبانه و دوستانه این تغییر نقش را برای همکاران سابقتان توضیح دهید.
از سبک مدیریتی فردی که جانشین او شدهاید مطلع شوید: یکی از اولویتهای اصلی شما در بدو فعالیتتان بهعنوان مدیر این است که از سبک مدیریتی فردی که قبل از شما سکاندار مدیریت آنجا بوده آگاه شوید، چرا که افراد شما برای مدتها با آن سبک مدیریت خو گرفتهاند و برای ایجاد تغییر در آنها و القای سبک مدیریتیتان باید از وضعیتی که قبلا در آنجا حاکم بوده مطلع باشید.
استرستان را مدیریت کنید: اولین تجربه مدیریتیتان مملو از استرس و فشارهای سنگین روحی و روانی است. پس بهتر است که این استرسها را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنید. برای این کار بهتر است یک نفر را خارج از محل کارتان و ترجیحا یکی از دوستان دانای خود یا یک مربی حرفهای را بهعنوان محرم راز و مشاور انتخاب کرده و دغدغهها و تردیدهایتان را با او در میان بگذارید و در صورت لزوم از او راهنمایی بخواهید. آن گاه خواهید دید بسیاری از استرسها و نگرانیهایی که پیش از آغاز فعالیت مدیریتی و در حین انجام وظیفه مدیریتی گریبان شما را گرفته بودند به تدریج ناپدید میشوند.
دنیای اقتصاد