به نظر میرسد فرآیند توسعه در بورس کالا به آرامی در حال یافتن مسیر خود است، اگرچه پیشرفت و توسعه بورس کالا تنظیمات استراتژیک عمیقی را میطلبد. رشد معاملات در یک بخش خاص ممکن است عاملی در برابر توسعه متوازن این نهاد مالی به شمار آمده، همچنین به خودنمایی بیشتر بدنه کارگزاری در توسعه بورس کالا نیاز خواهیم داشت. آسیبشناسی مکانیزمهای توسعه در بورس کالا در کنار شناخت واقعیتهای درونی و برونسازمانی این نهاد مالی میتواند کمک بزرگی برای حمایت از ساز و کارهای توسعه این نهاد مالی به شمار بیاید. تاکنون در دو گزارش پیشین با عناوین قاعده هرم توسعه تالار نقرهای (31 اردیبهشت) و توسعه ابزارمحور جایگزین توسعه کالامحور (7 خرداد)، بررسی بسترها و ساز و کارهای توسعه بورس کالا، ضرورت توسعه و مکانیزمهای رشد و پیشرفت این نهاد مالی و بررسی واقعیتهای معاملاتی در بورس کالا مورد توجه قرار گرفت هرچند که این مباحث تازه در ابتدای مسیر حرکت خود قرار دارد. تدوین استراتژی آن هم برای توسعه نهادهای مالی امری مهم و دشوار بوده و به بررسی مکانیزمهای توسعه و مدیریت استراتژیک نیاز دارد اما میتوان بهصورتی حرفهای ولی ساده به ساز و کارهای توسعه بورس کالا نگاهی اجمالی داشت. اگر استراتژی را در کل ادامه مسیر حرکت فلسفه در قالبی جدید به شمار آوریم، فاز ابتدایی هر طرح استراتژیک شناخت داخلی و خارجی خواهد بود (مخصوصا در مکاتب عقلایی و تفسیری).
تجربه نشان داده است که بسترهای رشد بورس کالا و حتی قواعد فقهی و حقوقی آن بر پایه معاملات واقعی در بازارهای فیزیکی و عقود اسلامی شکل گرفته؛ یعنی بازار فیزیکی را باید مادر توسعه بورس کالا به شمار آورد. در این چارچوب و برای توسعه در بازار داخلی بورس کالا؛ پذیرش و عرضه کالاهای جدید، رشد عرضههای موجود، فعال شدن بازارهای فرعی (برای انواع خارج از گونههای رایج)، عرضه کالاهای وارداتی خردهفروشی در بازار داخلی و ایجاد ابزارهای مالی جدید میتواند مورد توجه قرار بگیرد. شاید موارد فوق در نگاه اول کاملا تئوریک محسوب شود ولی ذات رونق و توسعه استراتژیک از همین بستر عبور میکند. از سوی دیگر بخشهای ذکر شده بهصورتهای مختلف (تضمینی، التزامی و مطابقی) دلالت بر آن دارد تا نهادهای درگیر در معاملات بورسهای کالایی همچون کارگزاریها، سیستمهای انبارداری، حمل و نقل، بازاریابی و تسویه وجوه، همگی در شیوههای توسعه بورس کالا دخیل بوده و خود بخشی از فرآیند توسعه محسوب خواهند شد. به عبارت سادهتر توسعه و پیشرفت بخشهای دخیل در معاملات بورس کالا، خود بخشی از توسعه کل در این نهاد مالی به شمار میآید هرچند که از اهمیت مختلفی برخوردار هستند.
تجربه ماههای اخیر و همچنین رمزگشایی از ادبیات مسوولان بورس در کنار پیگیریهای محسوس و نامحسوس خبرنگاری نشان میدهد که توسعه بورس کالا هم اکنون در 4 بعد اصلی شکل گرفته؛ یعنی توسعه کالاهامحور، بازارمحور (کشف بازارهای جدید) ابزارمحور (توجه به ابزارهای جدید معاملاتی) و شیوهمحور (شیوههای جدید معاملاتی همچون خردهفروشی) تعقیب میشود و مباحث دیگر همچون استراتژیهای تقاضامحور (همچون ایجاد تابلوی مناقصات و توجه بیش از پیش به بازار فرعی و کالاهای غیربورسی) ناخودآگاه به حاشیه رانده شده است. تداوم این وضعیت موجب خواهد شد تا رشد بورس کالا در بخشهایی محدود حالتی قارچگونه داشته باشد ولی بخشهای دیگر شرایط مطلوبی را تجربه نکنند. این نگرانی در شرایطی برجستهتر خواهد شد که ذات تشکیل بورس کالای ایران به منظور ایجاد بازاری شفاف، مطمئن و امن برای رونق معاملاتی در بازار داخلی با چالش رو به رو خواهد شد که نگرانیهای جدیدی را ایجاد خواهد کرد. توجه به این نکته اصلی جدی تلقی میشود که پیشرفت بورس کالا یعنی توسعه همهجانبه و استفاده حداکثری از تمامی ظرفیتهای موجود، بنابراین باید این نهاد را بهعنوان موجودی زنده تلقی کرد که نیاز به پیشرفت همهجانبه دارد.
رصد رفتارهای بورس کالا در هفتههای اخیر نشان میدهد انتظار برای افزایش حجم عرضهها و ورود عرضههای جدید، رایزنی با سایر نهادهای دولتی، توجه به خردهفروشی، حضور در بازارهای جدید و همچنین وجود نیم نگاهی به بازار مسکن اولویتهای اصلی بورس کالا محسوب میشود که البته قابل قدردانی بوده ولی کافی نیست. پیشرفت نهادی همچون بورس کالا به یک استراتژی مدون و دقیق نیاز دارد و جرقههای رونق متعدد و شاید ناهمسو ممکن است نگرانیهای جدیدی را در این بازار ایجاد کند. در بدنه کارگزاری وضعیت حساستری وجود دارد، هرچند که روی صحبت با شرکتهایی است که بخش بزرگتری از حجم معاملات را به خود اختصاص داده ولی هیچ نقشی برای توسعه فعالیتهای خود و بورس کالا قائل نیستند. این شرکتها که درصد قابل توجهی از حجم معاملات و البته درآمدزاییها را در دست دارند به نوعی پاشنه آشیل توسعه بورس کالا محسوب میشوند، زیرا بخشی از درآمد این نهاد مالی را جذب کرده ولی به این میزان در روند توسعه بورس کالا نقشآفرینی نمیکنند. هرچند که محاسبه و بررسی رسانهای حجم معاملات و ترکیب درصدی آن از کل داد و ستدهای بورس کالا چندان دشوار نیست ولی شاید زمان آن در میانمدت فرا برسد.
بهعنوان یک پرسش میتوان گفت چرا تنها یک صندوق ذخیره کالایی طلا در بورس کالا به کمک بدنه کارگزاری صورت گرفته یا چرا شرکتهای کارگزاری در کشورهایی همچون عراق، هند یا امارات متحده اقدام به تاسیس ایستگاههای معاملاتی نکردهاند؟ این در حالی است که درآمدهای آنها قطعا جوابگوی این قبیل فعالیتهای توسعهای بوده همچنین بستر جدیدی برای افزایش حجم معاملات آنها و درآمدزایی بیشتر آنها خواهد بود.
نگاهی به ورود خودرو به بورس کالا را باید یکی از رخدادهای مهم در بازار فیزیکی به شمار آورد زیرا میتواند فضای بزرگی برای افزایش حجم معاملات و تامین مالی شرکتهای عرضهکننده فراهم آورد. ورود به بازار فیزیکی بستر اصلی توسعه فعالیتهای این نهاد مالی محسوب میشود که باید از این تجربه حداکثر استفاده را برد. استفاده از همین تجربه نشان میدهد که برای ورود به بازار مسکن با ایجاد ابزاری برای پوشش ریسک نوسان بها یا ایجاد شاخص مسکن، باز هم در ابتدا به معاملات فیزیکی آن نیاز خواهد بود، اگرچه ذات غیرمنقول بودن مسکن شرایط دشوارتری را پیش روی این گروه از معاملات ترسیم میکند. حال که معتقدیم ورود خودرو به بورس کالا میتواند تجربه موفقی محسوب شود، بنابراین باید به ورود مسکن به بورس نیز با نگاهی مثبت بنگریم اگرچه ملزومات دشوار و حتی پیچیدهای دارد. هماکنون زمان رونق ابزارهای نوین مالی در بورس کالا فرارسیده، بنابراین میتوان امیدواریهای جدیدی را ترسیم کرد. ایجاد و توسعه اوراق صندوق پروژه اگرچه تاکنون اجرایی نشده ولی شاید بتواند آینده بازار مسکن و دقیقتر پیشفروش و تامین مالی آن را دگرگون سازد. در آینده بیشتر به این مباحث میپردازیم.