درمقابل، عملیات سیستم عقلانی، آهسته، عمدی و تحت کنترل است. درک اینکه کدام سیستم تصمیمگیری در شرایط خاص میتواند غالب باشد نسبتا دشوار است. اقتصاد رفتاری و مشخصا ریچارد تیلر موارد بسیاری را که سیستم شهودی نقش برجستهتری دارد، مستند کرده است. در بررسی علت برنده شدن جایزه نوبل تیلر میتوان کارهای مهم وی را برشمرد و به ذکر اهمیت و برهم افزایی آنها پرداخت. به عقیده بسیاری از صاحب نظران، مهمترین دلیل برنده شدن ریچارد تیلر، معرفی و استفاده از«تلنگر»ها است. تلنگر هرگونه دخالتی است که منجر به هدایت انسانها به سمت انجام کارهای بهتر با حفظ آزادیهای فردی میشود. برای مثال، کار مشترک تیلر و بنارتزی، باعث افزایش حسابهای پسانداز در امریکا به مبلغ ٣٠میلیارد دلار (٠١٥/٠ درصد تولید ناخالص داخلی امریکا) شده است. و کم هستند اقتصاددانانی که دلالت کارهایشان در شرایط زندگی آحاد مردم چنین ملموس باشد. ریچارد تیلر قبلتر هم به علت حملات پیاپیاش به اقتصاد نئوکلاسیک، اقتصاددان مشهوری بود. مجموعه مقالات وی در مجله Economic perspective بین سالهای ١٩٨٧ تا ٢٠٠٦ پیرامون ناهنجاریهای اقتصاد نئوکلاسیک که در واقع مشاهداتی مغایر با پیشبینیهای نظریههای اقتصادی بود، او را در میان اقتصاددانان مشهور نئوکلاسیک که به آنها میتاخت مشهور کرد. تیلر این سری مقالات را به پیشنهاد جوزف استیگلیتز به رشته تحریر درآورد و استیگلیتز خود از برندگان نوبل ٢٠٠١ است. از طرف دیگر تیلر، دوست صمیمی دنیل کاهنمان (برنده نوبل ٢٠٠٢) است و این دوستی باعث به وجود آمدن اقتصاد رفتاری مدرن شده است. دوستی و همکاری با برندگان نوبل، حتما شانس برنده شدن را افزایش میدهد. اما، با توجه به نوبلهای اقتصاد رفتاری درگذشته، عدهای احتمال برنده شدن آن را کم میدیدند. نهایتا اینکه کوین برایان از دانشگاه تورنتو معتقد است که علت برنده شدن تیلر در دسترس بودن تحقیقات او برای عامه مردم است. با توجه به تخصصی شدن شاخههای مختلف علم اقتصاد، عامه مردم شامل اقتصاددانان هم میشود. رابرت شیلر، (برنده نوبل ٢٠١٣) این جایزه را در عین شایسته بودن، مناقشهبرانگیز میداند.
شیلر مینویسد که هنوز هم عده زیادی در اقتصاد و مالیه معتقدند که بهترین راه توصیف رفتار اقتصادی انسان دور بودن از روانشناسی و مدل کردن انسانها به صورت بهینهیابهایی است که مستقل از هم رفتار میکنند و ترجیحات خودخواهانه دارند. کارهای تیلر نشان میدهند که انسانها ترجیحات اجتماعی هم دارند و مستقل از یکدیگر رفتار نمیکنند و در بهینه یابی دچار خطاهای نظاممند میشوند. دعوای بین این دو رویکرد در دهه ٨٠ و ٩٠ میلادی بسیار پررنگ و جدی بود. تیلر تعریف میکند که مرتن میلر فقید (برنده نوبل ١٩٩٠) در دانشگاه شیکاگو به او سلام هم نمیکرده است. این دعواها ادامه دارد و حتی داشتن جایزه نوبل هم باعث اتمام آنها نمیشود و درستی نظر یک طرف را ثابت نمیکند. جدال بین اقتصاددانان، سه علت دارد؛ اختلاف در اعتبار نظریههای مختلف، ارزشهای اخلاقی متفاوت (عدالت اجتماعی در مقابل آزادیهای فردی) و عدم شناخت کافی از انسان. اقتصاد رفتاری باعث کم شدن اختلاف نظر در اعتبار نظریههای مختلف و شناخت بیشتر از انسان شده و تیلر در این میان نقش مهمی داشته است. در طول ٤٠ سال گذشته اقتصاددانان رفتاری برای پیشبرد اقتصاد رفتاری بر تقابل بین اقتصاد رفتاری و اقتصاد نئوکلاسیک تاکید کردهاند. چه بسا که این تقابل تمهیدی برای پررنگ کردن اقتصاد رفتاری در اخبار و شبکههای اجتماعی بوده است. امروزه این تقابل کمتر دیده میشود و بسیاری از اقتصاددانان سرشناس قایل به این تضاد نیستند. همه ما کینزین هستیم، با همه ما اقتصاددان رفتاری هستیم مقایسه شده است. نکته مهم در این جدالها، غایی و نهایی نبودن نظریههای علم اقتصاد است که دنی رودریک در کتاب صحت و سقم این علم ملال آور ترجمه فرهادی پور به آن میپردازد. در سراسر کتاب، رودریک تاکید میکند که ما در علم اقتصاد با سبدی از نظریههای مختلف روبهرو هستیم که هر کدام جنبهای از واقعیت را تبیین میکنند و هنر یک اقتصاددان انتخاب مناسب بین آنها است. ریچارد تیلر این هنر را به وسیله مطالعات تجربی، آزمایشگاهی و بعضا انتخابهای فرضی کسب کرده است. مساله اساسی این است که بسیاری از رویدادهای اقتصادی را تنها بعد از وقوع آنها میتوان توضیح داد و این توضیحها نه یکتا هستند و نه لزوما به پیشبینی در آینده منجر میشوند.
اعتماد