نتایج پژوهش دانشگاهی درباره «تاثیر عوامل عرضه و تقاضا بر قیمت مسکن» نشان میدهد نرخ سود بازار پول، نرخ بازدهی بازار سهام و همچنین نرخ واقعی بازار ارز، مجموعه پارامترهای رقیب سرمایهگذاری در بازار مسکن هستند که افزایش آنها به دلیل جذب تقاضای سرمایهای، قیمت مسکن را کاهش میدهد. در این بین، رابطه معکوس نرخ سود با قیمت مسکن، قویتر از رابطه بیرونی دو بازار دیگر است؛ بهطوریکه در فاصله سالهای 70 تا 92، هر زمان جذابیت نرخ سود سپردههای بانکی کم شده، بازار خرید ملک شاهد ورود تقاضای غیرمصرفی برای سرمایهگذاریهای بلندمدت بوده که پیامد آن به شکل افزایش قیمت مسکن در تهران بروز کرده است. یافتههای این تحقیق که توسط دفتر اقتصاد مسکن منتشر شده، اثبات میکند هماکنون چنانچه نرخ سود بهصورت دستوری و خارج از قواعد بازار کاهش یابد، انتظار سپردهگذاران برای بازدهی مناسب، از مسیر بازار ملک تعقیب خواهد شد. درآمد خانوار، سهم مسکن از تسهیلات و نقدینگی پارامترهایی هستند که تاثیر همجهت بر قیمت میگذارند.
شناسایی و دستهبندی مجموعه عوامل «شکلدهنده نوسانات» در بازار ملک، از «نفوذ» و تسلط عمده «رفتار تقاضا» بر «قیمت مسکن» در مقایسه با تحولات «سمت عرضه» حکایت دارد و در عین حال بیانگر تاثیرپذیری «قوی» این بازار از متغیرهای «بیرونی» اقتصاد از جمله نرخ سود بانکی است. نتایج یک تحقیق دانشگاهی به سرپرستی تیمور رحمانی– دانشیار دانشگاه تهران و پژوهشگر اقتصاد مسکن- درباره ریشههای افت و خیز شدید قیمت مسکن طی دورههای رکود و رونق نشان میدهد: در تهران ریشه تغییرات قیمت مسکن، از «حال و روز بازارهای رقیب» و «اوضاع اقتصاد کلان کشور» تغذیه میشود که این دو شاخص در قالب 6 مولفه، از مسیر تقاضای مسکن، به قیمتها «جهت» داده و در نهایت باعث نوسان ارزش معاملات ملک میشوند. این پژوهش که به سفارش دفتر برنامهریزی و اقتصاد مسکن انجام گرفته و در فصلنامه تخصصی معاونت مسکن منعکس شده، حاکی است: طی دستکم دو دهه گذشته، سه بازار پول، سهام و ارز در نقش بازارهای رقیب مسکن، اثر معکوس بر قیمت آپارتمانهای شهر تهران داشته و در مقابل، سطح درآمد سرانه، نقدینگی و تسهیلات بانکی به شکل مستقیم (مثبت) بر نوسانات قیمت ملک تاثیر گذاشته است.
6 مولفه جهتساز قیمت مسکن در پایتخت را «نرخ سود بانکی، بازدهی شاخص بورس، نرخ واقعی ارز، میزان درآمد سرانه خانوارها، حجم نقدینگی و همچنین سهم بخش مسکن از تسهیلات بانکی» تشکیل میدهد که صرف نظر از نحوه اثرگذاری مثبت یا معکوس آنها بر بازار ملک، دو مولفه «سطح درآمد سرانه خانوارها» و «نرخ واقعی ارز» به ترتیب بیشترین و کمترین نقش را در نوسانی شدن قیمت مسکن برعهده دارند.
از بین مولفههایی که تاثیر عکس بر بازار ملک دارد، سایه «نرخ سود» سنگینتر از دو مولفه دیگر تشخیص داده شده است؛ به این معنا که نوسانات نرخ سود بانکی، بیشتر از نوسانات شاخص بورس و نرخ ارز، بر قیمت مسکن اثر میگذارد. کاهش نرخ سود بانکی به شکل دستوری و بدون رعایت قاعده بازار چون که بازدهی سپردهگذاری بلندمدت در بانکها (سود مورد انتظار سپردهگذاران) را کاهش میدهد، نقدینگیها را متوجه بازار ملک که همواره در بلندمدت، سود قابل توجهی به سرمایهگذاران ارائه کرده است، میکند و در نتیجه باعث افزایش تقاضای سرمایهای خرید مسکن و تحریک قیمت در بازار ملک به عنوان بازار جایگزین میشود.
این تحقیق در شرایط کنونی که معاملات خرید مسکن با قیمت ثابت رو به افزایش است و انتظار رونق غیرتورمی مسکن وجود دارد، کاهش دستوری نرخ سود را در نقش تهدید پنهان مسکن معرفی میکند. بهطور کلی، نقش این 6 بازیگردان قیمت مسکن به ترتیب اثرگذاری عبارتند از «درآمد سرانه خانوار، سهم مسکن از تسهیلات بانکی، نرخ سود بانکی، تغییرات شاخص بازار سهام و حجم نقدینگی و نرخ واقعی ارز».
محققان در این پژوهش بدون آنکه نقش متغیرهای سمت عرضه مسکن بر قیمت را انکار کنند، عنوان کردهاند: شاخصهای مربوط به قیمت تمام شده مسکن شامل قیمت زمین، مصالح ساختمانی و همچنین هزینه ساخت و ساز و در عین حال شاخص حجم عرضه مسکن، بر نوسان قیمت آپارتمانهای تهران موثر است اما تاثیر مجموعه این شاخصها که از سمت عرضه - عامل هفتم - نشات میگیرد، به مراتب کمتر از مولفههای 6 گانه موثر بر رفتار تقاضای مسکن است. تحولات سمت عرضه مسکن (ساخت و ساز) به علت آنکه خیلی کند و در طول زمان صورت میگیرد، بر فعل و انفعالات کوتاهمدت و میانمدت سمت تقاضا و بهخصوص معاملات ملک تاثیرگذار نیست. هر چند در زمان اوج رونق معاملات، تحت تاثیر همین تحولات آهسته، کمبود عرضه در دورههایی باعث بروز جهش شده است اما نقش آن از سایر مولفههای جهتساز قیمت مسکن بیشتر نبوده است.
در تحقیقی که با عنوان «تاثیر عوامل بخش عرضه و تقاضا بر قیمت مسکن در ایران» در فصلنامه اقتصاد مسکن به چاپ رسیده است، از دادههای آماری و اطلاعاتی سالهای 70 تا 92 استفاده شده است.
در این پژوهش یک نکته انحرافی وجود دارد که اگر پشت صحنه آن تشریح نشود، میتواند تحلیلهای نادرست از اصل موضوع را برای سیاستگذاران و کارشناسان مسکن به همراه داشته باشد. در این تحقیق، مولفه «سهم مسکن از تسهیلات بانکی» بهعنوان دومین مولفه دارای بیشترین تاثیر و نقش جهتده بر قیمت مسکن معرفی شده است و در عین حال، تاثیر این مولفه بهصورت مستقیم و مثبت عنوان شده است؛ به این صورت که طی 20 سال اخیر با افزایش سهم بخش مسکن و ساختمان از تسهیلات بانکی، از یکسو تقاضای خرید زیاد شده و از سوی دیگر قیمت مسکن افزایش پیدا کرده است.
بررسیها در این باره نشان میدهد نکته مستتر در رابطه بین تسهیلات و قیمت مسکن، «میزان تسهیلات بانکی پرداخت شده به بخش مسکن طی سالهای اخیر» است. طبق عرف و نظام رایج در شبکه بانکی بابت توزیع تسهیلات بین بخشهای مختلف، معمولا باید سالی20 درصد از کل تسهیلات بانکی نصیب بخش مسکن شود اما در دهه 80، سهم این بخش به بالاترین سطح یعنی معادل حداقل 25 درصد کل تسهیلات رسید و در حال حاضر طبق آخرین آمار بانک مرکزی، سهم بخش مسکن از وامهای بانکی به 10 درصد نزول کرده است که پایینترین سطح در دورههای گذشته است.
به این ترتیب، اگرچه اثر مستقیم و مثبت افزایش سهم مسکن از تسهیلات بانکی بر افزایش تقاضا و قیمت مسکن، مطابق پژوهش انجامشده، قابل تایید است اما در شرایط فعلی که تسهیلات خرید و ساخت مسکن افزایش پیدا کرده است، نمیتوان رابطه گذشته را به دوره کنونی تعمیم داد چرا که در حال حاضر به رغم افزایش مبالغ تسهیلات، هنوز سهم مسکن از کل تسهیلات بانکی، معادل کمتر از نصف یک دهه اخیر است. بنابراین تا زمانی که این سهم به حدنصاب طبیعی دورههای گذشته -20 درصد- نرسد، بعید است این مولفه اثر آنچنانی بر نوسان قیمت مسکن داشته باشد.
نکته قابل توجه دیگر این پژوهش، نقش دومنظوره «افزایش درآمد» و «رشد نقدینگی» بر تحریک تقاضای مسکن است. با افزایش درآمد سرانه خانوارها و همچنین رشد نقدینگی، نه تنها نیاز مصرفی برای خرید مسکن از ناحیه تحریک تقاضای بالقوه افزایش پیدا میکند بلکه از یکسو، میل به پسانداز در عموم خانوارها زیاد میشود و از سوی دیگر بهخاطر افزایش تورم ناشی از رشد نقدینگی، گرایش به حفظ قدرت خرید در خانوارها بیشتر میشود بنابراین تقاضای سرمایهای خرید ملک نیز فعال میشود.
تحلیل نظری عوامل موثر بر قیمت مسکن
در بازار مسکن عوامل بسیاری بر قیمت این نوع از دارایی تاثیر گذارند که آنها را میتوان به دسته عوامل بخش عرضه و عوامل بخش تقاضا تقسیم کرد. قیمت مسکن نیز همانند سایر کالاها، از تقاطع عرضه و تقاضا تعیین خواهد شد. بخش عرضه مسکن نیز همانند سایر بخشهای اقتصادی زمانی فعال است که بتواند قیمت مورد نظر تولیدکننده مسکن را برآورده کند و هزینههای تولید را پوشش دهد. بخشی از تغییرات قیمت مربوط به مسکن در بازار، به عوامل عرضه بازمیگردد. این عوامل شامل قیمت زمین، قیمت مصالح، دستمزد کارگران و ... است.
قیمت زمین یکی از مهمترین عواملی است که بر قیمت مسکن تاثیرگذار خواهد بود. برای ساخت مسکن نیاز به زمین است و هرچه این نهاده محدودتر شود، بهای آن نیز افزایش خواهد یافت. در نتیجه با افزایش قیمت زمین، عرضه مسکن کاهش خواهد یافت که با کاهش عرضه مسکن، قیمت مسکن نیز افزایش مییابد.
هر چه بهای مصالح ساختمانی (آجر، آهن، سیمان، گچ و ...) افزایش یابد، هزینه ساختوساز طبیعتا بیشتر شده و قیمت مسکن نیز در نتیجه این امر، افزایش خواهد یافت. یکی از هزینههای ساخت مسکن، هزینه دستمزد نیروی کار است که در فرآیند ساختوساز، نقش مهمی بازی میکند. هر چه این هزینه افزایش یابد، هزینه ساخت مسکن نیز افزایش خواهد یافت که این افزایش هزینه در افزایش قیمت مسکن خود را نشان خواهد داد.
تولیدکنندگان حقیقی و حقوقی از دو منبع قادر به تامین مالی هزینههای ساختوساز هستند.
الف) از شبکه بانکی کشور (دولتی یا خصوصی) وام بگیرند. افزایش نرخ سود در این قسمت، باعث افزایش هزینه وامهای ساخت مسکن خواهد شد. این افزایش هزینهها در افزایش قیمت تمام شده مسکن خلاصه خواهد شد.
ب) از بازار آزاد وام بگیرند. این بازار بهرهای بیشتر از سیستم بانکی دارد و همین موضوع باعث افزایش هزینههای ساختوساز شده و در نتیجه قیمت تمام شده واحدهای مسکونی افزایش خواهد یافت.
بخش تقاضا
در سالهای اخیر بخش تقاضا، در مقایسه با بخش عرضه تاثیر بیشتری بر قیمت مسکن گذاشته است. مسکن به عنوان کالای مصرفی، کالایی است که جانشین ندارد از این رو کالاهای دیگر در میزان تقاضای آن اثر آشکاری ندارند. عوامل بسیاری در طرف تقاضا بر قیمت مسکن تاثیرگذارند که میتوان به درآمد سرانه، شاخص بازار سهام، رشد حجم پول و تورم، تسهیلات بانکی و درآمد نفتی اشاره کرد.
درآمد سرانه
طبق دیدگاههای نظری، با فرض ثبات شرایط افزایش در درآمد سرانه خانوار به دلیل عادی بودن کالای مسکن، تقاضا برای آن را افزایش خواهد داد. این افزایش تقاضا دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد. یک، با افزایش درآمد خانوارها، تمایل خانوار به تملک مسکن و ترک اجارهنشینی، مخصوصا در کلانشهرها که قیمت نسبی مسکن در آنها بالاتر است، افزایش مییابد. در نتیجه خانوارها از کالای مسکن بیشتر تقاضا میکنند. این بخش از تقاضا مربوط به تقاضای مصرفی مسکن است. اما از سوی دیگر، با افزایش درآمد تقاضای مسکن به عنوان تقاضای دارایی سرمایهای نیز افزایش خواهد یافت.
از آنجا که بازار مسکن بخشی از سرمایهگذاریها در کل اقتصاد را به خود جذب خواهد کرد و میل متوسط به پسانداز خانوار در زمان افزایش درآمدشان، میل به سرمایهگذاری در دارایی مسکن نیز افزایش مییابد. به این ترتیب با افزایش درآمد سرانه انتظار بر این است که در مجموع تقاضا برای مسکن و در نتیجه قیمت مسکن افزایش یابد.
رشد حجم پول و تورم
رشد حجم پول و تورم اثرات بسیاری در اقتصاد دارد که یکی از مهمترین اثرات آن، تغییر ترکیب مخارج در اقتصاد است. با افزایش حجم پول و افزایش تورم ناشی از آن، مردم برای حفظ قدرت خرید آن به خرید کالاهایی نظیر مسکن روی خواهند آورد. در نتیجه این مهم، تقاضا برای مسکن افزایش خواهد یافت و به این سبب، این افزایش تقاضا برای مسکن، قیمت مسکن را افزایش خواهد داد. افزایش در حجم پول از دو منظر باعث افزایش قیمت مسکن خواهد شد. کانال اول از طریق افزایش تقاضا برای مسکن و کانال دوم از طریق افزایش نرخ تورم که باعث افزایش تقاضا برای مسکن خواهد شد زیرا برای حفظ قدرت خرید پول در دست خود روی به خرید مسکن میآورند و از این منظر باعث افزایش قیمت مسکن میشوند.
شاخص بازار سهام
بازار مسکن با بازار سهام نیز مرتبط است زیرا بازار سهام به عنوان بازاری جانشین برای مسکن پیش روی سرمایهگذاران قرار دارد. همواره کاهش در شاخص بازار سهام (به عنوان شاخص عملکرد بازار سهام) عدهای از سرمایهگذاران، سرمایه خود را به دیگر بازارها و بخشهای اقتصادی انتقال خواهند داد. این سرمایهگذاران از طریق سفتهبازی موجبات افزایش قیمت مسکن را فراهم میآورند. به این ترتیب بازار سهام به عنوان بازار رقیب برای بازار مسکن عمل میکند. پس در چارچوب بحثهای نظری هر گونه رونقی در بازار سهام، باعث رویگردانی سرمایهگذاران از دیگر بازارهای رقیب از جمله بازار طلا، ارز و مسکن خواهد شد و قیمت مسکن ارتباط منفی با شاخص بازار سهام خواهد داشت.
تسهیلات بانکی
تامین مالی از طریق وام مسکن کمک خواهد کرد تا خریداران و متقاضیان مسکن بتوانند توان مالی خود را افزایش دهند. هر چه سهم وام بانکی در بهبود توان مالی افراد پررنگتر باشد، تقاضای خرید مسکن افزایش خواهد یافت. بدون شک، نیاز به مسکن زمانی به یک تقاضای واقعی تبدیل میشود که امکان تامین مالی سرمایه مورد نیاز برای خرید مسکن مهیا باشد.
نرخ سود بلندمدت
نرخ سود بانکی به عنوان جایگزینی برای بخش مسکن مطرح میشود زیرا با افزایش این نرخ، بازدهی سپردههای بلندمدت افزایش مییابد. با افزایش بازدهی این سپردهها پول به سمت بانکها سرازیر شده و تقاضا برای مسکن کاهش مییابد. در نتیجه، با کاهش تقاضا برای مسکن قیمت مسکن کاهش خواهد یافت.
درآمد نفت
در اقتصادهایی که متکی بر صادرات منابع طبیعی از جمله نفت و گاز هستند، یک رونق نفتی این اقتصادها را به دو طریق تحت تاثیر قرار خواهد داد که عبارتند از اثر تخصیص مجدد عوامل تولید و اثر مخارجی. رونق نفتی موجب افزایش تقاضای عوامل تولید برای انتقال به بخش رونق یافته خواهد شد. در نتیجه این مهم، بخشهای دیگر اقتصادی در تنگنا قرار خواهند گرفت و سطح فعالیت آنها نزول خواهد کرد. اثر مخارجی در نتیجه درآمد اضافی حاصل از رونق بخش نفت بروز پیدا خواهد کرد و موجب افزایش تقاضا برای کالاهای غیرقابل مبادله میشود. در نتیجه افزایش تقاضا برای کالاهای غیرقابل مبادله، قیمت این نوع کالاها به شدت افزایش مییابد.
نرخ ارز
در اقتصاد ایران، نرخ ارز حقیقی به عنوان یک جانشین برای بازدهی مسکن عمل میکند. یعنی با افزایش عایدی نرخ ارز و بازار ارز، مردم به دادوستد ارز روی خواهند آورد. بنابراین با افزایش بازدهی ارز، تقاضا برای مسکن کاهش خواهد یافت. در نتیجه این مهم، قیمت مسکن کاهش خواهد یافت. از طرفی دیگر نرخ ارز میتواند بر هزینه کالاها و خدمات مورد نیاز ساخت مسکن نیز تاثیرگذار باشد. به این ترتیب با افزایش نرخ ارز، هزینه ساخت مسکن افزایش خواهد یافت. در نهایت این افزایش هزینه باعث افزایش قیمت مسکن خواهد شد.
رفتار غیرهمجهت بورس و مسکن
در جمعبندی این تحقیق آمده است: در این بررسی به دنبال تحلیل تاثیر عوامل طرف عرضه و تقاضا بر قیمت مسکن بودیم. در این راستا از اطلاعات متغیرهایی نظیر درآمد سرانه، رشد حجم پول، شاخص قیمت دستمزد کارگران ساختمانی، رشد تسهیلات اعطایی بانکها به بخش مسکن، نرخ ارز، نرخ بهره بلندمدت و شاخص بازار سهام طی سالهای 1370 تا 1392 استفاده نمودهایم. مدلی که در اینجا مورد استفاده قرار گرفته است، مدل «بیزین» بوده است زیرا در مدل بیزین مشکل پایین بودن درجه آزادی مطرح نیست و به همین خاطر، به دلیل کم بودن تعداد مشاهدات از این مدل بهره بردهایم.
نتایج حاکی از آن است که تنها متغیرهای رشد تسهیلات بانکی به بخش مسکن، لگاریتم درآمد سرانه، نرخ بهره بلندمدت، شاخص بازده نقدی بازار بورس و رشد حجم پول بر قیمت مسکن تاثیرگذارند. مهمترین متغیری که بر قیمت مسکن تاثیرگذار است، متغیر درآمد سرانه میباشد. این نتیجه حاکی از آن است که با افزایش درآمد سرانه مردم تقاضای بیشتری برای مسکن و ترک اجارهنشینی خواهند داشت و تقاضایشان را برای مسکن به عنوان یک دارایی افزایش خواهند داد. این افزایش تقاضا در افزایش قیمت خلاصه خواهد شد. مهمترین متغیرها بعد از درآمد سرانه، رشد تسهیلات بانکی، نرخ بهره بلندمدت، شاخص بازده نقدی بازار بورس و رشد حجم پول هستند. افزایش توان مالی نقش بسیار پررنگی در خرید مسکن داشته است و مردم در پی افزایش توان خریدشان از ناحیه تسهیلات بانکی، تقاضایشان را برای خرید مسکن افزایش میدهند. با افزایش نرخ سود بلندمدت، مردم به سمت سپردههای بانکی متمایل خواهند شد و پول در دست خود را در بانکها برای کسب بازدهی و سود بیشتر سپردهگذاری خواهند نمود. شاخص بازار بورس، جانشینی برای مسکن در اقتصاد ایران عمل میکند و با رونق در بازدهی این بخش، تقاضا به سمت بازار بورس گرایش مییابد. با گرایش افراد به سمت بازار بورس، تقاضا برای مسکن کاهش خواهد یافت و در نتیجه باعث کاهش قیمت آن خواهد شد. افزایش حجم پول در جامعه نیز از طریق کانال افزایش حجم پول در دسترس مردم (باعث افزایش تقاضا برای خرید مسکن) و همچنین افزایش تورم باعث افزایش قیمت مسکن میشود.
دنیای اقتصاد